فرق مؤمن و غير مؤمن در اين نيست كه اين خطا میكند و آن خطا نمیكند؛ فرق آنها در اين است كه مؤمن خطای خود را تكرار نمیكند، بيش از يکبار خطا نمیكند؛ اما غير مؤمن، چندين بار صدمهی كاری را میخورد و باز آنقدر بصيرت ندارد كه بار ديگر تكرار نكند. از خداوند مسئلت داريم كه به ما توفيق دهد از خطاها و لغزشهای خود پند بگيريم.
در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد.
افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند.
نزد ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه!
افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی.
افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته یک انگلیسی مکار که کشورش را با قرار دادهای یکطرف با خیانتکاران کشورش اشغال کرده ،سیلی بزند، پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد...
روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند.
روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم.
ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند.
افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند.
ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد.
وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد!
افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی.
افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است.
ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او انقلاب بود و «کرامت نفس» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد.
ولی دفعه دوم، او کرامت خود را در مقابل پول فروخت وسازش کرد، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد».
این داستان، حکایت افراد زیادی است!
که بعضا انقلابی هم بودند اما دنیا زده شدند
آنان که با گرفتن پول و مقام، حقوق و وام های نجومی،
ملک و زمین و اموال بیت المال،
رانت و اختلاس و پارتی و شهرت
و یا سایر امتیازات، فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و...
کرامتِ خویش را فروخته اند، از ترس باختن اندوخته های کاذب حاضرند با دشمنان قسم خورده این انقلاب مذاکره وسازش کنند !
اینان که در هر لباس و مقامی هم هستند اصول و اهداف مقدس انقلاب و زحمات امام راحل ره و مقام معظم رهبری حفظه الله و خون شهدا را با متاع اندک این دنیا آنهم از بیت المال معامله کردند و حاضرند معامله کنند
خداوند بزرگ پیش از آنکه در روز عرفه بر اهل عرفات تجلّی کند، بر زائران قبر حسین (علیه السلام) تجلّی میکند، و حاجاتشان را بر می آورد و گناهانشان را میآمرزد، و شفاعتشان را در باره دیگران میپذیرد، آن گاه به اهل عرفات توجه میکند و با آنان نیز این گونه رفتار مینماید.
مجلس بایستی هم زنده باشد، هم سالم باشد؛ این دو خصوصیت در مجلس لازم است. زنده بودن مجلس به این است که نشاط و تحرک و حَیَویت از خود نشان بدهد. مجلس اگر راکد بود، خمود بود، خروجىِ درست و مناسبی در بخشهای مختلف نداشت، ناقص است. این نشانهی حیات و دلیل حیات عبارت است از تحرک و نشاط. چگونه میشود این نشاط و تحرک را در بیرون عینیت بخشید؟ باید وظائف را درست انجام داد؛ قانون خوب. 1391/03/24
تاریخ شهادت : 1395/02/16| محل شهادت : خانطومان - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
من از مردم ایران میخواهم تفرقهاندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه دارید، به دوستان و آشنایان توصیه میکنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید.
مؤمن در هر حال نيازمند به سه خصلت است: توفيق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذيرش نصيحت كسى كه او را نصيحت نمايد (بحارالانوار، ج75، ص358)
ملاقات و ديدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانيّت آن مىگردد و موجب شكوفایى عقل و درايت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد (بحارالانوار، ج71، ص353)
لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ ...
امام جواد عليهالسلام فرمودند:
لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ.
چنانچه افراد جاهل ساكت باشند، مردم دچار اختلافات نمىشوند. (بحارالانوار، ج75، ص81)
فرارسيدن مرگ انسانها، بهجهت معصيت و گناه، بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادى، همچنين حيات و زندگى آنان بهوسيله نيكى و احسان به ديگران بيشتر است از رسیدن اجل و عمر طبیعی
توبه حقیقی چهار رکن دارد: پشيمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه و تصميم جدى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.
کشفالغمه، ج2، ص349
برتر از هزار عابد ...
امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند :
معاويه بن عمار گفت:
به امام صادق (عليه السلام)گفتم:
شخصي احاديث و احکام شما را در ميان مردم تبليغ كرده و در دل شيعيان شما آن ها را جاي مي دهد و مردي هم از شيعيان شما تنها به عبادت مي پردازد؛ کدام يک از اين دو برترند؟
امام (عليه السلام) فرمود:
کسي که احاديث ما را در دل شيعيان ما جاي مي دهد، از هزار عابد برتر است. عَنْ مُعاوِيَةَ بْنِ عَمّارٍ: عَنِ الْإمامِ الصّادِقِ قُلْتُ لَهُ - عليهِ السَّلام - : رَجُلٌ راوِيَةٌ لِحَدِيثِکمْ يَبُثَّ ذلِک فِي النّاسِ وَ يَشُدَّهُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِکمْ و لَعَلَّ عابِداً مِنْ شِيعَتِکمْ لَيْسَتْ لَهُ هذِهِ الرِّوايَةُ، أيُّهُما ... .
فرعونهای تاریخ را شنیدهاید، دیدهاید. خب، فرعونهای تاریخ در مقابل ارزشهای انسانی قرار دارند؛ دنیا دست اینهاست. در مقابلهی با اینها، شما وقتی که یک دستگاه مدیریتی و حکومتی به وجود میآورید که داعیهی آن عبارت است از گرایش به معنویت، دفاع از ارزشهای انسانی، دفاع از ارزشهای الهی - که روح و معنای ارزشهای انسانی هم همین است - طبیعی است که یک معارضههائی دارد. خب، در راه این معارضه، باید به یک قدرتی متکی بود. این قدرت، قدرت سلاح مادی و بمب اتم و اینها نیست؛ این قدرت، یک قدرت معنوی است؛ اتکاء به خداست؛ این اساس قضیه است. 1391/03/24
تاریخ شهادت : 1395/02/16| محل شهادت : خانطومان - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
من بهخاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهل بیت(ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه مینمایم و میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س) را بگیرم.
شهید قاسم رجبیمهدیآبادی
شهید قاسم رجبیمهدیآبادی
تاریخ شهادت : بیست و چهارم خرداد 1367 در شیخمحمد عراق
بخشی از وصیت نامه:
قدر رهبر عظیمالشأن و آگاه را بدانیم و همانطور که مسلم(ع) نماینده امام حسین(ع) بود، امام خمینى(ره) هم نماینده امام زمان(عج) هستند پس از حرفهاى امام که دستورات اسلام را به ما مىآموزد، پیروى کنید.