الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۹تا۵۰

وَ أَنِ احْكُم بَيْنهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوك عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْك فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبهُم بِبَعْضِ ذُنُوبهِم ْوَ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ لَفَسِقُونَ‏(۴۹) أَ فَحُكْمَ الجَْهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ‏(۵۰)

ترجمه:
۴۹ -و بايد درميان آنها ( اهل كتاب ) طبق آنچه خداوند نازل كرده حكم كنى و از هوسهاى آنان پيروى مكن و بر حذر باش كه مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده منحرف سازند ، و اگر آنها ( از حكم و داورى تو ) روى گردانند بدان خداوند مى‏خواهد آنها را بخاطر پاره ‏اى از گناهانشان مجازات كند و بسيارى از مردم فاسقند .
۵۰-آيا آنها حكم جاهليت را ( از تو ) مى‏خواهند ، و چه كسى براى افراد با ايمان بهتر از خدا حكم مى‏كند ؟

شان نزول
بعضى از مفسران در شان نزول اين آيه از ابن عباس چنين نقل كرده‏اند : جمعى از بزرگان يهود توطئه كردند و گفتند نزد محمد (صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) مى‏ رويم شايد بتوانيم او را از آئين خود منحرف سازيم ، پس از اين تبانى ، نزد پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) آمدند و گفتند : ما دانشمندان و اشراف يهوديم و اگر ما از تو پيروى كنيم مطمئنا ساير يهوديان به ما اقتدا ميكنند ولى در ميان ما و جمعيتى ، نزاعى است ( در مورد يك قتل يا چيز ديگر ) اگر در اين نزاع به نفع ما داورى كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد ، پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) از چنين قضاوتى ( كه عادلانه نبود ) خود دارى كرد و آيه فوق نازل شد .

تفسیر
در اين آيه بار ديگر خداوند به پيامبر خود تاكيد مى‏كند كه در ميان اهل كتاب بر طبق حكم خداوند داورى كند و تسليم هوا و هوسهاى آنها نشود .
(و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم) .تكرار اين دستور يا به خاطر مطالبى است كه در ذيل آيه آمده ، يا به خاطر آن است كه موضوع اين داورى با موضوع داورى آيات گذشته تفاوت داشته است ، در آيات پيش ، موضوع زناى محصنه بود و در اينجا موضوع ، قتل يا نزاع ديگر بوده است .
سپس به پيامبر (صلى‏ الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) هشدار ميدهد كه اينها تبانى كرده ‏اند تو را از آئين حق و عدالت منحرف سازند مراقب آنها باش .(و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك) .
و اگر اهل كتاب در برابر داورى عادلانه تو تسليم نشوند ، بدان اين نشانه آن است كه گناهان آنها دامانشان را گرفته است و توفيق را از آنها سلب كرده و خدا ميخواهد آنها را به خاطر بعضى از گناهانشان مجازات كند .
(فان تولوا فاعلم انما يريد الله ان يصيبهم ببعض ذنوبهم) .ذكر بعض گناهان ( نه همه آنها ) ممكن است به خاطر آن باشد كه مجازات همه گناهان در زندگى دنيا انجام نمى‏ شود و تنها قسمتى از آن دامن انسان را ميگيرد و بقيه به جهان ديگر موكول ميشود .در اينكه كدام كيفر دامن آنها را گرفت ، در آيه صريحا ذكرى از آن به ميان نيامده ، ولى احتمال دارد اشاره به همان سرنوشتى باشد كه دامان يهود مدينه را گرفت و به خاطر خيانتهاى پى در پى مجبور شدند ، خانه‏ هاى خود را رها كرده و از مدينه بيرون روند و يا اينكه عدم توفيق آنها خود يكنوع مجازات براى گناهان پيشين آنها بود ، زيرا سلب موفقيت خود يكنوع مجازات محسوب ميشود ، به عبارت ديگر گناهان پى در پى و لجاجت ، كيفرش محروم ماندن از احكام عادلانه و سرگردان شدن در بيراهه ‏هاى زندگى است .
و در پايان آيه ميفرمايد : اگر آنها در راه باطل اينهمه پافشارى ميكنند ، نگران مباش زيرا بسيارى از مردم فاسقند .
(و ان كثيرا من الناس لفاسقون) .
ممكن است ايراد شود كه آيه فوق دليل بر اين است كه امكان انحراف از حق در باره پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) تصور ميشود و لذا خداوند به او هشدار ميدهد ، آيا اين تعبير با مقام معصوم بودن پيامبران سازگار است ؟
معصوم بودن هرگز به اين معنى نيست كه گناه براى پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) و امام محال ميگردد ، و گرنه فضيلتى براى آنها محسوب نميشود بلكه منظور اين است كه آنها با توانائى بر گناه مرتكب گناه نميشوند ، هر چند اين عدم ارتكاب به خاطر تذكرات الهى بوده باشد و به عبارت ديگر ياد آوريهاى خداوند جزئى از عامل مصونيت پيغمبر (صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) از گناه ميباشد .
توضيح بيشتر در باره مقام عصمت پيامبران و امامان به خواست خدا در ذيل آيه تطهير ( آيه 33 احزاب ) خواهد آمد .در آيه بعد به عنوان استفهام انكارى ميفرمايد آيا اينها كه مدعى پيروى از كتب آسمانى هستند انتظار دارند با احكام جاهلى و قضاوتهاى آميخته انواع تبعيضات در ميان آنها داورى كنى .
(ا فحكم الجاهلية يبغون) .در حالى كه هيچ داورى براى افراد با ايمان بالاتر و بهتر از حكم خدا نيست .(و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون) .
همانطور كه در ذيل آيات سابق گفتيم در ميان طوائف يهود نيز تبعيضات عجيبى بود مثلا اگر كسى از طايفه بنى قريظه فردى از طايفه بنى نضير را به قتل ميرساند قصاص مى‏شد ، و در صورت عكس ، قصاص نميكردند ، و يا به هنگام گرفتن ديه دو برابر ديه ميگرفتند ، قرآن ميگويد اين گونه تبعيضات نشانه احكام جاهليت است ، و در ميان احكام الهى هيچگونه تبعيض در ميان بندگان خدا نيست .
در كتاب كافى از امير مؤمنان على (عليه ‏السلام‏) نقل شده كه فرمود:
(الحكم حكمان حكم الله و حكم الجاهلية فمن اخطا حكم الله حكم بحكم الجاهلية : حكم دو گونه بيشتر نيست يا حكم خدا است يا حكم جاهليت و هر كس حكم خدا را رها كند به حكم جاهليت تن در داده است .
و از اينجا روشن ميشود ، مسلمانانى كه با داشتن احكام آسمانى به دنبال قوانين ساختگى ملل ديگرى افتاده ‏اند ، در حقيقت در مسير جاهليت گام نهاده ‏اند .

حضرت زهرا سلام الله علیها

هرکَس عبادت خالص خود را به‌سوی خداوند بالا فرستد (و پیشکش آستان او کند)، خدا هم بهترین مصلحت خود را بر او فرو می‌فرستد.

(منْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ)

تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ج2 ص108

تفسیر سوره مائده آیات ۵۱تا۵۳

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَ النَّصرَى أَوْلِيَاءَبَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَ مَن يَتَوَلهَّم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنهُم ْإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظالِمِينَ‏(۵۱) فَترَى الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسرِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نخْشى أَن تُصِيبَنَا دَائرَةٌفَعَسى اللَّهُ أَن يَأْتىَ بِالْفَتْح أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصبِحُوا عَلى مَا أَسرُّوا فى أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ‏(۵۲) وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَ هَؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانهِم ْإِنهُمْ لمََعَكُمْ حَبِطت أَعْماَلُهُمْ فَأَصبَحُوا خاسرِينَ‏(۵۳)

ترجمه:
۵۱ -اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد يهود و نصارى را تكيه گاه خود قرار ندهيد ، آنها تكيه گاه يكديگرند و كسانى كه از شما بانها تكيه كنند از آنها هستند خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمى‏كند .
۵۲ -مشاهد مى‏كنى افرادى را كه در دلهايشان بيمارى است در ( دوستى با ) آنان بر يكديگر پيشى مى‏گيرند ، و مى‏گويند مى‏ترسيم حادثه‏ اى براى ما اتفاق بيفتد ( و نياز به كمك آنها داشته باشيم)شايد خداوند پيروزى يا حادثه ديگرى از ناحيه خود ( به نفع مسلمانان ) پيش بياورد و اين دسته از آنچه در دل پنهان داشتند پشيمان گردند .
۵۳ -و آنها كه ايمان آورده‏ اند مى‏گويند آيا اين ( منافقان ) همانها هستند كه با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند كه با شما هستيم ؟ ( چرا سرانجام كارشان به اينجا رسيد ) اعمالشان نابود گشت و زيانكار شدند .

شان نزول:
بسيارى از مفسران نقل كرده‏ اند كه بعد از جنگ بدر ، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پيامبر رسيد و گفت : من هم پيمانانى از يهود دارم كه از نظر عدد زياد و از نظر قدرت نيرومندند ، اكنون كه آنها ما را تهديد به جنگ ميكنند و حساب مسلمانان از غير مسلمانان جدا شده است من از دوستى و هم پيمانى با آنان برائت مى‏جويم ، هم پيمان من تنها خدا و پيامبر او است ، عبد الله بن ابى گفت : ولى من از هم پيمانى با يهود برائت نميجويم ، زيرا از حوادث مشکل ميترسم و به آنها نيازمندم ، پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) به او فرمود : آنچه در مورد دوستى با يهود بر عباده ميترسيدم ، بر تو نيز ميترسم ( و خطر اين دوستى و هم پيمانى براى تو از او بيشتر است ) عبد الله گفت : چون چنين است من هم ميپذيرم و با آنها قطع رابطه ميكنم ، آيات فوق نازل شد و مسلمانان را از هم پيمانى با يهود و نصارى بر حذر داشت .

تفسیر
آيات فوق مسلمانان را از همكارى با يهود و نصارى به شدت بر حذر ميدارد ، نخست ميگويد : اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد ، يهود و نصارى را تكيه گاه و هم پيمان خود قرار ندهيد ( يعنى ايمان به خدا ايجاب ميكند كه به خاطر جلب منافع مادى با آنها همكارى نكنيد) .
(يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اولياء) .
اولياء جمع ولى از ماده ولايت بمعنى نزديكى فوق العاده ميان دو چيزاست كه به معنى دوستى و نيز به معنى هم پيمانى و سرپرستى آمده است.
ولى با توجه به شان نزول آيه و ساير قرائنى كه در دست است ، منظور از آن در اينجا اين نيست كه مسلمانان هيچگونه رابطه تجارى و اجتماعى با يهود و مسيحيان نداشته باشند بلكه منظور اين است كه با آنها هم پيمان نگردند و در برابر دشمنان روى دوستى آنها تكيه نكنند .
مساله هم پيمانى در ميان عرب در آن زمان رواج كامل داشت و از آن به ولاء تعبير ميشد .
جالب اينكه در اينجا روى عنوان اهل كتاب تكيه نشده بلكه به عنوان يهود و نصارى از آنها نام برده شده است ، شايد اشاره به اين است كه آنها اگر به كتب آسمانى خود عمل ميكردند هم پيمانان خوبى براى شما بودند ، ولى اتحاد آنها به يكديگر روى دستور كتابهاى آسمانى نيست بلكه روى اغراض سياسى و دسته‏ بندى ‏هاى نژادى و مانند آن است .
سپس با يك جمله كوتاه ، دليل اين نهى را بيان كرده ميگويد : هر يك از آن دو طايفه دوست و هم پيمان هم مسلكان خود هستند .(بعضهم اولياء بعض) .
يعنى تا زمانى كه منافع خودشان و دوستانشان مطرح است ، هرگز به شما نمى‏پردازند .روى اين جهت ، هر كس از شما طرح دوستى و پيمان با آنها بريزد ، از نظر تقسيم‏ بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد .
(و من يتولهم منكم فانه منهم) .
و شك نيست كه خداوند چنين افراد ستمگرى را كه به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خيانت كرده و بر دشمنانشان تكيه ميكنند ، هدايت نخواهد كرد .(ان الله لا يهدى القوم الظالمين) .
در آيه بعد اشاره به عذرتراشى ‏هائى ميكند كه افراد بيمار گونه براى توجيه ارتباط هاى نامشروع خود با بيگانگان ، انتخاب ميكنند ، و ميگويد : آنهائى كه در دلهايشان بيمارى است ، اصرار دارند كه آنان را تكيه گاه و هم پيمان خود انتخاب كنند ، و عذرشان اين است كه ميگويند : ما مى‏ترسيم قدرت به دست آنها بيفتد و گرفتار شويم .
(فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة) .
قرآن در پاسخ آنها ميگويد : همانطور كه آنها احتمال ميدهند روزى قدرت به دست يهود و نصارى بيفتد اين احتمال را نيز بايد بدهند كه ممكن است سرانجام ، خداوند مسلمانان را پيروز كند و قدرت به دست آنها بيفتد و اين منافقان ، از آنچه در دل خود پنهان ساختند ، پشيمان گردند .(فعسى الله ان ياتى بالفتح اوامر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم نادمين ) .در حقيقت ، در اين آيه از دو راه به آنها پاسخ گفته شده است : نخست اينكه اين گونه افكار از قلبهاى بيمار بر ميخيزد و از كسانى كه ايمانشان متزلزل و نسبت به خدا سوء ظن دارند و گرنه يك فرد با ايمان اين گونه فكر به خود راه نميدهد ، و ديگر اينكه بفرض كه چنين احتمالى باشد آيا احتمال پيروزى مسلمين در كار نيست ؟ بنابر آنچه ما گفتيم كلمه عسى كه مفهوم آن احتمال و اميد است ، به همان معنى اصلى كه در همه جا دارد باقى ميماند ، ولى مفسران معمولا آن را بعنوان يك وعده قطعى در اينجا از طرف خداوند به مسلمانان گرفته ‏اند كه با ظاهر كلمه عسى سازگار نيست .
منظور از جمله اوامر من عنده كه بعد از كلمه فتح ذكر شده اين است كه ممكن است در آينده مسلمانان بر دشمنان خود يا از طريق جنگ و پيروزى غلبه كنند و يا بدون جنگ آنقدر قدرت بيابند كه دشمن بدون جنگ تسليم گردد و به عبارت ديگر كلمه فتح اشاره به پيروزيهاى نظامى مسلمانان است و امر من عنده اشاره به پيروزيهاى اجتماعى و اقتصادى و مانند آن ميباشد .

ولى با توجه به اينكه خداوند بيان چنين احتمالى ميكند و او عالم و آگاه از وضع آينده است ، اين آيه اشاره به پيروزيهاى نظامى و اجتماعى و اقتصادى مسلمانان خواهد بود .و در آخرين آيه به سرانجام كار منافقان اشاره كرده ميگويد : در آن هنگام كه فتح و پيروزى نصيب مسلمانان راستين شود ، و كار منافقان بر ملا گردد مؤمنان از روى تعجب ميگويند آيا اين افراد منافق همانها هستند كه اين همه ادعا داشتند و با نهايت تاكيد قسم ياد ميكردند كه با ما هستند ، چرا سرانجام كارشان به اينجا رسيد .(و يقول الذين آمنوا ا هؤلاء الذين اقسموا بالله جهد ايمانهم انهم لمعكم ) و به خاطر همين نفاق ، همه اعمال نيك آنهابر باد رفت زيرا از نيت پاك و خالص سرچشمه نگرفته بود ، و به همين دليل زيانكار شدند ، هم در اين جهان و هم در جهان ديگر .
(حبطت اعمالهم فاصبحوا خاسرين) .
در حقيقت جمله اخير ، شبيه پاسخ سؤال مقدرى است ، گويا كسى ميپرسد بالاخره پايان كار آنها به كجا خواهد رسيد ؟ در جوابشان گفته ميشود ، اعمالشان به كلى بر باد رفت و خسران و زيان دامنگيرشان شد .يعنى آنها اگر اعمال نيكى هم از روى اخلاص انجام داده باشند ، چون سرانجام به سوى نفاق و شرك روى آوردند ، نتائج آن اعمال نيز بر باد ميرود همانطور كه در جلد دوم صفحه 69 ذيل آيه 217 سوره بقره بيان كرديم .
تكيه بر بيگانه گرچه در شان نزول آيات فوق سخن از دو نفر يعنى عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى در ميان آمده ولى جاى ترديد نيست كه اينها فقط به عنوان دو شخص تاريخى مورد نظر نيستند ، بلكه نماينده دو مكتب فكرى و اجتماعى ميباشند ، يك مكتب ميگويد از بيگانه بايد بريد و زمام كار خود را به دست او نداد و به كمكهاى او اطمينان نكرد .ديگرى ميگويد : در اين دنياى پرغوغا ، هر شخص و ملتى تكيه ‏گاهى ميخواهد ، و گاهى مصلحت ايجاب ميكند كه اين تكيه گاه از ميان بيگانگان انتخاب شود ، دوستى آنها با ارزش است و روزى ثمر بخش خواهد بود .
قرآن مكتب دوم را به شدت ميكوبد و مسلمانان را از اين طرز تفكر با صراحت و تاكيد برحذر ميدارد ، اما متاسفانه بعضى از مسلمانان ، اين فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشى سپردند و تكيه‏ گاههائى از ميان بيگانگان براى خود انتخاب نمودند ، و تاريخ نشان ميدهد كه بسيارى از بدبختيهاى مسلمين از همين جا سرچشمه گرفته است ! اندلس تابلو زنده ‏اى براى اين موضوع است و نشان ميدهد كه چگونه مسلمانان به نيروى خود درخشانترين تمدنها را در اندلس ديروز و اسپانياىامروز به وجود آوردند ، اما به خاطر تكيه كردن بر بيگانه چه آسان آنرا از دست دادند .
امپراطور عظيم عثمانى كه در مدت كوتاهى همانند برف در فصل تابستان به كلى آب شد ، شاهد ديگرى بر اين مدعا است ، در تاريخ معاصر نيز ضربه ‏هائى كه مسلمانان به خاطر انحراف از اين مكتب خورده ‏اند كم نيست ، اما تعجب در اين است كه چگونه هنوز بيدار نشده ‏ايم ! در هر حال بيگانه ، بيگانه است و اگر يك روز منافع مشتركى با ما داشته باشد و در گامهاى محدودى همكارى كند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خودرا جدا ميكند ، بلكه ضربه‏ هاى كارى نيز به ما ميزند ، امروز مسلمانان بايد بيش از هر وقت به اين نداى قرآن گوش دهند و جز به نيروى خود تكيه نكنند .
پيامبر اسلام (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) به قدرى مراقب اين موضوع بود كه در جنگ احد هنگامى كه سيصد نفر از يهوديان براى همكارى با مسلمانان در برابر مشركان اعلام آمادگى كردند ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) آنها را از نيمه راه باز گرداند و كمك آنها را نپذيرفت ، در حالى كه اين عدد در نبرد احد ميتوانست نقش مؤثرى داشته باشد ، چرا ؟ زيرا هيچ بعدى نداشت كه آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همكارى كنند و باقيمانده ارتش اسلام را نيز از بين ببرند.

حضرت زهرا سلام الله علیها

خداوند ایمان را مایه ی پاکسازی از شرک قرار داد و نماز را وسیله دور ساختن شما از تکبر، و زکات را برای تزکیه نفس و افزایش رزق و روزی و روزه را برای استوار سازی اخلاص و حج را برای تقویت و استحکام دین.

وسائل الشیعه ج1 ص22

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۵۴

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسوْف يَأْتى اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبهُمْ وَ يحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الْكَافِرِينَ يجَهِدُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ وَ لا يخَافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ ذَلِك فَضلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشاءُوَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ‏(۵۴)

ترجمه:
۵۴ -اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هر كس از شما از آئين خود باز گردد ( به خدا زيانى نمى‏رساند ) خداوند در آينده جمعيتى را مى‏آورد ، كه آنها را دوست دارد و آنها ( نيز ) او را دوست دارند ، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران نيرومندند ، آنها در راه خدا جهاد ميكنند و از سرزنش كنندگان هراسى ندارند .
اين فضل خدا است كه بهر كس بخواهد ( و شايسته ببيند ) مى‏دهد و ( فضل ) خدا وسيع و خداوند داناست .

تفسیر
پس از بحث درباره منافقان ، سخن از مرتدانى كه طبق پيشبينى قرآن بعدها از اين آئين مقدس روى بر مى‏گرداندند به ميان مى‏آورد و به عنوان يك قانون كلى به همه مسلمانان اخطار مى‏كند : اگر كسانى از شما از دين خود بيرون روند ، زيانى به خدا و آئين او و جامعه مسلمين و آهنگ سريع پيشرفت آنها نمى‏رسانند ، زيرا خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت اين آئين برمى‏انگيزد .
(يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم ) سپس صفات كسانى كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند ، چنين شرح مى‏دهد:
۱ -آنها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏انديشند هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند .(يحبهم و يحبونه) .
۲ و ۳- در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران ، سرسخت و خشن و پرقدرتند .
(اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين) .
۴ -جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه ‏هاى آنها است .(يجاهدون فى سبيل الله) .
۵ -آخرين امتيازى كه براى آنان ذكر مى‏كند اين است كه در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق ، از ملامت هيچ ملامت كننده‏اى نمى‏هراسند .
(و لا يخافون لومة لائم) .
در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانى ، چنان شهامتى دارند كه از شكستن سنتهاى غلط و مخالفت با اكثريت هائى كه راه انحراف را پيش گرفته‏ اند ، و با تكيه بر كثرت عددى خود ديگران را به باد استهزاء مى‏گيرند ، پروائى ندارند .
بسيارى از افراد را مى‏شناسيم كه داراى صفات ممتازى هستند ، اما در مقابل غوغاى محيط و هجوم افكار عوام و اكثريتهاى منحرف بسيار محافظه كار ، ترسو ، و كم جرئتند ، و زود در برابر آنها ميدان را خالى مى‏كنند ، در حالى كه براى يك رهبر سازنده و افرادى كه براى پياده كردن افكار او وارد ميدان مى‏شوند ، قبل از هر چيز چنين شهامتى لازم است ، عوام‏زدگى ، محيط زدگى ، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل اين امتياز عالى روحى هستند ، سد راه بيشتر اصلاحات محسوب مى‏گردند .
و در پايان مى‏گويد : بدست آوردن اين امتيازات ، ( علاوه بر كوشش انسان ) مرهون فضل الهى است كه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند ميدهد .
(ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء) .
او است كه دايره فضل و كرمش ، وسيع و به آنها كه شايستگى دارند آگاه است .
(و الله واسع عليم) .
درباره اينكه آيه فوق اشاره به چه اشخاصى مى‏كند و منظور از اين ياوران اسلام كيانند كه خدا آنها را به اين صفات ستوده است ؟ در روايات اسلامى و سخنان مفسران بحث بسيار ديده مى‏شود .در روايات زيادى كه از طرق شيعه و اهل تسنن وارد شده مى‏خوانيم كه اين آيه در مورد على (عليه ‏السلام‏) در فتح خيبر ، يا مبارزه با ناكثين و قاسطين و مارقين ( آتش‏ افروزان جنگ جمل ، و سپاه معاويه ، و خوارج ) نازل شده است و لذا مى‏بينيم كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) بعد از عدم توانائى عده‏ اى از فرماندهان لشگر اسلام براى فتح خيبر ، يك شب در مركز سپاه اسلام رو به آنها كرد و فرمود : لاعطين الراية غدا رجلا ، يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله ، كرارا غير فرار ، لا يرجع حتى يفتح الله على يده : به خدا سوگند پرچم را فردا به دست كسى مى‏سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند ، پى در پى به دشمن حمله مى‏كند و هيچگاه از برابر آنها نمى‏گريزد و از اين ميدان باز نخواهد گشت ، مگر اينكه خدا به دست او پيروزى را نصيب مسلمانان مى‏كند .

در روايت ديگرى مى‏خوانيم هنگامى كه از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) در باره اين آيه سؤال كردند دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود : اين و ياران او و هموطنان او هستند .
و به اين ترتيب از اسلام آوردن ايرانيان و كوششها و تلاشهاى پرثمر آنان براى پيشرفت اسلام در زمينه ‏هاى مختلف ، پيشگوئى كرد .سپس فرمود : لو كان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من ابناء الفارس : اگر دين ( و در روايت ديگرى اگر علم ) به ستاره ثريا بسته باشد و در آسمانها قرار گيرد ، مردانى از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت .
و در روايات ديگرى مى‏خوانيم اين آيه در باره ياران مهدى (عليه ‏السلام‏) نازل شده است كه با تمام قدرت در برابر آنها كه از آئين حق و عدالت مرتد شده‏ اند مى‏ايستند و جهان را پر از ايمان و عدل و داد مى‏كنند .شكى نيست كه اين روايات كه در تفسير آيه وارد شده با هم تضاد ندارد ، زيرا اين آيه همانطور كه سيره قرآن است يك مفهوم كلى و جامع را بيان مى‏كند كه على (عليه ‏السلام‏) يا سلمان فارسى مصداق هاى مهم آن مى‏باشند و كسان ديگرى كه اين برنامه ‏ها را تعقيب مى‏كنند نيز شامل مى‏شود ، هر چند در روايات از آنها ذكرى نشده باشد .
ولى متاسفانه تعصب هاى قومى در مورد اين آيه به كار افتاده و افرادى را كه هيچگونه شايستگى ندارند و هيچيك از صفات فوق در آنها وجود نداشته به عنوان مصداق و شان نزول آيه شمرده ‏اند ، تا آنجا كه ابوموسى اشعرى كه
با حماقت كم نظير و تاريخى خود ، اسلام را به سوى پرتگاه كشانيد ، و پرچمدار اسلام ، على (عليه ‏السلام‏) را در تنگناى سختى قرار داد از مصاديق اين آيه شمرده‏ اند ! اصلاح قسمت اخير اين جلد ، در جوار خانه خدا ، در مكه مكرمه هنگام تشرف براى مراسم پرشكوه عمره انجام گرفت در حالى كه قلم را به زحمت مى‏توانستم بدست بگيرم و دستم ناراحت بود .جالب اينكه همان تعصبها را كه در كتب علمى مى‏بينيم به طرز شديد - ترى در ميان افراد عامى و حتى دانشمندان آنها در اينجا مشاهده مى‏كنيم گويا دستى در كار است كه مسلمانان هيچگاه متحد نشوند ، اين تعصب حتى به تاريخ پيش از اسلام نيز سرايت كرده و خيابانى كه نزديك خانه كعبه به عنوان شارع ابوسفيان جلب توجه مى‏كند در حال حاضر از شارع ابراهيم الخليل بنيانگزار مكه شكوهمندتر است ! نسبت شرك دادن به بسيارى از مسلمانان ، براى يك دسته از متعصبين اين سامان مساوى با آب خوردن است ، تكان بخورى فرياد مشرك مشرك بلند مى‏شود گويا اسلام دربست از آنها است و آنها متوليان قرآنند و بس ، و اسلام و كفر دگران به ميل آنها واگذار شده كه با يك كلمه هر كس را بخواهند مشرك و هر كس را بخواهند مسلمان بگويند ! در حالى كه در آيات فوق خوانديم خداوند به هنگام غربت اسلام سلمان و امثال او را براى عظمت اين آئين بزرگ بر مى‏انگيزد ، و اين بشارتى است كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) داده است .
شگفت‏ انگيز اين است كه مساله توحيد كه بايد رمز وحدت مسلمين گردد دستاويزى شده براى تشتت صفوف مسلمين و نسبت دادن مسلمانان به شرك و بت پرستى .تا آنجا كه يكى از افراد مطلع به بعضى از متعصبان آنها گفته بود ببينيد كار ما و شما به كجا رسيده كه اگر اسرائيل بر سر ما مسلط شود جمعى از شما خوشحال مى‏شوند و اگر شما را بكوبد جمعى از ما ! آيا اين همان چيزى نيست كه آنها مى‏خواهند ؟ ! ولى از انصاف نبايد گذشت با تماسهاى مكررى كه با عده ‏اى از علماى آنها داشتم روشن شد كه فهميده ‏ها غالبا از اين وضع ناراحتند مخصوصا يكى از علماى يمن در مسجد الحرام در بحثى كه در زمينه حد و حدود شرك بود در حضور بعضى از بزرگان مدرسين حرم مى‏گفت مساله نسبت دادن اهل قبله به شرك گناه بسيار بزرگى است كه پيشينيان آنرا بسيار مهم مى‏شمردند ، اين چه كارى است كه افراد غير وارد مرتبا مردم را متهم به شرك مى‏كنند آيا آنها نمى‏دانند چه مسؤليت بزرگى را بر عهده مى‏گيرند .

امام حسین (علیه السلام):

فلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا

وقتى زمان ارتحال فاطمه(سلام الله علیها) فرا رسيد ، به اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) وصيت كرد كه او خود كارش را عهده ‏دار شود، و شبانه دفنش كند، و قبرش را صاف و بى‏ نشان سازد. اميرالمؤمنين عليه‏ السلام آن را خود به عهده گرفت، و او را دفن كرد و قبر فاطمه را صاف و بى‏ نشان ساخت.

الأمالي ج1ص281

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۵۵

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ راَكِعُونَ‏(۵۵)

ترجمه:
۵۵ -سرپرست و رهبر شما تنها خدا است ، و پيامبر او ، و آنها كه ايمان آورده ‏اند و نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏پردازند .

شان نزول آيه ولايت
در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از عبد الله بن عباس چنين نقل شده : كه روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) حديث نقل مى‏كرد ناگهان مردى كه عمامه‏ اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) حديث نقل ميكرد او نيز با جمله قال رسول الله حديث ديگرى از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) نقل مى‏نمود .
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند ، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم ! هر كس مرا نمى‏شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوش هاى خودم از رسول خدا (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) شنيدم ، و اگر دروغ مى‏گويم هر دو گوشم كر باد ، و با اين چشمان خود اين جريان راديدم و اگر دروغ مى‏گويم هر دو كور باد ، كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) فرمود : على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله .
على (عليه ‏السلام‏) پيشواى نيكان است ، و كشنده كافران ، هر كس او را يارى
كند ، خدا ياريش خواهد كرد ، و هر كس دست از ياريش بردارد ، خدا دست از يارى او برخواهد داشت .سپس ابوذر اضافه كرد : اى مردم روزى از روزها با رسول خدا (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) در مسجد نماز مى‏خواندم ، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد ، ولى كسى چيزى به او نداد ، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد ، در همين حال على (عليه ‏السلام‏) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد .سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد ، هنگامى كه از نماز فارغ شد ، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت : خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درك كنند ، و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و بوسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايش شريك سازى .خداوندا ! من محمد پيامبر و برگزيده توام ، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز ، از خاندانم على (عليه ‏السلام‏) را وزير من گردان تا بوسيله او ، پشتم قوى و محكم گردد .
ابو ذر مى‏گويد : هنوز دعاى پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) گفت : بخوان ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) فرمود : چه بخوانم ، گفت بخوان انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا ... البته اين شان نزول از طرق مختلف ( چنانكه خواهد آمد ) نقل شده كه گاهى در جزئيات و خصوصيات مطلب با هم تفاوتهائى دارند ولى اساس و عصاره همه يكى است .

تفسیر
اين آيه با كلمه انما كه در لغت عرب به معنى انحصار مى‏آيد شروع شده و مى‏گويد : ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است : خدا و پيامبر و كسانى كه ايمان آورده ‏اند ، و نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند .
(انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون) .شك نيست كه ركوع در اين آيه به معنى ركوع نماز است ، نه به معنى خضوع ، زيرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامى كه ركوع گفته مى‏شود به همان معنى معروف آن يعنى ركوع نماز است ، و علاوه بر شان نزول آيه و روايات متعددى كه در زمينه انگشتر بخشيدن على (عليه ‏السلام‏) در حال ركوع وارد شده و مشروحا بيان خواهيم كرد ، ذكر جمله يقيمون الصلاة نيز شاهد بر اين موضوع است ، و ما در هيچ مورد در قرآن نداريم كه تعبير شده باشد زكات را با خضوع بدهيد ، بلكه بايد با اخلاص نيت و عدم منت داد .
همچنين شك نيست كه كلمه ولى در آيه به معنى دوست و يا ناصر و ياور نيست زيرا ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى‏خوانند ، و در حال ركوع زكات مى‏دهند ، بلكه يك حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى‏گيرد ، همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند حتى آنهائى كه زكات بر آنها واجب نيست ، و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند ، تا چه رسد به اينكه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند ، آنها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند .از اينجا روشن مى‏شود كه منظور از ولى در آيه فوق ولايت به معنى
سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است ، بخصوص اينكه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) و ولايت خدا قرار گرفته و هر سه با يك جمله ادا شده است .
و به اين ترتيب ، آيه از آياتى است كه به عنوان يك نص قرآنى دلالت بر ولايت و امامت على (عليه ‏السلام‏) مى‏كند .
ولى در اينجا بحثهاى مهمى است كه بايد به طور جداگانه ، مورد بررسى قرار گيرد:
شهادت احاديث و مفسران و مورخان
همانطور كه اشاره كرديم در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن ، روايات متعددى دائر بر اينكه آيه فوق در شان على (عليه ‏السلام‏) نازل شده نقل گرديده كه در بعضى از آنها اشاره به مساله بخشيدن انگشتر در حال ركوع نيز شده و در بعضى نشده ، و تنها به نزول آيه در باره على (عليه‏ السلام‏) قناعت گرديده است .اين روايت را ابن عباس و عمار ياسر و عبد الله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبة بن حكيم و عبد الله ابى و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصارى و ابو ذر غفارى نقل كرده ‏اند .
و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شده از خود على (عليه ‏السلام‏) نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است .
جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است .کتابهاى معروفى كه اين حديث در آن نقل شده از سى كتاب تجاوز مى‏كند كه همه از منابع اهل تسنن است ، از جمله محب الدين طبرى در ذخائر العقبى صفحه 88 و علامه قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدى صفحه 148 و در لباب النقول سيوطى صفحه 90 و در تذكرة سبط بن جوزى صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجى صفحه 105 و در تفسير طبرى صفحه 165 و در كتاب الكافى الشاف ابن حجر عسقلانى صفحه 56 و در مفاتيح الغيب رازى جلد سوم صفحه 431 و در تفسير در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردويه و مسند ابن الشيخ و علاوه بر اينها در صحيح نسائى و كتاب الجمع بين الصحاح السته و كتابهاى متعدد ديگرى اين احاديث آمده است .
با اينحال چگونه مى‏توان اين همه احاديث را ناديده گرفت ، در حالى كه در شان نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مى‏كنند ، اما گويا تعصب اجازه نمى‏دهد كه اين همه روايات و اين همه گواهى دانشمندان در باره شان نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد .
و اگر بنا شود در تفسير آيه ‏اى از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود ما بايد در تفسير آيات قرآنى اصولا به هيچ روايتى توجه نكنيم ، زيرا در باره شان نزول كمتر آيه‏اى از آيات قرآن اينهمه روايت وارد شده است .

اين مساله بقدرى روشن و آشكار بوده كه حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) مضمون روايت فوق را در اشعار خود كه در باره على (عليه‏ السلام‏) سروده چنين آورده است : فانت الذى اعطيت اذ كنت راكعا زكاتا فدتك النفس يا خير راكع فانزل فيك الله خير ولاية و بينها فى محكمات الشرايع يعنى : تو بودى كه در حال ركوع زكات بخشيدى ، جان بفداى تو باد اى بهترين ركوع كنندگان .
و به دنبال آن خداوند بهترين ولايت را در باره تو نازل كرد و در ضمن قرآن مجيد آنرا ثبت نمود .
پاسخ به هشت ايراد مخالفان بر آيه ولايت جمعى از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند كه ايرادهاى متعددى به نزول اين آيه در مورد على (عليه ‏السلام‏) و همچنين به تفسير ولايت به عنوان سرپرستى و تصرف و امامت بنمايند كه ما ذيلا مهمترين آنها را عنوان كرده و مورد بررسى قرار مى‏دهيم :
۱ -از جمله اشكالاتى كه نسبت به نزول آيه فوق در مورد على (عليه ‏السلام‏) گرفته ‏اند اين است كه آيه با توجه به كلمه الذين كه براى جمع است ، قابل تطبيق بر يك فرد نيست ، و به عبارت ديگر آيه مى‏گويد : ولى شما آنهائى هستند كه نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند ، اين عبارت چگونه بر يك شخص مانند على (عليه‏ السلام‏) قابل تطبيق است ؟ .

پاسخ
در ادبيات عرب مكرر ديده مى‏شود كه از مفرد به لفظ جمع ، تعبيرآورده شده است از جمله در آيه مباهله مى‏بينيم كه كلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتى كه منظور از آن طبق شان نزولهاى متعددى كه وارد شده فاطمه زهرا (عليهاالسلام‏) است ، و همچنين انفسنا جمع است در صورتى كه از مردان غير از پيغمبر كسى جز على (عليه ‏السلام‏) در آن جريان نبود و در آيه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد مى‏خوانيم .
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا .
و همانطور كه در تفسير اين آيه در جلد سوم ذكر كرديم بعضى از مفسران شان نزول آنرا در باره نعيم بن مسعود كه يك فرد بيشتر نبود مى‏دانند .
و همچنين در آيه 52 سوره مائده مى‏خوانيم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة در حالى كه آيه در مورد عبد الله ابى وارد شده است كه تفسير آن گذشت و همچنين در آيه اول سوره ممتحنه و آيه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبيراتى ديده مى‏شود كه عموما به صورت جمع است ، ولى طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن يك فرد بوده است .
اين تعبير يا بخاطر اين است كه اهميت موقعيت آن فرد و نقش مؤثرى كه در اين كار داشته روشن شود و يا بخاطر آن است كه حكم در شكل كلى عرضه شود ، اگر چه مصداق آن منحصر به يك فرد بوده باشد ، در بسيارى از آيات قرآن ضمير جمع به خداوند كه احد و واحد است به عنوان تعظيم گفته شده است .
البته انكار نمى‏توان كرد كه استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح ، خلاف ظاهر است و بدون قرينه جايز نيست ، ولى با وجود آن همه رواياتى كه در شان نزول آيه وارد شده است ، قرينه روشنى بر چنين تفسيرى خواهيم داشت ، و حتى در موارد ديگر به كمتر از اين قرينه نيز قناعت مى‏شود .
۲ -فخر رازى و بعضى ديگر از متعصبان ايراد كرده ‏اند كه على (عليه ‏السلام‏) با آن توجه خاصىكه در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود ( تا آنجا كه معروف است پيكان تير از پايش بيرون آوردند و توجه پيدا نكرد ) چگونه ممكن است صداى سائلى را شنيده و به او توجه پيدا كند ؟ پاسخ - آنها كه اين ايراد را ميكنند از اين نكته غفلت دارند كه شنيدن صداى سائل و به كمك او پرداختن توجه به خويشتن نيست ، بلكه عين توجه بخدا است ، على (عليه‏ السلام‏) در حال نماز از خود بيگانه بود نه از خدا ، و مى‏دانيم بيگانگى از خلق خدا بيگانگى از خدا است و به تعبير روشنتر : پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است .نه‌انجام يك عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبير ديگر آنچه با روح عبادت سازگار نيست ، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسير رضاى خدا است ، كاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكيد ميكند ، ذكر اين نكته نيز لازم است كه معنى غرق شدن در توجه به خدا اين نيست كه انسان بى اختيار احساس خود را از دست بدهد بلكه با اراده خويش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نيست بر مى‏گيرد .

جالب اينكه فخر رازى كار تعصب را بجائى رسانيده كه اشاره على (عليه ‏السلام‏) را به سائل براى اينكه بيايد و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بيرون كند ، مصداق فعل كثير كه منافات با نماز دارد ، دانسته است در حالى كه در نماز كارهائى جايز است انسان انجام بدهد كه به مراتب از اين اشاره بيشتر است و در عين حال ضررى براى نماز ندارد تا آنجا كه كشتن حشراتى مانند مار و عقرب و يا برداشتن و گذاشتن كودك و حتى شير دادن بچه شير خوار را جزء فعل كثير ندانسته‏ اند ، چگونه يك اشاره جزء فعل كثير شد ، ولى هنگاميكه دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى‏شود اينگونه اشتباهات براى او جاى تعجب نيست ! .
۳ -اشكال ديگرى كه به آيه كرده ‏اند در مورد معنى كلمه ولى است كه آنرا به معنى دوست و يارى كننده و امثال آن گرفته‏ اند نه بمعنى متصرف و سرپرست و صاحب اختيار .
پاسخ
-همانطور كه در تفسير آيه در بالا ذكر كرديم كلمه ولى در اينجا نمى‏تواند به معنى دوست و يارى كننده بوده باشد ، زيرا اين صفت براى همه مؤمنان ثابت است نه مؤمنان خاصى كه در آيه ذكر شده كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند ، و به عبارت ديگر دوستى و يارى كردن ، يك حكم عمومى است ، در حالى كه آيه ناظر به بيان يك حكم خصوصى مى‏باشد و لذا بعد از ذكر ايمان ، صفات خاصى را بيان كرده است كه مخصوص به يك فرد مى‏شود .
۴-مى‏گويند على (عليه‏ السلام‏) چه زكات واجبى بر ذمه داشت با اينكه از مال دنيا چيزى براى خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است كه به آن زكات گفته نمى‏شود ؟ ! پاسخ - اولا به گواهى تواريخ على (عليه ‏السلام‏) از دسترنج خود اموال فراوانى تحصيل كرد و در راه خدا داد تا آنجا كه مى‏نويسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود ، بعلاوه سهم او از غنائم جنگى نيز قابل ملاحظه بود ، بنابراين اندوخته مختصرى كه زكات به آن تعلق گيرد و يا نخلستان كوچكى كه واجب باشد زكات آنرا بپردازد چيز مهمى نبوده است كه على (عليه‏ السلام‏) فاقد آن باشد ، و اينرا نيز مى‏دانيم كه فوريت وجوب پرداخت زكات فوريت عرفى است كه با خواندن يك نماز منافات ندارد .
ثانيا اطلاق زكات بر زكات مستحب در قرآن مجيد فراوان است ، در بسيارى از سوره ‏هاى مكى كلمه زكات آمده كه منظور از آن همان زكات مستحب است ، زيرا وجوب زكات مسلما بعد از هجرت پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) به مدينه ، بوده است ( آيه 3 سوره نمل و آيه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غير اينها ) .
۵ -مى‏گويند : ما اگر ايمان به خلافت بلا فصل على (عليه‏ السلام‏) داشته باشيم بالاخره بايد قبول كنيم كه مربوط به زمان بعد از پيامبر ( صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) بوده ، بنابراين على (عليه‏ السلام‏) در آنروز ولى نبود ، و به عبارت ديگر ولايت در آن روز براى او بالقوه بود نه بالفعل در حالى كه ظاهر آيه ولايت بالفعل را مى‏رساند .
پاسخ - در سخنان روز مره در تعبيرات ادبى بسيار ديده مى‏شود كه اسم يا عنوانى به افرادى گفته مى‏شود كه آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حيات خود وصيت مى‏كند و كسى را به عنوان وصى خود و قيم اطفال خويش تعيين مى‏نمايد و از همان وقت عنوان وصى و قيم به آن شخص گفته مى‏شود ، در حالى كه طرف هنوز در حيات است و نمرده است ، در رواياتى كه در مورد على (عليه ‏السلام‏) از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) در طرق شيعه و سنى نقل شده مى‏خوانيم كه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏‌وآله ‏وسلّم‏) او را وصى و خليفه خود خطاب كرده در حالى كه هيچيك از اين عناوين در زمان پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) نبود - در قرآن مجيد نيز اينگونه تعبيرات ديده مى‏شود از جمله در مورد زكريا مى‏خوانيم كه از خداوند چنين تقاضا كرد .
هب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب .
در حالى كه مسلم است منظور از ولى در اينجا سرپرستى براى بعد از مرگ او منظور بوده است ، بسيارى از افراد جانشين خود را در حيات خود تعيين مى‏كنند و از همان زمان نام جانشين بر او مى‏گذارند با اينكه جنبه بالقوه دارد .
۶-مى‏گويند : چرا على (عليه‏ السلام‏) با اين دليل روشن شخصا استدلال نكرد ؟ پاسخ - همانطور كه در ضمن بحث پيرامون روايات وارده در شان نزول آيه خوانديم اين حديث در كتب متعدد از خود على (عليه ‏السلام‏) نيز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردويه و ابى الشيخ و كنز العمال - و اين در حقيقت بمنزله استدلال حضرت است به اين آيه شريفه .

در كتاب نفيس ( الغدير ) از كتاب سليم بن قيس هلالى حديث مفصلى نقل مى‏كند كه على (عليه ‏السلام‏) در ميدان صفين در حضور جمعيت براى اثبات حقانيت خود دلائل متعددى آورد از جمله استدلال بهمين آيه بود .
و در كتاب غاية المرام از ابو ذر چنين نقل شده كه على (عليه‏ السلام‏) روز شورى نيز به همين آيه استدلال كرد .
۷ -مى‏گويند : اين تفسير با آيات قبل و بعد سازگار نيست ، زيرا در آنها ولايت به معنى دوستى آمده است .
پاسخ - بارها گفته ‏ايم آيات قرآن چون تدريجا ، و در وقايع مختلف نازل گرديده هميشه پيوند با حوادثى دارد كه در زمينه آن نازل شده است ، و چنان نيست كه آيات يك سوره يا آياتى كه پشت سر هم قرار دارند همواره پيوند نزديك از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسيار مى‏شود كه دو آيه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسير آنها بخاطر پيوند با آن حوادث از يكديگر جدا مى‏شود .
با توجه به اينكه آيه انما وليكم الله بگواهى شان نزولش در زمينه زكات دادن على (عليه ‏السلام‏) در حال ركوع نازل شده و آيات گذشته و آينده همانطور كه خوانديم و خواهيم خواند در حوادث ديگرى نازل شده است نمى‏توانيم روى پيوند آنها زياد تكيه كنيم .
به علاوه آيه مورد بحث اتفاقا تناسب با آيات گذشته و آينده نيز دارد زيرا در آنها سخن از ولايت به معنى يارى و نصرت و در آيه مورد بحث سخن از ولايت به معنى رهبرى و تصرف مى‏باشد و شك نيست كه شخص ولى و سرپرست و متصرف ، يار و ياور پيروان خويش نيز خواهد بود .
بعبارت ديگر يار و ياور بودن يكى از شئون ولايت مطلقه است .
۸ -مى‏گويند : انگشترى با آن قيمت گزاف كه در تاريخ نوشته‏ اند ، على (عليه ‏السلام‏) از كجا آورده بود ؟ ! بعلاوه پوشيدن انگشترى با اين قيمت فوق العاده سنگين اسراف محسوب نمى‏شود ؟ آيا اينها دليل بر عدم صحت تفسير فوق نيست ؟ پاسخ - مبالغه‏ هائى كه در باره قيمت آن انگشتر كرده ‏اند بكلى بى اساس است و هيچگونه دليل قابل قبولى بر گرانقيمت بودن آن انگشتر نداريم و اينكه در روايت ضعيفى قيمت آن معادل خراج شام ذكر شده به افسانه شبيه‏ تر است تا واقعيت و شايد براى بى ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است ، و در روايات صحيح و معتبر كه در زمينه شان نزول آيه ذكر كرده ‏اند اثرى از اين افسانه نيست ، بنابراين نمى‏توان يك واقعيت تاريخى را با اينگونه سخنان پرده‏ پوشى كرد .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پیام رهبرفرزانه انقلاب اسلامی به مناسبت تشییع شهدای گمنام در روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه‌ی افلاکیان. فداکارانی که پس از گذشت سالیان دراز از لحظه‌ی شهادتشان کشور را با رائحه‌ی معنویت و جهاد، معطّر میسازند و پرچم افتخار به خونهای ریخته شده در راه اسلام و قرآن را، بیش از پیش به اهتزاز در میآورند.

تقارن تشییع پیکر این مسافرانِ به خانه‌ برگشته، با روز شهادت صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله‌علیها مبشّر ابدیّت یاد و خاطره‌ی آنان و مژده‌بخش خیر کثیری است که از ناحیه‌ی آنان برای کشور امام زمان روحی‌فداه فراهم خواهد آمد ان‌شاءالله.

به ارواح طیبه‌ی این شهیدان و به چشمها و دلهای منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستم و فضل و رحمت فزاینده‌ی پروردگار را برای همه‌ی آنان مسألت میکنم.

سید علی خامنه‌ای

شهید عباس گرمابدری

گزیده‌ای از وصیت‌نامه عارفانه شهید مدافع حرم «رسول خلیلی»

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

If there was no Battle of Karbala, we would be oblivious to Islam's principals today

A great and glorious soldier

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۹تا۵۵ , اهل کتاب , خداوند , نارل , حکم , هوس , پیروی مکن , بر حذر باش , مبادا , احکام , خدا , منحرف , حکم , داوری , گناهان , مجازات , فاسق , جاهلیت , افراد با ایمان , با ایمان , ایمان , حضرت زهرا سلام الله علیها , عبادت خالص , پیشکش , بهترین مصلحت , بهترین , مصلحت , يهود و نصارى , تكيه گاه , جمعيت ستمكار , جمعيت , ستمكار , هدایت , بیمار , دل , دوستی , حادثه , کمک , نیاز , پیروزی , مسلمانان , پنهان , پشیمان , منافقان , سوگند , نابودی اعمال , زیانکار , پاکسازی , شرک , نماز , تکبر , زکات , تزکیه نفس , افزایش رزق و روزی , رزق و روزی , تخلاص , استوار , حج , تقویت , استحکام دین , دین , استحکام , آئين , زیان , دوست , مومنان , متواضع , کافران , جهاد , در راه خدا , سرزنش , هراس , فضل خدا , شایسته , وسیع , دانا , امام حسین (علیه السلام) , ارتحال , فاطمه (سلام الله علیها) , اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) , وصیت , شبانه , دفن , قبر , صاف , بی نشان , اميرالمؤمنين عليه‏ السلام , قبر فاطمه سلام الله علیها , سرپرست , رهبر , پیامبر , رکوع , زکات , ابوذر غفارى , ابن عباس , حدیث , آيه ولايت , على (عليه ‏السلام‏) , پيشواى نيكان , كشنده كافران , یاری , ابوذر , مسجد , سائل , جواب مساعد , تقضای کمک , موسی , تقاضا , روح , وسیع , آسان , گره , زبان , مردم , گفتار , درک , هارون , وزیر , یاور , شریک , محمد , پیامبر , برگزیده , سینه , گشاده , پشت , قوی , محکم , جبرئيل , تشییع شهدای گمنام , تشییع , شهدای گمنام , سلام بر شهیدان گمنام , گمنام , خاکیان , معروف , افلاکیان , شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) , خیر کثیر , سید علی خامنه‌ای , شهید عباس گرمابدری , شهید مدافع حرم رسول خلیلی , رسول خلیلی , شهید رسول خلیلی , شهید مدافع حرم , شهدای مدافع حرم , یا زهراء سلام الله علیها , امام خامنه ای , ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

دعا در گرفتاری و آسایش

حضرت امام صادق علیه السلام
منْ سَرَّهُ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فِي الشِّدَّةِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعَاءَ فِي الرَّخَاءِ

هر کس دوست دارد که در گرفتاری ها دعایش مستجاب شود، در زمان آسایش بسیار دعا کند.

«الکافی» ج ۲ ص ۴۷۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۴

إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌيحْكُمُ بهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَ الرَّبَّنِيُّونَ وَ الأَحْبَارُ بِمَا استُحْفِظوا مِن كِتَبِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شهَدَاءَفَلا تَخْشوُا النَّاس وَ اخْشوْنِ وَ لا تَشترُوا بِئَايَتى ثَمَناً قَلِيلاًوَ مَن لَّمْ يحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئك هُمُ الْكَفِرُونَ‏(۴۴)

ترجمه:
۴۴ -ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود و پيامبران كه تسليم در برابر فرمان خدا بودند ، با آن ، براى يهوديان حكم مى‏كردند و ( همچنين ) علماء و دانشمندان به اين كتاب الهى كه به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند ، داورى مى‏نمودند ، بنابراين ( از داورى كردن بر طبق آيات الهى ) از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند كافرند .

تفسیر

ساختن تاريكي هاى جهل و نادانى .

(انا انزلنا التوراة فيها هدى و نور) .
به همين جهت پيامبران الهى كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند و بعد از نزول تورات روى كار آمدند همگى بر طبق آن براى يهود ، حكم مى‏كردند .
(يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا) .
نه تنها آنهاچنين مى‏كردند بلكه علماى بزرگ يهود و دانشمندان با ايمان و پاك آنها ، بر طبق اين كتاب آسمانى كه به آنها سپرده شده بود ، و بر آن گواه بودند داورى مى‏كردند .
(و الربانيون و الاحبار بما استحفظوا من كتاب الله و كانوا عليه شهداء) .
در اينجا روى سخن را به آن دسته از دانشمندان اهل كتاب كه در آن عصر مى‏زيستند كرده و مى‏گويد : از مردم نترسيد و احكام واقعى خدا را بيان كنيد ، بلكه از مخالفت من بترسيد كه اگر حق را كتمان كنيد مجازات خواهيد شد .
(فلا تخشوا الناس و اخشون) .
و همچنين آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد .(و لا تشتروا باياتى ثمنا قليلا)
در حقيقت سرچشمه كتمان حق و احكام خدايا ترس از مردم و عوامزدگى است و يا جلب منافع شخصى و هر كدام باشد نشانه ضعف ايمان و سقوط شخصيت است ، و در جمله ‏هاى بالا به هر دو اشاره شده است .
و در پايان آيه ، حكم قاطعى در باره اينگونه افراد كه بر خلاف حكم خدا داورى مى‏كنند صادر كرده ، مى‏فرمايد : آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمى‏كنند ، كافرند .(و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون) .
روشن است عدم داورى بر طبق حكم خدا اعم از اين است كه سكوت كنند و اصلا داورى نكنند و با سكوت خود مردم را به گمراهى بيفكنند ، و يا سخن بگويند و بر خلاف حكم خدا بگويند ، اين موضوع نيز روشن است كه كفر داراى مراتب و درجات مختلفى است كه از انكار اصل وجود خداوند شروع مى‏شود و مخالفت و نافرمانى و معصيت او را نيز در بر مى‏گيرد ، زيرا ايمان كامل انسانرا به عمل بر طبق آن دعوت مى‏كند و آنها كه عمل ندارند ايمانشان كامل نيست اين آيه مسئوليت شديد دانشمندان و علماى هر امت را در برابر طوفانهاى اجتماعى و حوادثى كه در محيطشان مى‏گذرد روشن مى‏سازد ، و با بيانى قاطع آنها را به مبارزه بر ضد كجرويها و عدم ترس از هيچكس دعوت مى‏نمايد .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

In order to shed light on the Truth, Imam Hussein (a.s.) took with him to the battlefields his loved ones

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۴ , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , تورات , نازل , هدایت , نور , پیامبران , تسلیم , فرمان خدا , یهودیان , حکم , علما , دانشمندان , کتاب الهی , گواه , داوری , آیات الهی , مردم , ترس , بهای ناچیز , آیات خدا , آیات الهی , احکام , حکم , کافر , دعا در گرفتاری و آسایش , دعا , گرفتاری , آسایش , حضرت امام صادق علیه السلام , حضرت , امام صادق علیه السلام , مستجاب , استجابت , استجابت دعا , شهید عباس فراهانی , شهید فراهانی , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۱تا۴۲ ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 19 دی 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۱تا۴۲

يَأَيُّهَا الرَّسولُ لا يحْزُنك الَّذِينَ يُسرِعُونَ فى الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا ءَامَنَّا بِأَفْوَهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هَادُواسمَّاعُونَ لِلْكذِبِ سمَّاعُونَ لِقَوْمٍ ءَاخَرِينَ لَمْ يَأْتُوك يحَرِّفُونَ الْكلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِك لَهُ مِنَ اللَّهِ شيْئاًأُولَئك الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطهِّرَ قُلُوبَهُمْ لهَُمْ فى الدُّنْيَا خِزْىٌوَ لَهُمْ فى الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ‏(۴۱) سمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكالُونَ لِلسحْتِ فَإِن جَاءُوك فَاحْكُم بَيْنهُمْ أَوْ أَعْرِض عَنهُمْ وَ إِن تُعْرِض عَنْهُمْ فَلَن يَضرُّوك شيْئاًوَ إِنْ حَكَمْت فَاحْكُم بَيْنهُم بِالْقِسطِ إِنَّ اللَّهَ يحِب الْمُقْسِطِينَ‏(۴۲)

ترجمه:
۴۱ -اى فرستاده ( خدا ) آنها كه با زبان مى‏گويند ايمان آورده‏ ايم و قلب آنها ايمان نياورده و در مسير كفر بر يكديگر سبقت مى‏جويند تو را اندوهگين نكنند و ( همچنين ) از يهوديان ( كه اين راه را مى‏پيمايند ) آنها زياد به سخنان تو گوش مى‏دهند تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند ، آنها جاسوسان جمعيت ديگرى هستند كه خود آنها نزد تونيامده ‏اند ، آنها سخنان را از محل خود تحريف مى‏كنند ، و مى‏گويند اگر اين را ( كه ما مى‏خواهيم ) به شما دادند ( و محمد بر طبق خواسته شما داورى كرد ) بپذيريد و الا دورى كنيد ( و عمل ننمائيد ) و كسى را كه خدا ( بر اثر گناهان پى در پى ) بخواهد مجازات كند قادر به دفاع از او نيستى ، آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند ، در دنيا رسوائى و در آخرت مجازات بزرگ نصيب آنان خواهد شد .
۴۲ -آنها بسيار به سخنان تو گوش مى‏دهند تا آنرا تكذيب كنند ، مال حرام فراوان مى‏خورند اگر نزد تو آمدند در ميان آنان داورى كن يا ( اگر صلاح بود ) آنها را بحال خود واگذار و اگر از آنها صرف نظر كنى به تو زيان نمى‏رسانند و اگر ميان آنها داورى كنى با عدالت داورى كن كه خدا عادلان را دوست دارد.

شان نزول
در شان نزول اين آيه ، روايات متعددى وارد شده كه از همه روشنتر ، روايتى است كه از امام باقر (عليه‏ السلام‏) در اين زمينه نقل گرديده كه خلاصه ‏اش چنين است : يكى از اشراف يهود خيبر كه داراى همسر بود ، با زن شوهردارى كه او هم از خانواده ‏هاى سرشناس خيبر محسوب مى‏شد عمل منافى عفت انجام داد ، يهوديان از اجراى حكم تورات ( سنگسار كردن ) در مورد آنها ناراحت بودند ، و به دنبال راه حلى مى‏گشتند كه آن دو را از حكم مزبور معاف سازد در عين حال پاى‏بند بودن خود را به احكام الهى نشان دهند ، اين بود كه به هم مسلكان خود در مدينه پيغام فرستادند كه حكم اين حادثه را از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) بپرسند ( تا اگر در اسلام حكم سبكترى بود آن را انتخاب كنند و در غير اين صورت آنرا نيز بدست فراموشى بسپارند و شايد از اين طريق مى‏خواستند توجه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) را نيز به خود جلب كنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمايند ) به همين جهت جمعى از بزرگان يهود مدينه به خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شتافتند ، پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود : آيا هر چه حكم كنم مى‏پذيريد ؟ آنها گفتند : بخاطر همين نزد تو آمده ‏ايم ! در اين موقع حكم سنگباران كردن كسانى كه مرتكب زناى محصنه مى‏شوند نازل گرديد ولى آنها از پذيرفتن اين حكم ( به عذر اينكه در مذهب آنها چنين حكمى نيامده شانه خالى كردند ! ) پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اضافه كرد ، اين همان حكمى است كه در تورات شما نيز آمده آيا موافقيد كه يكى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان تورات نقل كرد بپذيريد ، گفتند : آرى .
پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گفت : ابن صوريا كه در فدك زندگى مى‏كند چگونه عالمى است ؟ گفتند : او از همه يهود به تورات آشناتر است ، به دنبال او فرستادند و هنگامى كه نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم‏) آمد به او فرمود : ترا به خداوند يكتائى كه تورات را بر موسى (عليه‏السلام‏) نازل كرد و دريا را براى نجات شما شكافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود و در بيابان شما را از مواهب خود بهره ‏مند ساخت سوگند مى‏دهم بگو آيا حكم سنگباران كردن در چنين موردى در تورات بر شما نازل شده است يا نه ؟ او در پاسخ گفت : سوگندى به من دادى كه ناچارم بگويم آرى چنين حكمى در تورات آمده است .
پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گفت : چرا از اجراى اين حكم سرپيچى مى‏كنيد ؟ او در جواب گفت : حقيقت اين است كه ما در گذشته اين حد را در باره افراد عادى اجرا مى‏كرديم ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خود دارى مى‏نموديم ، اين بود كه گناه مزبور در طبقات مرفه جامعه ما رواج يافت تا اينكه پسر عموى يكى از رؤساى ما مرتكب اين عمل زشت شد ، و طبق معمول از مجازات او صرفنظر كردند ، در همين اثنا يك فرد عادى مرتكب اين كار گرديد ، هنگامى كه مى‏خواستند او را سنگباران كنند ، خويشان او اعتراض كردند و گفتند : اگر بنا هست اين حكم اجرا بشود بايد در مورد هر دو اجرا بشود به همين جهت ما نشستيم و قانونى سبكتر از قانون سنگسار كردن تصويب نموديم و آن اين بود كه به هر يك چهل تازيانه بزنيم و روى آنها را سياه كرده و وارونه سوار مركب كنيم و در كوچه و بازار بگردانيم ! در اين هنگام پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دستور داد كه آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار كنند .
و فرمود : خدايا من نخستين كسى هستم كه حكم ترا زنده نمودم بعد از
آنكه يهود آن را از بين بردند .
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و جريان مزبور را به طور فشرده بيان كرد .

تفسیر
داورى ميان دوست و دشمن
از اين آيه و چند آيه بعد از آن استفاده مى‏شود كه قضات اسلام حق دارند با شرايط خاصى در باره جرائم و جنايات غير مسلمانان نيز قضاوت كنند كه شرح آن طى اين آيات بيان خواهد شد .
آيه فوق با خطاب يا ايها الرسول ( اى فرستاده ! ) آغاز شده اين تعبير تنها در دو جاى قرآن ديده مى‏شوديكى در اينجا و ديگرى در آيه 67 همين سوره كه مساله ولايت و خلافت مطرح است مى‏باشد ، گويا به خاطر اهميت موضوع و ترس و واهمه‏ اى كه از دشمن در كار بوده مى‏خواهد حس مسئوليت را در پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بيشتر تحريك كند و اراده او را تقويت نمايد كه تو صاحب رسالتى آنهم رسالتى از طرف ما ، بنابراين بايد در بيان حكم استقامت بخرج دهى .
سپس به دلدارى پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به عنوان مقدمه ‏اى براى حكم بعد پرداخته و مى‏فرمايد : آنها كه با زبان ، مدعى ايمانند و قلب آنها هرگز ايمان نياورده و در كفربر يكديگر سبقت مى‏جويند هرگز نبايد مايه اندوه تو شوند ( زيرا اين وضع تازگى ندارد) .
(لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم) .
بعضى معتقدند تعبير يسارعون فى الكفر با تعبير يسارعون الى الكفر تفاوت دارد زيرا جمله اول در باره كسانى گفته مى‏شود كه كافرند و در درون كفر غوطه ‏ور ، و براى رسيدن به مرحله نهائى كفر بر يكديگر سبقت مى‏جويند ، ولى جمله دوم در باره كسانى گفته ميشود كه در خارج از محدوده كفر به سوى آن در حركتند و بر يكديگر سبقت ميگيرند .
بعد از ذكر كارشكنى‏ هاى منافقان و دشمنان داخلى به وضع دشمنان خارجى و يهود پرداخته و ميگويد : همچنين كسانى كه از يهود نيز اين مسير را مى‏پيمايند نبايد مايه اندوه تو شوند ( و من الذين هادوا) .
بعد اشاره به پاره ‏اى از اعمال نفاق‏ آلود آنان كرده ، مى ‏گويد : آنها زياد به سخنان تو گوش ميدهند اما اين گوش دادن براى درك اطاعت نيست بلكه براى اين است كه دستاويزى براى تكذيب و افترا بر تو پيدا كنند ( سماعون للكذب) .
اين جمله تفسير ديگرى نيز دارد ، آنها به دروغهاى پيشوايان خود فراوان گوش ميدهند .
ولى حاضر به پذيرش سخن حق نيستند .
صفت ديگر آنها اين است كه نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضر ميشوند بلكه در عين حال جاسوسهاى ديگران كه نزد تو نيامده ‏اند نيز ميباشند .
(سماعون لقوم آخرين لم ياتوك) .
و به تفسير ديگر آنها گوش بر فرمان جمعيت خودشان دارند و دستورشان اين است كه اگر از تو حكمى موافق ميل خود بشنوند بپذيرند و اگر بر خلاف ميلشان بود مخالفت كنند ، بنا بر اين اينها مطيع و شنواى فرمان بزرگان خود هستند نه فرمان تو ، در چنين حالى مخالفت آنها نبايد مايه اندوه تو گردد.
زيرا از آغاز به قصد پذيرش حق نزد تو نيامدند.
ديگر از صفات آنها اين است كه سخنان خدا را تحريف مى‏كنند ( خواه تحريف لفظى و يا تحريف معنوى ) هر حكمى را بر خلاف منافع و هوسهاى خود تشخيص دهند آن را توجيه و تفسير و يا بكلى رد مى‏كنند .
(يحرفون الكلم من بعد مواضعه) .
عجبتر اينكه آنها پيش از آنكه نزد تو بيايند تصميم خود را گرفته ‏اند ، بزرگان آنها به آنان دستور داده ‏اند كه اگر محمد حكمى موافق خواست ما گفت بپذيريد و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دورى كنيد .
(يقولون ان اوتيتم هذا فخذوه و ان لم تؤتوه فاحذروا ) .
اينها چنان در گمراهى فرو رفته ‏اند و افكارشان بقدرى متحجر شده كه بدون هر گونه انديشه و مطالعه آنچه را كه بر خلاف مطالب تحريف شده آنان باشد رد ميكنند ، و به اين ترتيب اميدى به هدايت آنها نيست ، و خدا ميخواهد به اين وسيله آنها را مجازات كرده و رسوا كند و كسى كه خدا اراده مجازات و رسوائى او را كرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نيستى .
(و من يرد الله فتنته فلن تملك له من الله شيئا) .
آنها بقدرى آلوده ‏اند كه قابل شستشو نمى‏باشند بهمين دليل آنها كسانى هستند كه خدا نمى‏خواهد قلب آنها را شستشو دهد .
(اولئك الذين لم يرد الله ان يطهر قلوبهم) .
زيرا كار خدا هميشه آميخته با حكمت است و آنها كه با اراده و خواست خود يك عمر كجروى كرده ‏اند و به نفاق و دروغ و مخالفت با حق و حقيقت و تحريف قوانين الهى آلوده بوده‏ اند ، بازگشت آنها عادتا ممكن نيست ، و در پايان آيه ميفرمايد : آنها هم در اين دنيا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت كيفر عظيمى خواهند داشت .
(لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم) .

در آيه دوم بار ديگر قرآن تاكيد مى‏كند كه آنها گوش شنوا براى شنيدن سخنان تو و تكذيب آن دارند ( و يا گوش شنوائى براى شنيدن دروغهاى بزرگانشان دارند ) .
(سماعون للكذب) .
اين جمله به عنوان تاكيد و اثبات اين صفت زشت براى آنها تكرار شده است .
علاوه بر اين آنها زياد اموال حرام و ناحق و رشوه مى‏خورند .(اكالون للسحت) .
سپس به پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اختيار مى‏دهد كه هر گاه اين گونه اشخاص براى داورى به او مراجعه كردند مى‏تواند در ميان آنها داورى به احكام اسلام كند و مى‏تواند از آنها روى گرداند .
(فان جاؤك فاحكم بينهم او اعرض عنهم) .
البته منظور اين نيست كه پيغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم‏) تمايلات شخصى را در انتخاب يكى از اين دو راه دخالت دهد بلكه منظور اين است شرائط و اوضاع را در نظر بگيرد اگر مصلحت بود دخالت و حكم كند و اگر مصلحت نبود صرفنظر نمايد .
و براى تقويت روح پيغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اضافه مى‏كند اگر صلاح بود كه از آنها روى بگردانى هيچ زيانى نمى‏توانند بتو برسانند .
(و ان تعرض عنهم فلن يضروك شيئا) .
و اگر خواستى در ميان آنها داورى كنى حتما بايد اصول عدالت را رعايت نمائى زيرا خداوند افراد دادگرو عدالت پيشه را دوست دارد .
(و ان حكمت فاحكم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين ) در اينكه اين حكم يعنى تخيير حكومت اسلامى ميان داورى كردن به احكام اسلام در باره غير مسلمانان و يا صرفنظر كردن از داورى ، نسخ شده و يا به قوت خود باقى است در ميان مفسران گفتگو است .
بعضى معتقدند كه در محيط حكومت اسلامى هر كس زندگى مى‏كند ، خواه مسلمان باشد يا غير مسلمان از نظر حقوقى و جزائى مشمول مقررات اسلام هست ، بنابراين حكم آيه فوق يا نسخ شده و يا مخصوص به غير كفار ذمى است ( يعنى كفارى كه به عنوان يك اقليت در كشور اسلامى زندگى ندارند بلكه با مسلمانان پيمانهائى برقرار ساخته و با آنان رفت و آمد دارند ) .
ولى بعضى ديگر معتقدند كه حكومت اسلامى هم اكنون نيز در باره غير مسلمانان اين اختيار را دارد كه شرائط و اوضاع را در نظر گرفته چنانچه مصلحت ببيند طبق احكام اسلام در باره آنها رفتار كند و يا آنها را به قوانين خودشان رها سازد ( تحقيق و توضيح بيشتر در باره اين حكم را در بحث قضاء در كتب فقهى بخوانيد)

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

دوران دفاع مقدس

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۱تا۴۲ , تفسیر سوره مبارکه مائده , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , تفسیر , فرستاده خدا , زبان , ایمان , قلب , کفر , سبقت , اندوهگین , یهودیان , سخنان , وش دادن , دستاویز , تکذیب , جاسوسان , تحریف , داوری , خدا , گناهان , مجازات , دفاع , دل پاک , رسوائی , آخرت , مجازات بزرگ , نصیب , مال حرام , حرام خواری , صلاح , صرف نظر , زیان , عدالت , عادلان , امام باقر علیه السلام , اشراف یهود , همسر , زن شوهردار , عمل منافی عفت , یهودیان , حکم تورات , سنگسار , تورات , حکم , ناراحت , راه حل , معاف , احکام الهی , هم مسلک , پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم , پرسش , اسلام , فراموشی , دوست , مسلمانان , یهود , مدینه , سنگباران , زنای محصنه , ابن صوريا , فدک , عالم , حضرت موسی علیه السلام , دریا , نجات , دشمن , فرعون , غرق , بیابان , مواهب الهی , ثروتمندان , اشراف , گناه , طبقات مرفه , رواج گناه , تازیانه , وارونه , اسب , کوچه و بازار , مسجد , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بندگان محبوب پروردگار

حضرت امام صادق علیه السلام

قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِم‏

خداوند عزّوجلّ فرمود: مردم، تحت تکفّل من هستند. پس محبوبترین آنها نزد من کسی است که با آنها بیشتر مدارا کند و برای نیازهای آنها بیشتر تلاش کند.

کافی» ج ۲ ص ۱۹۹

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

ضربه ای که ربا به جامعه وارد می کند

سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام‏ عَنْ عِلَّةِ تَحْرِيمِ الرِّبَا قَالَ إِنَّهُ لَوْ كَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَكَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْه‏

هشام بن حکم گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ علّت تحریم ربا سؤال کردم. فرمودند: علّتش این است که اگر ربا حلال بود، مردم تجارتها و کارهایی که مورد نیازشان است را ترک می کردند.

علل الشرائع» ج ۲ ص ۴۸۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۶۱ تا ۶۳

۶۱ وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً ۶۲ فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً ۶۳ أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغا

ترجمه:
۶۱ـ و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیائید»، منافقان را مى بینى که از (قبول دعوت) تو، اعراض مى کنند! ۶۲ ـ پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مى شوند، سپس به سراغ تو مى آیند، سوگند به خدا یاد مى کنند که منظور ما (از بردن داورى نزد دیگران)، چیزى جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟! ۶۳ـ آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مى داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن; و آنها را اندرز ده; و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!

تفسیر
به دنبال نهى شدید از مراجعه به طاغوت، و داوران جور، که در آیه سابق آمد، در این سه آیه، نتایج این گونه داورى ها و دستاویزهائى که منافقان براى توجیه کار خود به آن متشبث مى شدند، مورد بررسى قرار گرفته است. در آیه نخست مى فرماید: این گونه مسلمان نماها نه تنها براى داورى به سراغ طاغوت مى روند بلکه هنگامى که به آنها تذکر داده مى شود که به سوى حکم خدا بیائید و داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بپذیرید، مقاومت به خرج داده و از قبول دعوت تو اعراض و امتناع مىورزند و با اصرار روى این کار مى ایستند، مى فرماید: «هنگامى که به آنها گفته مى شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر بیائید، منافقان را مى بینى که از قبول دعوت تو اعراض مى کنند» (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْت الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً). در حقیقت، قرآن مى گوید: مراجعه آنها به طاغوت یک اشتباه زودگذر نبوده که با یادآورى اصلاح گردد، بلکه مقاومت و اصرار آنها در این کار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ایمان آنها است، و گر نه با دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیدار مى شدند، و به اشتباه خود معترف مى گشتند.

و در آیه بعد، این حقیقت را بیان مى کند که: همین افراد منافق هنگامى که در نتیجه اعمالشان گرفتار مصیبتى مى شوند، و در بن بست قرار مى گیرند، به حکم اجبار به سوى تو مى آیند، لذا مى فرماید: «پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان گرفتار مصیبتى مى شوند، به سراغ تو مى آیند» (فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ). و در این موقع «سوگند یاد مى کنند که منظور و هدف ما از بردن داورى به نزد دیگران جز نیکى کردن و ایجاد توافق در میان طرفین دعوا نبوده است» (یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً). در اینجا باید به دو نکته توجه داشت: نخست این که: منظور از مصیبتى که دامنگیر آنها مى شود چیست؟ بعید نیست منظور از آن نابسامانى ها، بدبختى ها و مصیبت هائى باشد، که بر اثر داورى طاغوت دامنگیر آنها مى شود; زیرا جاى تردید نیست که اگر بر اثر داورى افراد ناصالح و ستمگر، منفعت آنى عائد یکى از طرفین دعوى شود، چیزى نمى گذرد که ادامه این داورى ها باعث توسعه ظلم و فساد، هرج و مرج، و از هم پاشیدن سازمان اجتماع مى گردد، بنابراین چنین افرادى به زودى نتایج کار خود را خواهند دید و از کرده خود پشیمان مى شوند. بعضى از مفسران احتمال داده اند: منظور از «مصیبت» همان رسوائى منافقان در میان جمعیت و یا مصائبى باشد که به فرمان خدا، دامن آنها را مى گیرد (همانند بلاها و شکست هاى غیر منتظره). نکته دیگر این که: آیا منظور منافقان از کلمه احسان و نیکى، احسان به طرفین دعوى بوده، و یا نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)؟ ممکن است منظورشان هر دو باشد، آنها بهانه هاى مضحکى براى ارجاع داورى به بیگانگان درست کرده بودند، از جمله این که مى گفتند: آوردن داورى به نزد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دون شأن او است!; زیرا غالباً طرفین دعوى جار و جنجال به راه مى اندازند و این با مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) سازگار نیست!. به علاوه، قضاوت و داورى همیشه به زیان یک طرف تمام مى شود، و طبعاً دشمن تراش است، گویا آنها با چنین بهانه هائى مى خواستند خود را تبرئه کنند که منظور ما خدمت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و طرفین دعوى بوده است. و یا این که اصولاً نظر ما داورى نبوده، بلکه نظر ما آشتى دادن و ایجاد توفیق و توافق در میان طرفین نزاع بوده است.
ولى خداوند در آیه سوم، نقاب از چهره آنها کنار مى زند و این گونه تظاهر دروغین را ابطال مى کند، مى فرماید: «اینها کسانى هستند که خداوند اسرار درون دل هاى آنها را مى داند» (أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ). و در عین حال به پیامبر خود دستور مى دهد: «از مجازات آنها صرف نظر کن» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ). لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام، تا آنجا که ممکن بود مدارا مى کرد; زیرا مأمور به ظاهر بود و جز در موارد استثنائى، آنها را مجازات نمى کرد، چه این که ظاهراً در صفوف مسلمانان بودند و ممکن بود مجازات آنها به یک نوع تصفیه حساب شخصى تفسیر شود. سپس دستور مى دهد: آنها را موعظه کن، اندرز ده و با بیانى رسا که در دل و جان آنها نفوذ کند، نتائج اعمالشان را به آنها گوشزد کن» (وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً).

منبع:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۶۱ تا ۶۳ , خداوند , پیامبر , منافقان , قبول دعوت , اعراض , اعمال , مصیبت , سوگند , داوری , نیکی کردن , توافق , طرفین نزاع , دل , مجازات , اندرز , رسا , بیان , نتایج , اعمال , گوشزد , ضربه , ربا , جامعه , امام صادق علیه السلام , حرام , خداوند عزوجل , تکفل , محبوبترین , مدارا , نیاز , تلاش , کافی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

جایگاه رفیع دین شناسی

حضرت امام باقر علیه السلام

متَفَقِّهٌ فِي الدِّينِ أَشَدُّ عَلَى الشَّيْطَانِ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ عَابِد

یک نفر که در دین به فهم عمیق رسیده باشد، برای شیطان از عبادت هزار عابد مضرّتر است.

بصائر الدرجات» ج ۱ ص ۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بندگان خاصّ خدا چگونه به درگاه او حاضر می شوند؟

حضرت امام صادق علیه السلام
فیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام أَنْ قَالَ لَهُ...يَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِي مِنْ قَلْبِكَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِكَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوعَ فِي ظُلَمِ اللَّيْلِ وَ ادْعُنِي فَإِنَّكَ تَجِدُنِي قَرِيباً مُجِيباً

از جملۀ آنچه خداوند عزّوجلّ در نجوا به موسی بن عمران فرمود این بود: .... ای پسر عمران؛ در تاریکیهای شب:

از ناحیۀ قلبت خشوع (احساس کوچکی در برابر عظمت خدا)

و از بدنت افتادگی و خضوع

و از چشمانت اشک

به درگاه من بیاور و مرا بخوان که حتماً مرا نزدیک و اجابت کننده خواهی یافت.

الأمالی» شیخ صدوق ص ۳۵۶

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه :
خروس در سحر به ذکر (سبوح قدوس) در خروش است !
کم از خروس مباش!
چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقاء اوست.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نسا آیه ۶۰

۶۰ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً

ترجمه:
۶۰ ـ آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه (از کتاب هاى آسمانى که) بر تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان آورده اند، ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با این که به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مى خواهد آنان را گمراه کند. و به بیراهه هاى دور دستى بیفکند.

شان نزول
یکى از یهودیان «مدینه» با یکى از مسلمانان منافق اختلافى داشت، بنا را بر این گذاشتند که یک نفر را به عنوان داور در میان خود انتخاب کنند. مرد یهودى چون به عدالت و بى نظرى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) اطمینان داشت گفت: من به داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) شما راضیم. ولى مرد منافق یکى از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» را انتخاب کرد; زیرا مى دانست مى تواند با هدیه، نظر او را به سوى خود جلب کند، و به این ترتیب، با داورى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مخالفت کرد، آیه شریفه نازل شد و چنین افرادى را شدیداً سرزنش کرد بعضى از مفسران شأن نزول هاى دیگرى نیز در ذیل این آیه نقل کرده اند که نشان مى دهد، بعضى از تازه مسلمان ها، طبق عادت زمان جاهلیت، در آغاز اسلام داورى هاى خود را نزد دانشمندان یهود، و یا کاهنان مى بردند، آیه فوق نازل شد و شدیداً آنها را نهى کرد.

تفسیر
آیه فوق در واقع مکمل آیه گذشته است; زیرا آیه پیش، مؤمنان را به اطاعت فرمان خدا، پیامبر و اولوا الامر و به داورى طلبیدن کتاب و سنت دعوت مى نمود و این آیه از اطاعت، پیروى و داورى طاغوت، نهى مى نماید. آیه فوق، مسلمانانى را که براى داورى به نزد حکام مى رفتند ملامت مى کند، و مى فرماید: «اى پیامبر! آیا نمى بینى کسانى که خود را مسلمان مى پندارند و مى گویند: به تمام کتب آسمانى که بر تو و انبیاء پیشین نازل شده است، ایمان آوردیم، در عین حال داورى هاى خود را به نزد طاغوت مى برند، در حالى که به آنها دستور داده شده: هرگز فرمان طاغوت را نبرند»؟! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ). همان طور که سابقاً هم اشاره کرده ایم، «طاغوت» از ماده «طغیان» است و این کلمه با همه مشتقاتش به معنى سرکشى و شکستن حدود و قیود، و یا هر چیزى که وسیله طغیانگرى و یا سرکشى است مى باشد. بنابراین، آنها که داورى به باطل مى کنند «طاغوت» هستند; زیرا حدود و مرزهاى الهى و حق و عدالت را شکسته اند. در حدیثى نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: اَلطّاغُوتُ کُلُّ مَنْ یُتَحاکَمُ اِلَیْهِمِمَّنْ یَحْکُمُ بِغَیْرِ الْحَقِّ: «هر کس به غیر حق حکم کند و مردم او را به داورى بطلبند، طاغوت است» سپس قرآن اضافه مى کند: «مراجعه به طاغوت یک دام شیطانى است که مى خواهد انسان ها را از راه راست به بیراهه هاى دوردستى بیفکند» (وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً). ناگفته پیدا است: آیه فوق همچون سایر آیات قرآن، یک حکم عمومى و جاودانى را براى همه مسلمانان در سراسر اعصار و قرون بیان مى نماید، و به آنان اخطار مى کند: مراجعه کردن به حکّام باطل، و داورى خواستن از طاغوت، با ایمان به خدا و کتب آسمانى سازگار نیست. به علاوه، انسان را از مسیر حق به بیراهه هائى پرتاب مى کند که فاصله آن از حق، بسیار زیاد است، مفاسد چنین داورى ها، در به هم ریختن سازمان اجتماعى بشر بر هیچ کس پوشیده نیست، و یکى از عوامل عقب گرد اجتماعات محسوب مى شود.

منبع:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , حوزه‌های علمیه , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۶۰ , گمان , کتابهاى آسمانى , کتاب , آسمانی , کتاب آسمانی , نازل , ایمان , داوری , طاغوت , باطل , جکام باطل , کافر , شیطان , گمراه , بیراهه , دوردست , علامه حسن زاده آملی , خروس , سبوح قدوس , لقاء , بندگان خاص خدا , امام صادق علیه السلام , موسی بن عمران , تاریکی شب , خشوع , خضوع , قلب , اشک , چشم , اجابت , دین شناس , فهم عمیق , شیطان , عبادت , عابد , مضر , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اشک بر سیّدالشهداء علیه السلام

حضرت امام صادق علیه السلام
و مَنْ ذُكِرَ الْحُسَيْنُ عَلیهِ السَّلامُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّةِ

هر کس در نزد او امام حسین علیه السلام یاد شود، و از چشم او به اندازۀ بال مگسی اشک خارج شود، ثواب او به عهدۀ خداوند عزّوجلّ است، و به کمتر از بهشت برای او راضی نمی شود.

کامل الزیارات» ص ۱۰۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام حسین علیه السلام:

إلهي! اُطلُبني بِرَحمَتِكَ حَتّى أصِلَ إلَيكَ، وَاجذِبني بِمَنِّكَ حَتّى اُقبِلَ عَلَيكَ

خداى من ! مرا با رحمتت بطلب تا به تو برسم و با نعمتت جذبم كن تا به تو روى آورم

الإقبال(طبعة دار الكتب الإسلاميّة) صفحه ۳۴۸

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) :

احدى نيست در روز قيامت مگر اینکه آرزو مى‏كند از زوّار امام حسين(علیه السلام) بوده باشد ، زيرا می بیند که خدا با زائران امام حسین(علیه السلام) چه برخورد کریمانه ای می‌کند.

کامل الزیارت ، ص۱۳۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام حسن عسکری (علیه السلام) :

علاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ :

صلاةُ الخَمسينَ ، وزِيارَةُ الأَربَعينَ ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ ، وتَعفيرُ الجَبينِ ، وَالجَهرُ بِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ).

«نشانه‏ هاى مؤمن ، پنج چيز است :

پنجاه ركعت نماز ، زيارت اربعين ، انگشتر به دست راست كردن ، بر خاك سجده کردن و (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) را در نماز بلند گفتن .

تهذيب الأحكام ، ج۶ ، ص۵۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

رهبر انقلاب: با انتشار افکار صحیح در فضای مجازی به معنای واقعی کلمه جهاد کنید

رهبر انقلاب، در پایان مراسم عزاداری روز اربعین حسینی(ع) خطاب به دانشجویان: شما امروز در فضای مجازی می‌توانید افکار درست و صحیح را منتشر کنید و به مسائل پاسخ دهید و می‌توانید به معنای واقعی کلمه جهاد کنید

البته اصل قطعی در این باب پیروی از شیوه‌ی اخلاقی است. باید از این کاری که بعضی افراد با دشنام و فریب و دروغ دربرابر افکار عمومی مواجه می‌شوند، اجتناب کرد.

باید منطق را به اخلاق مزیّن کرد حقایق را منتشر کرد. امروز همه باید در این میدان حرکت کنیم. ۱۴۰۰/۷/۵

خودتان را آماده کنید که در میدان تبیین وارد شوید/ با معارف حسینی خواهید توانست کشور را به قله‌های سعادت معنوی و مادی برسانید

رهبر انقلاب، در پایان مراسم عزاداری روز اربعین حسینی(ع):

جوانهای ما امروز مجهز به فکر و معنویت و آگاهی‌های فراوان هستند. خودتان را آماده کنید که در میدان تبیین و افشاگری یعنی راهی که زینب کبری در این چهل روز طی کرد، وارد شوید.

راه امام حسین راه شیرین و موفقی است که به نتیجه قطعی می‌رسد. با استفاده از معارف حسینی خواهید توانست کشور را به قله‌های سعادت معنوی و مادی برسانید؛ راه این است.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۵۹

۵۹یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً

ترجمه:
۵۹ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوا الامر (اوصیاى پیامبر) را! و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.

تفسیر
این آیه و چند آیه بعد، درباره یکى از مهمترین مسائل اسلامى، یعنى مسأله رهبرى بحث مى کند و مراجع واقعى مسلمین را در مسائل مختلف دینى و اجتماعى مشخص مى سازد. نخست، به مردم با ایمان دستور مى دهد: از خداوند اطاعت کنند، بدیهى است براى یک فرد با ایمان همه اطاعت ها باید به اطاعت پروردگار منتهى شود، و هر گونه رهبرى باید از ذات پاک او سرچشمه گیرد، و طبق فرمان او باشد; زیرا حاکم و مالک تکوینى جهان هستى او است، و هر گونه حاکمیت و مالکیت باید به فرمان او باشد، لذا در آغاز آیه مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید» (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ). در مرحله بعد، فرمان به پیروى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دهد، مى فرماید: «و از رسول خدا اطاعت نمائید» (وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ). پیامبرى که معصوم است و هرگز از روى هوا و هوس، سخن نمى گوید. پیامبرى که نماینده خدا در میان مردم است و سخن او سخن خدا است، و این منصب و موقعیت را خداوند به او داده است. بنابراین، اطاعت از خداوند، مقتضاى خالقیت و حاکمیت ذات او است، ولى اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مولود فرمان پروردگار است و به تعبیر دیگر: خداوند واجب الاطاعة بالذات است، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) واجب الاطاعه بالغیر و شاید تکرار «أَطِیْعُوا» در آیه، اشاره به همین موضوع یعنى تفاوت دو اطاعت دارد. و در مرحله سوم، فرمان به اطاعت از «أُولُوا الأَمْر» مى دهد که از متن جامعه اسلامى برخاسته و حافظ دین و دنیاى مردمند، مى فرماید: «و از اولوا الامر که از خود شما است اطاعت کنید» (وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ). آن گاه به یک مسأله مهم سرنوشت ساز براى جوامع اسلامى پرداخته، مى فرماید: «هر گاه در امرى نزاع و کشمکش داشتید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده اید» (فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ). با این بیان، راه حل کلیه منازعات جوامع اسلامى را مشخص ساخته که حق رجوع به هیچ محکمه اى جز محکمه خدا و پیامبر ندارند، اختلافات امت اسلامى چه بر سر مسائل بزرگ چون ولایت و رهبرى و یا کوچک، مى بایست به محاکم تعیین شده از سوى خدا و پیامبر ارجاع گردد، تا دست هیچ تبهکارى بالاى سر مسلمانان نباشد. و در پایان آیه مى فرماید: «این براى شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکو است» (ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً). نتیجه این برنامه، استقلال، احساس هویت و شخصیت جوامع اسلامى و زمینه محور قرار گرفتن امت اسلام خواهد شد.

درباره این که منظور از «اولوا الامر» چیست؟ در میان مفسران اسلام سخن بسیار است که مى توان آن را در چند جمله خلاصه کرد: الف ـ جمعى از مفسران اهل تسنن معتقدند: منظور از «اولوا الامر» زمامداران، حکام و مصادر امورند، در هر زمان و در هر محیط، و هیچگونه استثنائى براى آن قائل نشده اند و نتیجه آن این است که مسلمانان موظف باشند از هر حکومتى به هر شکل پیروى کنند، حتى اگر حکومت مغول باشد. ب ـ بعضى دیگر از مفسران مانند نویسنده تفسیر «المنار» و تفسیر «فى ظلال القرآن» و بعضى دیگر، معتقدند: منظور از «اولوا الامر» نمایندگان عموم طبقات، حکام، زمامداران، علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگى مردم هستند، اما نه به طور مطلق و بدون قید و شرط، بلکه اطاعت آنها مشروط به این است که بر خلاف احکام و مقررات اسلام عملى را انجام ندهند. ج ـ به عقیده بعضى دیگر منظور از «اولى الامر» زمامداران معنوى و فکرى یعنى علما و دانشمندانند ، دانشمندانى که عادل باشند و از محتویات کتاب و سنت آگاهى کامل داشته باشند. د ـ بعضى از مفسران اهل تسنن معتقدند: منظور از این کلمه، منحصراً خلفاى چهارگانه نخستین اند ، و غیر آنها را شامل نمى شود، و بنابراین در اعصار دیگر، «اولى الامر» وجود خارجى نخواهد داشت. هـ ـ بعضى دیگر از مفسران، «اولوا الامر» را به معنى صحابه و یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى دانند و ـ احتمال دیگرى که در تفسیر «اولوا الامر» گفته شده، این است که: منظور فرماندهان لشکر اسلامند ز ـ همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم(علیهم السلام) مى باشند ، که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمى شود. البته کسانى که از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگیرند، با شرایط معینى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر این که اولوا الامرند، بلکه به خاطر این که نمایندگان اولوا الامر مى باشند. اکنون به بررسى تفاسیر فوق به طور فشرده مى پردازیم: شک نیست تفسیر اول به هیچ وجه با مفهوم آیه و روح تعلیمات اسلام سازگار نیست و ممکن نیست پیروى از هر حکومتى بدون قید و شرط در ردیف اطاعت خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، و به همین دلیل علاوه بر مفسران شیعه، مفسران بزرگ اهل تسنن نیز آن را نفى کرده اند. و اما تفسیر دوم نیز با اطلاق آیه شریفه سازگار نیست; زیرا آیه اطاعت اولوا الامر را بدون قید و شرط، لازم و واجب شمرده است. تفسیر سوم یعنى تفسیر اولوا الامر به علما و دانشمندان عادل و آگاه از کتاب و سنت نیز با اطلاق آیه سازگار نیست; زیرا پیروى از علما و دانشمندان، شرائطى دارد از جمله این که: گفتار آنها بر خلاف کتاب و سنت نباشد. بنابراین، اگر آنها مرتکب اشتباهى شوند (چون معصوم نیستند و اشتباه مى کنند) و یا به هر علت دیگر از حق منحرف شوند، اطاعت آنها لازم نیست، در صورتى که آیه، اطاعت اولوا الامر را به طور مطلق، همانند اطاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، لازم شمرده است. به علاوه، اطاعت از دانشمندان در احکامى است که از کتاب و سنت استفاده کرده اند بنابراین چیزى جز اطاعت خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نخواهد بود، و نیازى به ذکر ندارد. تفسیر چهارم (منحصر ساختن به خلفاى چهارگانه نخستین) مفهومش این است که امروز مصداقى براى اولوا الامر در میان مسلمانان وجود نداشته باشد، به علاوه، هیچگونه دلیلى براى این تخصیص در دست نیست. تفسیر پنجم و ششم یعنى اختصاص دادن به صحابه و یا فرماندهان لشکر نیز همین اشکال را دارد، یعنى هیچگونه دلیلى بر این تخصیص نیز در دست نیست.

جمعى از مفسران اهل تسنن مانند «محمّد عبده» دانشمند معروف مصرى به پیروى از بعضى از کلمات مفسر معروف «فخر رازى» خواسته اند، احتمال دوم (اولوا الامر همه نمایندگان طبقات مختلف جامعه اسلامى اعم از علماء، حکام و نمایندگان طبقات دیگر) را با چند قید و شرط بپذیرند، از جمله این که: الف ـ مسلمان باشند (آنچنان که از کلمه «مِنْکُم» در آیه استفاده مى شود). ب ـ حکم آنها بر خلاف کتاب و سنت نباشد. ج ـ از روى اختیار حکم کنند نه اجبار. د ـ موافق با مصالح مسلمین حکم نمایند. هـ ـ از مسائلى سخن گویند که حق دخالت در آن داشته باشند (نه مانند عبادات که مقررات ثابت و معینى در اسلام دارند). و ـ در مسأله اى که حکم مى کنند، نص خاصى از شرع نرسیده باشد. ز ـ علاوه بر همه اینها به طور اتفاق، نظر بدهند. و از آنجا که آنها معتقدند مجموع امت یا مجموع نمایندگان آنها گرفتار اشتباه و خطا نمى شوند و به عبارت دیگر مجموع امت معصومند، نتیجه این شروط آن مى شود که اطاعت از چنین حکمى به طور مطلق و بدون هیچگونه قید و شرط همانند اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم باشد، (و نتیجه این سخن حجت بودن «اجماع» است) ولى باید توجه داشت که این تفسیر نیز اشکالات متعددى دارد، زیرا: اولاً: اتفاق نظر در مسائل اجتماعى در موارد بسیار کمى روى مى دهد، بنابراین یک بلا تکلیفى و نابسامانى در غالب شئون مسلمین به طور دائم وجود خواهد داشت. و اگر بخواهند آنها نظریه اکثریت را بپذیرند، این اشکال پیش مى آید که اکثریت هیچ گاه معصوم نیست، و بنابراین اطاعت از آن به طور مطلق لازم نمى باشد. ثانیاً: در علم اصول ثابت شده، هیچگونه دلیلى بر معصوم بودن «مجموع امت»، منهاى وجود امام معصوم، در دست نیست. ثالثاً: یکى از شرائطى که طرفداران این تفسیر ذکر کرده اند: این است که حکم آنها بر خلاف کتاب و سنت نباشد. اما باید دید تشخیص این موضوع که حکم مخالف سنت است یا نیست با چه اشخاصى است؟ حتماً با مجتهدان و علماى آگاه از کتاب و سنت است، و نتیجه این سخن آن خواهد بود که اطاعت از اولوا الامر بدون اجازه مجتهدان و علماء جایز نباشد، بلکه اطاعت آنها بالاتر از اطاعت اولوا الامر باشد، و این با ظاهر آیه شریفه سازگار نیست. درست است که آنها علما و دانشمندان را نیز جزء اولوا الامر گرفته اند، ولى در حقیقت مطابق این تفسیر، علما و مجتهدان به عنوان ناظر و مرجع عالى تر از سایر نمایندگان طبقات شناخته شده اند، نه مرجعى در ردیف آنها; زیرا علما و دانشمندان باید بر کار دیگران از نظر موافقت با کتاب و سنت، نظارت داشته باشند و به این ترتیب، مرجع عالى آنها خواهند بود و این با تفسیر فوق سازگار نیست. بنابراین، تفسیر فوق از جهات متعددى مواجه با اشکال است. و تنها تفسیرى که از اشکالات گذشته سالم مى ماند تفسیر هفتم یعنى تفسیر اولوا الامر به رهبران و امامان معصوم است; زیرا این تفسیر، با اطلاق وجوب اطاعت که از آیه فوق استفاده مى شود، کاملاً سازگار است، چون مقام «عصمت» امام، او را از هر گونه خطا، اشتباه و گناه حفظ مى کند، و به این ترتیب، فرمان او همانند فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بدون هیچگونه قید و شرطى واجب الاطاعة است، و سزاوار است که در ردیف اطاعت او قرار گیرد و حتى بدون تکرار «أَطِیْعُوا» عطف بر «رسول» شود. جالب توجه این که: بعضى از دانشمندان معروف اهل تسنن از جمله مفسر معروف «فخر رازى» در آغاز سخنش در ذیل این آیه، به این حقیقت اعتراف کرده، مى گوید: «کسى که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد، حتماً باید معصوم باشد; زیرا اگر معصوم از خطا نباشد، به هنگامى که مرتکب اشتباهى مى شود، خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پیروى از او را در انجام خطا لازم دانسته، و این خود یک نوع تضاد در حکم الهى ایجاد مى کند; چرا که از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف دیگر پیروى از «اولوا الامر» لازم است، و این موجب اجتماع «امر» و «نهى» مى شود. بنابراین، از یک طرف مى بینیم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هیچ قید و شرط لازم دانسته و از طرف دیگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند، چنین فرمانى صحیح نیست، از این مقدمه چنین استفاده مى کنیم که اولوا الامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده، حتماً باید معصوم بوده باشند»

«فخر رازى» سپس چنین ادامه مى دهد: «این معصوم یا مجموع امت است و یا بعضى از امت اسلام، احتمال دوم قابل قبول نیست; زیرا ما باید این بعض را بشناسیم و به او دسترسى داشته باشیم، در حالى که چنین نیست و چون این احتمال از بین برود، تنها احتمال اول باقى مى ماند که معصوم مجموع این امت است، و این خود دلیلى است بر این که اجماع و اتفاق امت حجت و قابل قبول است، و از دلائل معتبر محسوب مى شود» همان طور که ملاحظه مى شود «فخر رازى» با این که معروف به اشکال تراشى در مسائل مختلف علمى است، دلالت آیه را بر این که «اولوا الامر» باید افراد معصومى باشند پذیرفته است، منتها از آنجا که با مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و امامان و رهبران این مکتب آشنائى نداشته، این احتمال را که اولوا الامر اشخاص معینى از امت بوده باشند نادیده گرفته است، و ناچار شده که اولوا الامر را به معنى مجموع امت (یا نمایندگان عموم طبقات مسلمانان) تفسیر کند. در حالى که این احتمال قابل قبول نیست; زیرا همان طور که گفتیم: اولوا الامر باید رهبر جامعه اسلامى باشد و حکومت اسلامى و حل و فصل مشکلات مسلمین به وسیله او انجام شود و مى دانیم: حکومت دسته جمعى عموم و حتى نمایندگان آنها به صورت اتفاق آراء عملاً امکان پذیر نیست; چرا که در مسائل مختلف اجتماعى و سیاسى و فرهنگى و اخلاقى و اقتصادى که مسلمانان با آن رو به رو هستند، به دست آوردن اتفاق آراء همه امت یا نمایندگان آنها غالباً ممکن نیست، و پیروى از اکثریت نیز، پیروى از اولوا الامر محسوب نمى شود. بنابراین، لازمه سخن «فخر رازى» و کسانى که از دانشمندان معاصر عقیده او را تعقیب کرده اند، این مى شود که: عملاً اطاعت از اولوا الامر تعطیل گردد، و یا به صورت یک موضوع بسیار نادر و استثنائى در آید. از مجموع بیانات فوق نتیجه مى گیریم: آیه شریفه تنها رهبرى پیشوایان معصوم ـ که جمعى از امت را تشکیل مى دهند ـ اثبات مى کند (دقت کنید).

در اینجا ایرادهائى به تفسیر فوق شده که از نظر رعایت بى طرفى در بحث باید مطرح گردد: الف ـ اگر منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم باشند، با کلمه «أُولُوا» که به معنى جمع است سازگار نیست; زیرا امام معصوم در هر زمان یک نفر بیش نمى باشد. پاسخ این سؤال چنین است: امام معصوم در هر زمان اگر چه یک نفر بیش نیست ولى در مجموع زمان ها افراد متعددى را تشکیل مى دهند و مى دانیم آیه تنها وظیفه مردم یک زمان را تعیین نمى کند. ب ـ اولوا الامر مطابق این معنى در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) وجود نداشته، و در این صورت چگونه فرمان به اطاعت از وى داده شده است؟ پاسخ این سؤال از گفته بالا نیز روشن مى شود; زیرا آیه منحصر به زمان معینى نیست و وظیفه مسلمانان را در تمام اعصار و قرون روشن مى سازد. به عبارت دیگر مى توانیم چنین بگوئیم: اولوا الامر در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود; زیرا پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هم منصب «رسالت» داشت، که در آیه به عنوان «أَطِیْعُوا الرَّسُولَ» از او یاد شده، و هم منصب «رهبرى و زمامدارى امت اسلامى» که قرآن به عنوان «أُولِى الأَمْر» از آن یاد کرده، بر این اساس، پیشوا و رهبر معصوم در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود که علاوه بر منصب رسالت و ابلاغ احکام اسلام، این منصب را نیز بر عهده داشت، و شاید تکرار نشدن «أَطِیْعُوا» در بین «رسول» و «اولوا الامر» خالى از اشاره به این معنى نباشد. به عبارت دیگر، منصب «رسالت» و منصب «اولوا الامرى» دو منصب مختلف است که در وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) یک جا جمع شده، ولى در امام از هم جدا شده است و امام تنها منصب دوم را دارد. ج ـ اگر منظور از «اولوا الامر» امامان و رهبران معصوم است، پس چرا در ذیل آیه که مسأله تنازع و اختلاف مسلمانان را بیان مى کند، مى گوید: فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِى شَىْء فَرُدُّوهُ اِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ اِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیْلاً: «اگر در چیزى اختلاف کردید آن را به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارجاع دهید اگر ایمان به پروردگار و روز بازپسین دارید، این براى شما بهتر و پایان و عاقبتش نیکوتر است». که در اینجا سخنى از اولوا الامر به میان نیامده و مرجع حل اختلاف تنها خدا (کتاب اللّه، قرآن) و پیامبر (سنت) معرفى شده است. در پاسخ این ایراد باید گفت: اولاً ـ این ایراد مخصوص تفسیر دانشمندان شیعه نیست، بلکه به سایر تفسیرها نیز با کمى دقت متوجه مى شود. ثانیاً ـ شکى نیست که منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق، اختلاف و تنازع در احکام است نه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و رهبرى مسلمین; زیرا در این مسائل مسلماً باید از اولوا الامر اطاعت کرد (همان طور که در جمله اول آیه تصریح شده). بنابراین، منظور از آن اختلاف در احکام و قوانین کلى اسلام است که تشریع آن با خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) است; زیرا مى دانیم امام فقط مجرى احکام است، نه قانونى وضع مى کند، و نه نسخ مى کند، بلکه همواره در مسیر اجراى احکام خدا و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. و لذا در احادیث اهل بیت(علیهم السلام) مى خوانیم که فرموده اند: «اگر از ما سخنى بر خلاف کتاب اللّه و سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کردند، هرگز نپذیرید، محال است ما چیزى بر خلاف کتاب اللّه و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بگوئیم» بنابراین، نخستین مرجع حل اختلاف مردم در احکام و قوانین اسلامى خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که بر او وحى مى شود و اگر امامان معصوم بیان حکم مى کنند، آن نیز از خودشان نیست، بلکه از کتاب اللّه و یا علم و دانشى است که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنها رسیده است و به این ترتیب علت عدم ذکر اولوا الامر در ردیف مراجع حل اختلاف در احکام روشن مى گردد.

منابع اسلامى نیز احادیثى وارد شده که تفسیر «اولوا الامر» به امامان اهل بیت(علیهم السلام) را تأیید مى کند از جمله: الف ـ مفسر مشهور اسلامى «ابو حیان اندلسى مغربى» (متوفى سال 756) در تفسیر «بحر المحیط» مى نویسد: این آیه در حق على(علیه السلام) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نازل گردیده است ب ـ دانشمند اهل تسنن «ابوبکر بن مؤمن شیرازى» در رساله «اعتقاد» (طبق نقل مناقب کاشى) از «ابن عباس» نقل مى کند: آیه فوق درباره على(علیه السلام)نازل شده، در آن هنگام که پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را (در زمان عزیمت به غزوه تبوک) در «مدینه» به جاى خود گذارد، على(علیه السلام) عرض کرد: اى پیامبر! آیا مرا در بین زنان و کودکان در شهر قرار مى دهى؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: أَما تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى حِیْنَ قالَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ (وَ أُولِى الأَمْرِ مِنْکُمْ): «آیا دوست ندارى نسبت به من همانند هارون (برادر موسى) نسبت به موسى(علیه السلام) بوده باشى؟ آن زمانى که موسى به او گفت: در میان بنى اسرائیل جانشین من باش و اصلاح کن، سپس خداوند عزوجل فرمود: وَ أُولِى الأَمْرِ مِنْکُمْ» ج ـ «شیخ سلیمان حنفى قندوزى» که از دانشمندان معروف اهل تسنن است در کتاب «ینابیع المودة» از کتاب «مناقب» از «سلیم بن قیس هلالى» نقل مى کند: روزى مردى به خدمت على(علیه السلام) آمده، پرسید: «کمترین چیزى که انسان در پرتو آن جزء مؤمنان خواهد شد چه چیز است؟ و نیز کمترین چیزى که با آن جزء کافران و یا گمراهان مى گردد کدام است؟ امام(علیه السلام) فرمود: اما کمترین چیزى که انسان به سبب آن در زمره گمراهان در مى آید، این است که: حجت و نماینده خدا و شاهد و گواه او را که اطاعت و ولایت او لازم است نشناسد. آن مرد گفت: یا أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ آنها را به من معرفى کن! على(علیه السلام) فرمود: همان ها که خداوند در ردیف خود و پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار داده و فرموده: «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا أَطِیْعُوا اللّهَ وَ أَطِیْعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الأَمْرِ مِنْکُمْ». آن مرد گفت: فدایت شوم باز هم روشن تر بفرما. على(علیه السلام) فرمود: همان هائى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در موارد مختلف و در خطبه روز آخر عمرش از آنها یاد کرده، فرمود: اِنِّى تَرَکْتُ فِیْکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوابَعْدِى اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى: «من در میان شما دو چیز بیادگار گذاشتم، که اگر دست به دامن آنها بزنید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و خاندانم» د ـ و نیز همان دانشمند در کتاب «ینابیع المودة» مى نویسد: صاحب کتاب «مناقب» از تفسیر «مجاهد» نقل کرده که: این آیه درباره على(علیه السلام) نازل شده است هـ ـ روایات متعددى در منابع شیعه، مانند کتاب «کافى» و تفسیر «عیاشى»و کتب «صدوق» و غیر آن نقل شده که: همگى گواهى مى دهند: منظور از «اولوا الامر» ائمه معصومین(علیهم السلام) مى باشند و حتى در بعضى از آنها نام امامان یک، یک صریحاً ذکر شده است.

منبع:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: , ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ماه صفر , اربعین حسینی علیه السلام , ,
:: برچسب‌ها: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ , تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۵۹ , ایمان , اطاعت , خدا , پیامبر خدا , اولوا الامر , اوصیاى پیامبر , پیامبر , نزاع , داوری , روز رستاخیز , رستاخیز , عاقبت , پایان , نیکو , افکار صحیح , فضای مجازی , معارف حسینی , کشور , سعادت , معنوی , مادی , زيارت اربعين , انگشتر , خاک , سجده , نماز , مومن , امام حسن عسکری علیه السلام , اشک , بال مگس , ثواب , امام صادق علیه السلام , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

آرزوی پیامبران

حضرت امام صادق علیه السلام

ليْسَ نَبِيٌّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا يَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَأْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام‏ فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَصْعَد

«هیچ پیامبری در آسمانها و زمین نیست مگر اینکه از خداوند متعال می خواهند که برای زیارت حسین علیه السلام به آنها اذن بدهد؛ پس دائماً گروهی برای زیارتش نازل شده و گروهی بالا می روند.»

کامل الزیارات» ص ۱۱۱

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

گفتگوی روزها با انسان

حضرت امام صادق علیه السلام
ما مِنْ يَوْمٍ يَأْتِي عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اعْمَلْ فِيَّ خَيْرا

هیچ روزی بر انسان نمی گذرد مگر اینکه آن روز به انسان می گوید: ای فرزند آدم! من روز جدیدی هستم و من ناظر بر حال تو هستم، پس در من سخن خوب بگو و خوب عمل کن.

کافی» ج ۲ ص ۵۳۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

نور واحد

حضرت امام صادق علیه السلام
منْ زَارَ وَاحِداً مِنَّا كَانَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْن‏ علیه السلام

هر که یکی از ما اهل بیت را زیارت کند مانند کسی است که حضرت حسین علیه السلام را زیارت کرده باشد.

کامل الزیارات» ص ۹۸

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۵۸

۵۸ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً

ترجمه:
۵۸ ـ خداوند به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى مى کنید، به عدالت داورى کنید، خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مى دهد. خداوند، شنوا و بیناست.

شان نزول
در تفسیر «مجمع البیان» و بعضى دیگر از تفاسیر اسلامى، نقل شده: این آیه زمانى نازل گردید که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با پیروزى کامل وارد شهر «مکّه» گردید، «عثمان بن طلحه» را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد، کلید را از او گرفت، تا درون خانه کعبه را از وجود بت ها پاک سازد. «عباس» عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از انجام این مقصود، تقاضا کرد: پیامبر(صلى الله علیه وآله) با تحویل کلید خانه خدا به او، مقام کلیددارى بیت اللّه را که در میان عرب یک مقام برجسته و شامخ بود، به او بسپارد (گویا عباس میل داشت از نفوذ اجتماعى و سیاسى برادرزاده خود به نفع خویش استفاده کند). ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه از لوث بت ها در خانه را بست و کلید را به «عثمان بن طلحه» تحویل داد، در حالى که آیه مورد بحث را تلاوت مى نمود: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهْلِها...»

تفسیر
آیه فوق، گرچه همانند بسیارى از آیات در مورد خاصى نازل شده، ولى بدیهى است یک حکم عمومى و همگانى از آن استفاده مى شود، و صریحاً مى فرماید: «خداوند به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبان آنها بدهید» (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهْلِها). روشن است امانت معنى وسیعى دارد و هر گونه سرمایه مادى و معنوى را شامل مى شود، و هر مسلمانى طبق صریح این آیه وظیفه دارد در هیچ امانتى نسبت به هیچ کس (بدون استثناء) خیانت نکند، خواه صاحب امانت، مسلمان باشد یا غیر مسلمان، و این در واقع یکى از موادّ «اعلامیه حقوق بشر در اسلام» است که تمام انسان ها در برابر آن یکسانند. قابل توجه این که: در شأن نزول فوق، امانت تنها یک امانت مادى نبود و طرف آن هم یک نفر مشرک بود. در قسمت دوم آیه، اشاره به دستور مهم دیگرى شده و آن مسأله «عدالت در حکومت و قضاوت» است. مى فرماید: «خداوند نیز به شما فرمان داده به هنگامى که میان مردم قضاوت و حکومت مى کنید، به عدالت حکم کنید» (وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ). سپس براى تأکید این دو فرمان مهم مى گوید: «خداوند پند و اندرزهاى خوبى بشما مى دهد» (إِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ). باز تأکید مى کند و مى فرماید: «در هر حال خدا مراقب اعمال شما است، هم سخنان شما را مى شنود و هم کارهاى شما را مى بیند» (إِنَّ اللّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً). این قانون نیز، یک قانون کلى و عمومى است و هر نوع داورى و حکومت را چه در امور بزرگ و چه در امور کوچک، شامل مى شود، تا آنجا که در احادیث اسلامى مى خوانیم: روزى دو کودک خردسال، هر کدام خطى نوشته بود، و براى داورى در میان آنها و انتخاب بهترین خط به حضور امام حسن(علیه السلام) رسیدند، على(علیه السلام) که ناظر این صحنه بود، فوراً به فرزندش گفت: یا بُنَىَّ أُنْظُرْ کَیْفَ تَحْکُمُ فَاِنَّ هذا حُکْمٌ وَ اللّهُ سائِلُکَ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ!: «فرزندم! درست دقت کن، چگونه داورى مى کنى; زیرا این خود یک نوع قضاوت است و خداوند در روز قیامت درباره آن از تو سؤال مى کند»! 1 این دو قانون مهم اسلامى (حفظ امانت و عدالت در حکومت) زیربناى یک جامعه سالم انسانى است و هیچ جامعه اى خواه مادى یا الهى بدون اجراى این دو اصل، سامان نمى یابد. اصل اول مى گوید: اموال، ثروت ها، پست ها، مسئولیت ها، سرمایه هاى انسانى، فرهنگ ها و میراث هاى تاریخى، همه امانت هاى الهى است که به دست افراد مختلف در اجتماع سپرده مى شود، و همه موظفند در حفظ این امانات و تسلیم کردن آن به صاحبان اصلى آن بکوشند، و به هیچ وجه در این امانت ها خیانت نشود. از طرفى همیشه در اجتماعات، برخوردها، تضادها و اصطکاک منافع وجود دارد که باید با حکومت عادلانه، حلّ و فصل شود تا هر گونه تبعیض و امتیاز نابه جا و ظلم و ستم از جامعه برچیده شود. همان طور که در بالا گفته شد، امانت منحصر به اموالى که مردم به یکدیگر مى سپارند نیست، بلکه دانشمندان نیز در جامعه، امانت دارانى هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند، حتى فرزندان انسان امانت هاى الهى هستند که اگر در تعلیم و تربیت آنان کوتاهى شود، خیانت در امانت شده، و از آن بالاتر وجود و هستى خود انسان و تمام نیروهائى که خدا به او داده است، امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد، در حفظ سلامت جسم و سلامت روح و نیروى سرشار جوانى و فکر و اندیشه کوتاهى نکند. لذا نمى تواند دست به انتحار و یا ضرر به خویشتن بزند، حتى از بعضى از احادیث اسلامى استفاده مى شود: علوم و اسرار و ودایع امامت که هر امامى باید به امام بعد بسپارد، در آیه فوق داخل است قابل توجه این که: در آیه فوق، مسأله «اداى امانت»، بر «عدالت»، مقدم داشته شده، این موضوع شاید به خاطر آن است که مسأله عدالت در داورى، همیشه در برابر خیانت لازم مى شود; زیرا اصل و اساس این است که همه مردم امین باشند، ولى اگر فرد یا افرادى از این اصل منحرف شوند نوبت به عدالت مى رسد که آنها را به وظیفه خود آشنا سازد.

در منابع اسلامى به قدرى درباره این موضوع تأکید شده که در مورد سایر احکام کمتر دیده مى شود، احادیث کوتاه زیر روشنگر این واقعیت است: 1 ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: لا تَنْظُرُوا اِلى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَاِنَّ ذلِکَ شَىْءٌ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لکِنِ انْظُرُوا اِلى صِدْقِ حَدِیْثِهِ وَ أَداءِ أَمانَتِهِ: «(تنها) نگاه به رکوع و سجود طولانى افراد نکنید; زیرا ممکن است عادتى براى آنها شده باشد که از ترک آن ناراحت شوند، ولى نگاه به راستگوئى در سخن و اداء امانت آنها کنید». 2 ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «اگر على(علیه السلام) آن همه مقام در نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیدا کرد، به خاطر راستگوئى در سخن و اداء امانت بود» 3 ـ و نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که به یکى از دوستان خود فرمود: اِنَّ ضارِبَ عَلِىٍّ بِالسَّیْفِ وَ قاتِلَهُ، لَوِ ائْتَمَنَنِى وَ اسْتَنْصَحَنِى وَ اسْتَشارَنِى ثُمَّ قَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ لاَ َدَّیْتُ اِلَیْهِ الأَمانَةَ: «اگر قاتل على(علیه السلام) امانتى پیش من مى گذاشت و یا از من نصیحتى مى خواست و یا با من مشورتى مى کرد و من آمادگى خود را براى این امور اعلام مى داشتم، قطعاً حق امانت را ادا مى نمودم» 4 ـ در روایاتى که در منابع شیعه و اهل تسنن از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده این گفتار بزرگ مى درخشد: آیَةُ الْمُنافِقِ ثَلاثٌ اِذا حَدَّثَ کَذَبَ وَ اِذا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ اِذَا ائْتُمِنَ خانَ: «نشانه منافق سه چیز است: دروغگوئى، پیمان شکنى، و خیانت در امانت» 5 ـ پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: سَوِّ بَیْنَ الْخَصْمَیْنِ فِى لَحْظِکَ وَ لَفْظِکَ: «هنگامى که طرفین نزاع نزد تو مى آیند حتى در نگاه کردن به آن دو، و مقدار و چگونگى سخنان که به آنها مى گوئى، مساوات و عدالت را رعایت کن»

منبع:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: آرزوی پیامبران , زیارت حسین علیه السلام , سخن خوب , عمل , خوب , حضرت امام صادق علیه السلام , امام صادق علیه السلام , نور واحد , زیارت , تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۵۸ , خداوند , فرمان , فرمان خدا , امانت , صاحب , مردم , داوری , عدالت , اندرز , شنوا , بینا , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2602
:: باردید دیروز : 651
:: بازدید هفته : 3253
:: بازدید ماه : 4648
:: بازدید سال : 116328
:: بازدید کلی : 116328

RSS

Powered By
loxblog.Com