* حضرت زهرا (سلام الله علیها) از اعتبارش نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای دفاع از ولایت خرج کرد. هر کس امروز اعتبار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... دارد، باید با اعتبارش از ولایت دفاع کند.
* حضرت زهرا (سلام الله علیها) چهل شب همراه حضرت علی (علیه السلام) به در خانۀ مهاجر و انصار رفت، وقتی صاحبخانه میپرسید: چه کسی پشت در است؟
* ایشان جلوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میگرفت و میگفت: علی جان شما چیزی نگو، اجازه بده من حرف بزنم، بلکه به اعتبار صدای دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در را باز کنند.
* در را که باز میکردند تا میدیدند حضرت زهرا (سلام الله علیها) همراه حضرت علی (علیه السلام) است تعجب میکردند و بهانه میآوردند که ما میخواهیم زندگیمان را بکنیم و دنبال دردسر نمیگردیم.
* یکی از حرفهایشان این بود که یا علی (علیه السلام)! اگر فرد دیگری پیدا کردی، ما دومی میشویم.
* در هشت سال دفاع مقدس که بعضی از تحصیل کردههای حوزه و دانشگاه در تشخیص دچار اشتباه شده بودند،
* 6000 شهید دانش آموز و آزادهها اشتباه نکردند و برای دفاع از ولی خدا کتک خوردند و جان دادند. همۀ اینها از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) الگو گرفته بودند.
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
جهاد آن بزرگوار[حضرت زهرا(س)] در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهدارىِ بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵ اگر موقعیّت مدینهی بعد از رحلت پیغمبر و وضعی که پیش آمد، برای ما روشن بشود و درست تصوّر کنیم مسئله را، آنوقت میفهمیم فاطمهی زهرا چه حرکت عظیمی را انجام داده است. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل توضیح حتّی برای افکار خواص، پیش میآید. از همهی اصحاب پیغمبر، [فقط] ده نفر، دوازده نفر در مسجد حاضر شدند بلند شوند از امیرالمؤمنین و از حقّ آن بزرگوار دفاع کنند. اینهمه اصحاب، اینهمه بزرگان، اینهمه تالیان قرآن، اینهمه مجاهدان بدر و حنین، نهاینکه همهشان عناد داشتند؛ نه، مطلب به آن وضوحی که حتّی خواص بتوانند آن را درست بفهمند، واضح نبود. کسی مثل عمّار میخواست، کسی مثل ابیذر میخواست، کسی مثل زبیرِ اوّل کار میخواست؛ اینها بودند که پای منبر بلند شدند و از حقّ امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ ده دوازده نفر که در تاریخ اسمهایشان ثبت است. زبیر هم البتّه جزو همینها بود؛ این را به یاد داشته باشید. شرایط اینجوری است؛ آنوقت در این شرایط، دختر پیغمبر میآید در مسجد و آن خطبهی غرّاء را، آن بیان عجیب را، ارائه میکند و اداء میکند و حقایقی را بیان میکند. یا آن خطبهای که ایشان خطاب به زنان مدینه در بستر بیماری بیان کرد، که اینها ثبت شده و همهاش موجود است. اینها ابعاد معنوی نیست، اینها همین ابعاد قابل فهم ما است. با همین نگاه معمولی عقلایی میشود اینها را فهمید، امّا اینقدر باعظمت است که قابل اندازهگیری نیست؛ یعنی قابل مقایسهی با هیچ فداکاری دیگری نیست. ۱۳۹۵/۱۲/۲۹
منبع:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
موارد مرتبط:
نگاهی به شخصیت، سبک زندگی و مجاهدتهای حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها):
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
چرا در دنیا کسی پیدا نمی شود از این ملت مظلوم که در آتش جنگ میسوزد دفاع کند...! سازمان ملل بی غیرت چه میکند..! سازمانهای حقوق بشر چه غلطی میکنند..! طرفداران دروغین صلح چه میکنند.! کشورها و سازمانهای مدعی دفاع از حقوق مظلومین چرا خفقان گرفته اند.! اما:
اشتباه نکنید اینجا یمن است ، یمن مظلوم یمن تنها یمی که ۶ سال است ویران شده یمن زخمی یمن گرسنه یمن مورد ظلم وجنایات عربستان و امارات و اسرائیل و آمریکا قرار گرفته. یمن یمن مسلمان یمنی که به جای توکل به شیطان و کدخداهای دروغین به خدا توکل کرده و جنایتکاران و گرگ صفتان و حرامزادگان مدعی حقوق بشر و مدعی حقوق انسانیت و مدافعین دروغین مظلومان ، خود را به کری و کوری نفهمی و خریت زده اند اما خدای مظلومین همان خدایی است که توفانهای سهمگین را به ایالات مرفه نشین امریکا میفرستد و در یک روز به اندازه صدها هزار خمپاره و موشک آسیبهای انسانی و مالی به آن مسخ شدگان وارد میکند. وحالا هم بلایی به جانشان انداخته که شوکه شده و خواب راحت ندارند، چرا چون روسها با سلاح هسته ای بالای سرشان نشسته اند، گفت: چاه کن عاقبت در چاهی که خودش کنده سقوط می کند.!
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و ما من دابة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه إلا اءمم اءمثالكم ما فرطنا فى الكتاب من شى ء ثم إلى ربهم يحشرون(۳۸)
ترجمه : ۳۸ - هيچ جنبنده اى در زمين و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز ميكند نيست ، مگر اينكه امت هائى همانند شما هستند، ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم ، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.
تفسیر از آنجا كه اين آيه بخشهاى وسيعى را بدنبال دارد نخست بايد لغات آيه و بعد تفسير اجمالى آن را ذكر كرده ، سپس به ساير بخشها بپردازيم : دابه از ماده ديبب بمعنى آهسته راه رفتن و قدمهاى كوتاه برداشتن است ، و معمولا به همه جنبندگان روى زمين گفته ميشود، و اگر مى بينيم كه به شخص سخن چين ديبوب گفته مى شود و در حديث وارد شده : لا يدخل الجنة ديبوب : هيچگاه سخنچين داخل بهشت نميشود نيز از همين نظر است كه او آهسته ميان دو نفر رفت آمد مى كند تا آنها را نسبت بهم بدبين سازد. طائر به هر گونه پرنده اى گفته ميشود، منتها چون در پاره اى از موارد به امور معنوى كه داراى پيشرفت و جهش هستند اين كلمه اطلاق مى شود در آيه مورد بحث براى اينكه نظر فقط روى پرندگان متمركز شود جمله : يطير بجناحيه يعنى با دو بال خود پرواز مى كند به آن افزوده شده . امم جمع امت و امت بمعنى جمعيتى است كه داراى قدر مشتركى هستند، مثلا: دين واحد يا زبان واحد، يا صفات و كارهاى واحدى دارند. يحشرون از ماده حشر بمعنى جمع است ، ولى معمولا در قرآن به اجتماع در روز قيامت گفته ميشود، مخصوصا هنگاميكه به ضميمه الى ربهم بوده باشد. آيه فوق بدنبال آيات گذشته كه درباره مشركان بحث مى كرد و آنها را به سرنوشتى كه در قيامت دارند متوجه مى ساخت ، سخن از حشر و رستاخيز عمومى تمام موجودات زنده ، و تمام انواع حيوانات به ميان آورده ، نخست مى گويد: هيچ جنبنده اى در زمين ، و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند نيست مگر اينكه امت هائى همانند شما هستند (و ما من دابه فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ). و به اين ترتيب هر يك از انواع حيوانات و پرندگان براى خود امتى هستند همانند انسانها، اما در اينكه اين همانندى و شباهت در چه جهت است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى شباهت آنها را با انسانها از ناحيه اسرار شگفت انگيز خلقت آنها دانسته اند زيرا هر دو نشانه هائى از عظمت آفريدگار و خالق را با خود همراه دارند. و بعضى از جهت نيازمنديهاى مختلف زندگى يا وسايلى را كه با آن احتياجات گوناگون خود را بر طرف مى سازند، ميدانند. در حالى كه جمعى ديگر معتقدند كه منظور شباهت آنها با انسان از نظر درك و فهم و شعور است ، يعنى آنها نيز در عالم خود داراى علم و شعور و ادراك هستند، خدا را مى شناسند و به اندازه توانائى خود او را تسبيح و تقديس مى گويند، اگر چه فكر آنها در سطحى پائينتر از فكر و فهم انسانها است ، و ذيل اين آيه - چنانكه خواهد آمد - نظر آخر را تقويت مى كند. سپس در جمله بعد مى گويد: ما در كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم (ما فرطنا فى الكتاب من شى ء). ممكن است منظور از كتاب ، قرآن بوده باشد كه همه چيز (يعنى تمام امورى كه مربوط به تربيت و هدايت و تكامل انسان است ) در آن وجود دارد، منتها گاهى به صورت كلى بيان شده ، مانند دعوت به هر گونه علم و دانش ، و گاهى به جزئيات هم پرداخته شده است مانند بسيارى از احكام اسلامى و مسائل اخلاقى . احتمال ديگر اينكه منظور از كتاب عالم هستى است ، زيرا عالم آفرينش مانند كتاب بزرگى است كه همه چيز در آن آمده است و چيزى در آن فروگذار نشده . هيچ مانعى ندارد كه هر دو تفسير با هم در آيه منظور باشد زيرا نه در قرآن چيزى از مسائل تربيتى فروگذار شده ، و نه در عالم آفرينش نقصان و كم و كسرى وجود دارد. و در پايان آيه ميگويد تمام آنها بسوى خدا در رستاخيز جمع مى شوند (ثم الى ربهم يحشرون ). ظاهر اين است كه ضمير هم در اين جمله به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان برمى گردد، و به اين ترتيب قرآن براى آنها نيز قائل به رستاخيز شده است و بيشتر مفسران نيز اين مطلب را پذيرفته اند كه تمام انواع جانداران داراى رستاخيز و جزاء و كيفرند، تنها بعضى منكر اين موضوع شده ، و اين آيه و آيات ديگر را طور ديگر توجيه كرده اند مثلا گفته اند منظور از حشر الى الله همان بازگشت به پايان زندگى و مرگ است . ولى همانطور كه اشاره كرديم ظاهر اين تعبير در قرآن مجيد همان رستاخيز و برانگيخته شدن در قيامت است . روى اين جهت آيه به مشركان اخطار مى كند خداوندى كه تمام اصناف حيوانات را آفريده ، و نيازمنديهاى آنها را تامين كرده ، و مراقب تمام افعال آنها است و براى همه رستاخيزى قرار داده ، چگونه ممكن است براى شما حشر و رستاخيزى قرار ندهد و به گفته بعضى از مشركان چيزى جز زندگى دنيا و حيات و مرگ آن در كار نباشد.
نكته ها در اينجا به چند موضوع بايد دقت كرد ۱- آيا رستاخيز براى حيوانات هم وجود دارد؟ شك نيست كه نخستين شرط حساب و جزا مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تكليف و مسئوليت است ، طرفداران اين عقيده مى گويند مداركى در دست است كه نشان مى دهد حيوانات نيز به اندازه خود داراى درك و فهمند، از جمله : زندگى بسيارى از حيوانات آميخته با نظام جالب و شگفت انگيزى است كه روشنگر سطح عالى فهم و شعور آنها است كيست كه درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجيب آنها و نظام شگفت انگيز لانه و كندو، سخنانى نشنيده باشد، و بر درك و شعور تحسين آميز آنها آفرين نگفته باشد؟ گرچه بعضى ميل دارند همه اينها را يك نوع الهام غريزى بدانند، اما هيچ دليلى بر اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناآگاه (غريزه بدون عقل ) انجام مى شود. چه مانعى دارد كه اين اعمال همانطور كه ظواهرشان نشان مى دهد ناشى از عقل و درك باشد؟ بسيار مى شود كه حيوانات بدون تجربه قبلى در برابر حوادث پيش بينى نشده دست به ابتكار ميزنند، مثلا گوسفندى كه در عمرش گرگ را نديده براى نخستين بار كه آن را مى بيند به خوبى خطرناك بودن اين دشمن را تشخيص داده و به هر وسيله كه بتواند براى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مى شود. علاقه اى كه بسيارى از حيوانات تدريجا به صاحب خود پيدا مى كنند شاهد ديگرى براى اين موضوع است ، بسيارى از سگ هاى درنده و خطرناك نسبت به صاحبان خود و حتى فرزندان كوچك آنان مانند يك خدمتگزار مهربان رفتار ميكنند. داستانهاى زيادى از وفاى حيوانات و اينكه آنها چگونه خدمات انسانى را جبران مى كنند در كتابها و در ميان مردم شايع است كه همه آنها را نمى توان افسانه دانست . و مسلم است آنها را به آسانى نمى توان ناشى از غريزه دانست ، زيرا غريزه معمولا سرچشمه كارهاى يكنواخت و مستمر است ، اما اعمالى كه در شرائط خاصى كه قابل پيش بينى نبوده بعنوان عكس العمل انجام ميگردد به فهم و شعور شبيه تر است تا به غريزه . هم امروز بسيارى از حيوانات را براى مقاصد قابل توجهى تربيت مى كنند، سگهاى پليس براى گرفتن جنايتكاران ، كبوترها براى رساندن نامه ها، و بعضى از حيوانات براى خريد جنس از مغازه ها، و حيوانات شكارى براى شكار كردن ، آموزش مى بينند و وظائف سنگين خود را با دقت عجيبى انجام ميدهند، (امروز حتى براى بعضى از حيوانات رسما مدرسه افتتاح كرده اند!) از همه اينها گذشته ، در آيات متعددى از قرآن ، مطالبى ديده مى شود كه دليل قابل ملاحظه اى براى فهم و شعور بعضى از حيوانات محسوب مى شود، داستان فرار كردن مورچگان از برابر لشگر سليمان ، و داستان آمدن هدهد به منطقه سبا و يمن و آوردن خبرهاى هيجان انگيز براى سليمان شاهد اين مدعا است . در روايات اسلامى نيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده ميشود، از جمله : از ابوذر نقل شده كه مى گويد: ما خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدند، پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود، ميدانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود ولى خدا ميداند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد. و در روايتى از طرق اهل تسنن از پيامبر نقل شده كه در تفسير اين آيه فرمود ان الله يحشر هذه الامم يوم القيامة و يقتص من بعضها لبعض حتى يقتص للجماء من القرناء: خداوند تمام اين جنبندگان را روز قيامت برمى انگيزاند و قصاص بعضى را از بعضى مى گيرد، حتى قصاص حيوانى كه شاخ نداشته و ديگرى بى جهت باو شاخ زده است از او خواهد گرفت . در آيه 5 سوره تكوير نيز مى خوانيم و اذا الوحوش حشرت هنگاميكه وحوش محشور مى شوند اگر معنى اين آيه را حشر در قيامت بگيريم (نه حشر و جمع بهنگام پايان اين دنيا) يكى ديگر از دلائل نقلى بحث فوق خواهد بود. ۲ - اگر آنها رستاخيز دارند تكليف هم دارند سئوال مهمى كه در اينجا پيش مى آيد و تا آن حل نشود تفسير آيه فوق روشن نخواهد شد اين است كه آيا مى توانيم قبول كنيم كه حيوانات تكاليفى دارند با اينكه يكى از شرائط مسلم تكليف عقل است و به همين جهت كودك و يا شخص ديوانه از دايره تكليف بيرون است ؟ آيا حيوانات داراى چنان عقلى هستند كه مورد تكليف واقع شوند؟ و آيا ميتوان باور كرد كه يك حيوان بيش از يك كودك نابالغ و حتى بيش از ديوانگان درك داشته باشد؟ و اگر قبول كنيم كه آنها چنان عقل و دركى ندارند چگونه ممكن است تكليف متوجه آنها شود.
در پاسـخ اين سئوال بايد گفت كه تكليف مراحلى دارد و هر مرحله ادراك و عقلى متناسب خود ميخواهد، تكاليف فراوانى كه در قوانين اسلامى براى يك انسان وجود دارد بقدرى است كه بدون داشتن يك سطح عالى از عقل و درك انجام آنها ممكن نيست و ما هرگز نميتوانيم چنان تكاليفى را براى حيوانات بپذيريم ، زيرا شرط آن ، در آنها حاصل نيست ، اما مرحله ساده و پائين ترى از تكليف تصور مى شود كه مختصر فهم و شعور براى آن كافى است ، ما نمى توانيم چنان فهم و شعور و چنان تكاليفى را بطور كلى درباره حيوانات انكار كنيم . حتى در باره كودكان و ديوانگانى كه پاره اى از مسائل را ميفهمند انكار همه تكاليف مشكل است مثلا اگر نوجوانان 14 ساله كه به حد بلوغ نرسيده ولى كاملا مطالب را خوانده و فهميده اند در نظر بگيريم ، اگر آنها عمدا مرتكب قتل نفس شوند در حالى كه تمام زيانهاى اين عمل را ميدانند آيا ميتوان گفت هيچ گناهى از آنها سرنزده است ؟! قوانين كيفرى دنيا نيز افراد غير بالغ را در برابر پاره اى از گناهان مجازات ميكند، اگر چه مجازاتهاى آنها مسلما خفيفتر است . بنابراين بلوغ و عقل كامل شرط تكليف در مرحله عالى و كامل است ، در مراحل پائين تر يعنى در مورد پاره اى از گناهانى كه قبح و زشتى آن براى افراد پائينتر نيز كاملا قابل درك است بلوغ و عقل كامل را نميتوان شرط دانست . با توجه به تفاوت مراتب تكليف ، و تفاوت مراتب عقل اشكال بالا در مورد حيوانات نيز حل مى شود. ۳ - آيا اين آيه دليل بر تناسخ است عجيب اينكه بعضى از طرفداران عقيده خرافى تناسخ به اين آيه براى مسلك خود استدلال كرده اند و گفته اند آيه ميگويد حيوانات امت هائى همانند شما هستند، در حاليكه ميدانيم آنها ذاتا، همانند ما نيستند، بنابراين بايد بگوئيم ممكن است روح انسانها پس از جدا شدن از بدن در كالبد حيوانات قرار بگيرند باين وسيله كيفر بعضى از اعمال سوء خود را ببينند! ولى علاوه بر اينكه عقيده به تناسخ بر خلاف قانون تكامل ، و بر خلاف منطق عقل ميباشد، و لازمه آن انكار معاد است (چنانكه مشروحا در جاى خود گفته ايم ) آيه بالا به هيچ وجه دلالتى بر اين مسلك ندارد، زيرا همانطور كه گفتيم مجتمعات حيوانى از جهاتى ، همانند مجتمعات انسانى هستند، و اين شباهت جنبه فعلى دارد، نه بالقوه ، زيرا آنها نيز سهمى از درك و شعور دارند، و سهمى از مسئوليت ، و سهمى از رستاخيز، و از اين جهات شباهتى به انسانها دارند. اشتباه نشود تكليف و مسئوليت انواع جانداران در يك مرحله خاص مفهومش اين نيست كه آنها داراى رهبر و پيشوائى براى خود هستند و شريعت و مذهبى دارند آنچنان كه از بعضى صوفيه نقل شده است ، بلكه رهبر آنها در اينگونه موارد تنها درك و شعور باطنى آنها است ، يعنى مسائل معينى را درك ميكنند و باندازه شعور خود در برابر آن مسئول هستند.
السَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ الْكِتابِ الْمَسْطُور السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ التَّوْريةِ وَالاِْنْجيلِ وَالزَّبُور السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ الرَّحْمنِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا شَريكَ الْقُرْآنِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمُودَ الدِّينِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ حِكْمَةِ رَبِّ الْعالَمين السَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ حِطَّة الَّذي مَنْ دَخَلَهُ كانَ مِنَ الاْمِنين
«سلام بر تو اي خزانه دار كتاب نوشته شده، سلام بر تو اي وارث تورات و انجيل و زبور، سلام بر تو اي امين رحمان، سلام تو اي شریک قرآن، سلام بر تو اي ستون دين، سلام بر تو اين دروازه حكمت پروردگار جهانيان، سلام بر تو اي دروازهٔ آمرزش گناهان كه هركس داخل آن شد، محفوظ است».
کسانی که با تجمل عروس و داماد میشوند، خوشبختترند؟ حضرت آیتالله امام خامنهای: «مگر کسانی که با تجمل عروس و داماد میشوند خوشبختترند؟ چه کسی میتواند چنین چیزی را ادعا کند؟ این کارها جز اینکه یک عده جوان را، یک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر اینها تلخ نماید چیز دیگری نیست... اگر نتوانستند آنجور آنها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند. تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر در خانه بماند. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همینطور غیر متأهل بماند.» ۱۳۷۳/۹/۲۳
حضرت آیت الله امام خامنه ای: با تمام وجود از اسلام و انقلاب و نظام دفاع كنيد.
همسر شهید: عاشق قرآن خواندن بود همه کارهایش را با قرآن خواندن شروع میکرد. فاطمه که به دنیا آمد نوار قران را بلای سرش روشن میکرد و میگفت: دوست دارم دخترم وقتی بزرگ شد قرآن را هم خوب بخواند و هم خوب یاد بگیرد و به خوبی هم در زندگی اش به کار ببندد.
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۷تا۱۸
و إن یمسسک الله بضر فلا کاشف له إلا هو و إن یمسسک بخیر فهو على کل شى ء قدیر (۱۷) و هو القاهر فوق عباده و هو الحکیم الخبیر(۱۸)
ترجمه : ۱۷ - اگر خداوند زیانى به تو برساند هیچکس جز او نمیتواند آن را برطرف سازد و اگر خیرى به تو رساند او بر همه چیز توانا است (و هر نیکى از قدرت او ساخته است ) ۱۸ - او است که بر تمام بندگان خود قاهر و مسلط است و او است حکیم و آگاه .
تفسیر قدرت قاهره پروردگار گفتیم هدف این سوره در درجه اول ریشه کن ساختن عوامل شرک و بت پرستى است ، در دو آیه فوق نیز همین حقیقت تعقیب شده است . نخست مى گوید: چرا شما به غیر خدا توجه میکنید. و براى حل مشکلات و دفع زیان و ضرر و جلب منفعت به معبودهاى ساختگى پناه میبرید با اینکه اگر کمترین زیانى به تو برسد برطرف کننده آن ، کسى جز خدا نخواهد بود، و اگر خیر و برکت و پیروزى و سعادتى نصیب تو شود از پرتو قدرت او است زیرا او است که بر همه چیز توانا است (و ان یمسک الله بضر فلا کاشف له الا هو و ان یمسسک بخیر فهو على کل شى ء قدیر) در حقیقت توجه به غیر خدا به خاطر این است که یا آنها را سرچشمه خیرات و یا برطرف کننده مصائب و مشکلات میدانند، همانطور که خضوع تا سر حد پرستش در برابر صاحبان قدرت و زر و زور نیز یکى از این دو انگیزه را دارد، آیه فوق میگوید اراده خداوند بر همه چیز حکومت میکند، اگر نعمتى را از کسى سلب کند و یا نعمتى را به کسى ارزانى دارد هیچ منبع قدرتى در جهان نیست که بتواند آن را دگرگون سازد، پس چرا در برابر غیر خدا سر تعظیم فرود مى آورند؟ تعبیر به یمسسک در مورد خیر و شر که از ماده مس گرفته شده اشاره به این است که حتى کوچکترین خیر و شرى بدون اراده و قدرت او ممکن نیست . این موضوع نیز لازم به تذکر است که : آیه فوق با صراحت کامل عقیده ثنویین (دوگانه پرستان ) را که قائل به دو مبداء خیر و شر بودند رد مى کند و هر دو را از ناحیه خدا میداند، ولى در جاى خود گفته ایم که شر مطلق در جهان وجود ندارد و بنابراین هنگامى که شر به خدا نسبت داده مى شود منظور امورى است که به ظاهر سلب نعمت است ولى در واقع و در مورد خود خیر است ، یا براى بیدار باش و یا تعلیم و تربیت و برطرف ساختن غرور و طغیان و خود خواهى و یا به خاطر مصالح دیگر است . در آیه بعد براى تکمیل این بحث میگوید : او است که بر تمام بندگان قاهر و مسلط است (و هو القاهر فوق عباده ). قهر و غلبه گرچه یک معنى را میرسانند ولى از نظر ریشه لغوى با هم تفاوت دارند، قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزى گفته مى شود که طرف هیچ گونه مقاومتى نتواند از خود نشان دهد. ولى در کلمه غلبه این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومتهائى برطرف ، پیروز گردد، به تعبیر دیگر شخص قاهر به کسى مى گویند که برطرف مقابل آنچنان تسلط و برترى داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبى که بر شعله کوچک آتشى ریخته شود که در دم آن را خاموش کند. بعضى از مفسران معتقدند که قاهریت معمولا در جائى به کار برده مى شود که طرف مقابل موجود عاقلى باشد ولى غلبه اعم است و پیروزیهاى بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل مى شود. بنابراین اگر در آیه قبل اشاره به عمومیت قدرت خدا در برابر معبودهاى ساختگى و صاحبان قدرت شده ، نه به این معنى است که او ناچار است مدتى با قدرتهاى دیگر گلاویز شود تا آنها را به زانو در آورد، بلکه قدرت او قدرت قاهره است و تعبیر فوق عباده نیز براى تکمیل همین معنى است . با این حال چگونه ممکن است یک انسان آگاه او را رها کند و به دنبال موجودات و اشخاصى بود که از خودشان هیچ قدرتى ندارند و حتى قدرت ناچیزشان نیز از ناحیه خدا است . اما براى اینکه این توهم پیش نیاید که خداوند مانند بعضى از صاحبان قدرت ممکن است کمترین سوء استفاده اى از قدرت نامحدود خود کند در پایان آیه مى فرماید: و با این حال او حکیم است و همه کارش روى حساب ، و خبیر و آگاه است و کمترین اشتباه و خطا در اعمال قدرت ندارد (و هو الحکیم الخبیر) در حالات فرعون مى خوانیم که : به هنگام تهدید بنى اسرائیل به کشتن فرزندان مى گوید: و انا فوقهم قاهرون ما بر سر آنها کاملا مسلطیم یعنى این قدرت قاهره خود را که در واقع قدرت ناچیزى بیش نبود دلیلى بر ظلم و ستم و عدم اعتناء به حقوق دیگران میگرفت ، ولى خداوند حکیم و خبیر با آن قدرت قاهره منزه تر از آن است که کمترین ستم و خلافى درباره کوچکترین بندگان روا دارد. این نیز ناگفته پیدا است که منظور از کلمه فوق عباده برترى مقامى است نه مکانى زیرا واضح است خدا مکانى ندارد. و عجب این است که بعضى از مغزهاى معیوب تعبیر آیه فوق را دلیل بر جسم بودن خداوند گرفته اند در حالى که شک نیست که تعبیر به فوق براى بیان برترى معنوى خداوند از نظر قدرت بر بندگان میباشد، حتى در مورد فرعون با اینکه انسانى بود و داراى جسم همین کلمه براى برترى مقامى به کار رفته است نه برترى مکانى (دقت کنید).
انسان ۲۵۰ ساله | امام باقر علیهالسلام و مبارزهی فرهنگی
رهبر انقلاب اسلامی: مبارزه با تحریف، در دوران امام باقر (علیهالسلام) از همیشهی پیش از زمان آن حضرت گستردهتر انجام شد... مبارزهی فرهنگی یعنی تلاش برای تغییر فرهنگ حاکم بر ذهنهای مردم، تا راه را برای حکومت الهی هموار و بر حکومت طاغوتی ببندند و امام باقر (علیهالسلام) این کار را شروع کرد. باقر علمالاولین یعنی این. ایشان شکافندهی حقایق قرآنی و دانشهای اسلامی بودند. ۶۶/۵/۹
امام خامنه ای: هرکَس که در راه روشنگری فکر مردم، تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد نامیده میشود 1375/03/20
امام خامنه ای: اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. 1375/03/20
امام خامنه ای:
اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا میکند و دیگر حسینبنعلیها به کربلاها کشانده نمیشوند.
اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد. 1375/03/20
عید قربان تا عید غدیر
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی:
از روز عید قربان تا روز عید غدیر، در واقع یک مقطعی است متصل و مرتبط با مسئلهی امامت. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
بالاتر از ایثار جان
حضرت آیتالله امام خامنهای:
اگر به حکمت مندرج در عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است. حضرت ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اربعین به ما درس میدهد، که باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.۱۳۶۸/۰۶/۲۹
شهید سید حسین علم الهدی (۱۳۳۸-۱۳۵۹ ش) در دوران قبل از انقلاب از مبارزین فعال علیه رژیم پهلوی بود و پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران و در دوران جنگ تحمیلی هم به مبارزه بر علیه دشمن ادامه داد. شهید علم الهدی در 16 دی ماه در منطقه هویزه به شهادت رسید.
شهید سیداکبر علم الهدی شیخ الاسلامی بیست و چهارم دی ۱۳۳۹، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش صالح و مادرش،معصومه نام داشت. تا پایان کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. کارمند بود. سال۱۳۶۹ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم تیر ۱۳۷۹، در تهران بر اثر جانباز – بر اثر ضایعات ناشی از مجروحیت شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
فرازی از وصیتنامه شهید «محمدحسین کرمعلیان»؛
شهادت: چهارم تیر ماه سال ۱۳۶۷ در جزیره مجنون
خدمت ملت ستمدیده ولى مقاوم، خواهشى بر حسب وظیفه دارم، مبنى بر اینکه امام را تنها نگذارید و فقط به رهنمودهاى او گوش فرا دهید و جبههها را همواره پُر و مستحکم نگه دارید که این جنایتکاران شرق و غرب و نوکرهاى وابستهشان، همواره در برابر تودههاى انقلابى و قهرمان که از روى ایمان و آگاهى ایستادگى مىنمایند، عاجز و شکستپذیرند.
از مسؤولان و دست اندرکاران در هر سمت، پست و مقامى، چه کوچک و چه بزرگ، خواهشمندم خود را در برابر خون تمامى شهدا مسئول بدانید و به این ملت زجر دیده ولى صبور و قهرمان، بیش از پیش توجه نمایند و از خدمتگزارى آنان ذرهاى کوتاهى و فروگذارى ننمایند.
فرازی از وصیتنامه شهید «روحالله شیریکلهدرهای»؛
شهادت: ششم تیر ماه سال ۱۳۶۶، در سردشت
راه شهدا را ادامه دهید چون درخت اسلام احتیاج به خون دارد ...
خواهرانم! سعى کنید گریه نکرده و قلبتان را بیشتر بسوى خداوند متعال نزدیک کنید و ناراحت نباشید که برادرتان شهید شده است. من هدفم تداوم راه برادرم و دفاع از اسلام عزیز است.
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
اما حق کسی که تو را کمک نموده است به خاطر دوستی یا ملک یا قرابت و... بر تو آن است که بدانی او از مالش گذشته و با صرف مال تو را؛ از ذلت بندگی و بردگی دیگران و وحشت آن نجات داده است و مزه آزادی و آسایش را به تو چشانیده است و تو را از اسارت دیگران رهانیده؛و زنجیرهای بردگی را از تو باز نموده و بوی خوش عزت و آزادی را به مشام تو رسانیده است.
او تو را از زندان قهر و جبر بیرون آورده و عُسر حَرج و سختی را از تو دور نموده و با خوشی و خوشرویی و زبان انصاف با تو سخن گفته و تمام دنیا را (به جهت احسانی که نموده است) به تو بخشیده است و تو را فارغ البال ساخته که به عبادت پروردگارت پردازی و در این راستا ضرر مالی را تقبل و تحمل نموده است.
بدان که او نزدیکترین مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از دیگران است که در مواقع لزوم به کمک او بشتابی و به خاطر خدا و احسانی که برای تو نموده است یاریش نمایی و خودت را هیچ وقت در اموری که مورد نیاز اوست مقدم ننمایی.
ترجمه ۷ ـ براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى مى گذارند، سهمى است; و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى گذارند، سهمى; خواه آن مال، کم باشد یا زیاد; این سهمى است تعیین شده و پرداختنى.
شان نزول در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث مى شناختند و معتقد بودند: آن کس که قدرت حمل سلاح و جنگ و دفاع از حریم زندگى و احیاناً غارتگرى ندارد، ارث به او نمى رسد. به همین دلیل، زنان و کودکان را از ارث محروم مى ساختند، و ثروت میت را در میان مردان دورتر قسمت مى کردند. تا این که یکى از انصار به نام «اوس بن ثابت» از دنیا رفت، دختران و پسران خردسالى را بر جاى گذارد، عموزاده هاى او به نام «خالد» و «عرفطه» اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزى ندادند. همسر او به پیامبر(صلى الله علیه وآله) شکایت کرد، و تا آن زمان حکمى در زمینه ارث بستگان در اسلام نازل نشده بود، آیه فوق نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن دو نفر را خواست و به آنها دستور داد: در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را براى بازماندگان درجه اول، یعنى فرزندان و همچنین همسر او بگذارند، تا طرز تقسیم آن در میان آنها در پرتو آیات بعد روشن گردد.
تفسیر این آیه در حقیقت گام دیگرى براى مبارزه با عادات و رسوم غلطى است، که در آن زنان و کودکان را از حق مسلّم خود محروم مى ساخت، و بنابراین مکمل بحث هائى است که در آیات سابق گذشت; زیرا اعراب با رسم غلط و ظالمانه اى که داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حق ارث محروم مى ساختند. آیه روى این قانون غلط خط بطلان کشیده، مى فرماید:: «براى مردان سهمى است از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان به جاى مى گذارند و براى زنان هم سهمى از آنچه پدر و مادر و نزدیکان بر جاى مى گذارند، خواه کم باشد یا زیاد» (لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ). بنابراین، هیچ کدام حق ندارند سهم دیگرى را غصب کنند. سپس در پایان آیه، براى تأکید مطلب مى فرماید: «این سهمى است تعیین شده و لازم الاداء» تا هیچ گونه تردید در این بحث باقى نماند (نَصیباً مَفْرُوضاً). ضمناً همان طور که مى بینیم، آیه فوق یک حکم عمومى براى همه موارد ذکر مى کند، بر این اساس، آنهائى که فکر مى کنند پیامبران اگر ثروتى داشته باشند، به عنوان ارث به بستگان آنها نمى رسد، بر خلاف آیه فوق است (البته منظور اموال شخصى پیغمبر است و گر نه اموال بیت المال که متعلق به مسلمین است، طبق قانون بیت المال در موارد خود مى بایست صرف گردد). همچنین از عموم آیه فوق، و آیات دیگرى که بعداً درباره ارث مى خوانیم، روشن مى شود که: قائل شدن به تعصیب یعنى «اختصاص دادن قسمتى از مال به مردانى که از طرف پدر با میت ارتباط دارند در پاره اى از موارد» ـ همان طور که دانشمندان اهل تسنن قائل هستند ـ نیز بر خلاف تعلیمات قرآن است; زیرا لازمه آن محروم ساختن زنان از ارث در بعضى از موارد است و این یک نوع تبعیض جاهلى است که اسلام با آیه فوق و مانند آن، آن را نفى کرده است (دقت کنید!).
لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الرِّزْقِ فَتُحْرَمُوا كَثِيرَه؛ رزق و روزی کم را ناچیز نشماریدزیرا این کار، شما را از رزق و روزی فراوان منع می کند(بحارالانوار،ج75،ص347)
در این دولت معلوم شد اعتماد به غرب جواب نمیدهد رهبر انقلاب، صبح امروز در آخرین دیدار دولت دوازدهم: دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. یک تجربه را من به خصوص یادداشت کردهام. حرفی است که من مکرر با شما و مردم تکرار کردم حالا هم همان حرف را تکرار میکنم. این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب. آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد.
غربیها به ما کمک نمیکنند. هرجا بتوانند ضربه میزنند. جایی که ضربه نمیزنند آنجایی است که امکانش را ندارند. هرجا امکان داشتند ضربه زدند. این تجربه بسیار مهمی است.
مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول و منوط کرد. چون قطعاً شکست میخورد، قطعاً ضربه میخورد. شماها هم هرجایی که کارهایتان را منوط کردید به غرب ناموفق ماندید، هرجایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد علم کردید و حرکت کردید، موفق شدید. اینجور است دیگر. نگاه کنید کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است.
هرجا شما موضوعات را به توافق با غرب و با مذاکره با غرب و با آمریکا و اینها موکول کردید، آنجا ماندید، نتوانستید پیش بروید. چون آنها کمک نمیکنند دیگر، دشمناند دیگر. هرجا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید از شیوههای مختلف هزار تا راه وجود دارد اینجور نیست که یک راه. نه راههای مختلف وجود دارد. انسانها فکر کنند راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریتی پیدا خواهند کرد.
ترجمه ۱۶۶ ـ و آنچه در روزى که دو دسته (مؤمنان و کافران) با هم رو به رو شدند به شما رسید، به فرمان خدا بود; تا آن که مؤمنان را مشخص کند. ۱۶۷ ـ و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند; آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیائید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمائید»! گفتند: «اگر مى دانستیم جنگى روى خواهد شد، از شما پیروى مى کردیم. (اما مى دانیم جنگى نمى شود)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان; به زبان خود چیزى مى گویند که در دل هایشان نیست! و خداوند به آنچه کتمان مى کنند، آگاه تر است.
تفسیر آیه مورد بحث، این نکته را تذکر مى دهد، هر مصیبتى (مانند مصیبت احد) که پیش مى آید، علاوه بر این که بدون علت نیست، وسیله آزمایشى است براى جدا شدن صفوف مجاهدان راستین از منافقان و یا افراد سست ایمان. لذا در قسمت اول آیه، مى فرماید: «و آنچه در روزى که دو دسته (مؤمنان و کافران) با هم رو به رو شدند به شما رسید، به فرمان خدا بود» ( وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ ). آرى، آنچه در روز احد آن روز که جمعیت مسلمانان با بت پرستان بهم درآویختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت. زیرا هر حادثه اى طبق قانون عمومى آفرینش علت و سبب مخصوصى دارد و اساساً عالم روى یک سلسله علل و اسباب پى ریزى شده است و این یک اصل ثابت و همیشگى است. روى این اصل، هر لشگرى که در میدان جنگ سستى کند و به مال و ثروت و غنیمت دل ببندد و دستور فرمانده دلسوز خود را فراموش نماید محکوم به شکست خواهد بود. بنابراین، منظور از اِذْنِ اللّهُ: «فرمان خدا» همان اراده و مشیت او است که به صورت قانون علیت در عالم هستى منعکس شده است. و در پایان آیه مى فرماید: «و براى این که مؤمنان را مشخص کند» ( وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ ). آرى، یکى دیگر از آثار این جنگ، این بود که صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ایمان، از سست ایمان شناخته گردند.
گاه، در آیه بعد، به اثر دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «و تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند» ( وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا ). به طور کلى در حادثه احد ، سه گروه مشخص در میان مسلمانان پیدا شدند: گروه اول، افراد معدودى بودند که تا آخرین لحظات، پایدارى نمودند و در برابر انبوه دشمنان، تا آخرین نفس ایستادگى به خرج دادند: بعضى شربت شهادت نوشیدند. و بعضى جراحات سنگین برداشتند. گروه دیگر، تزلزل و اضطراب در دل هاى آنها پدید آمد و نتوانستند تا آخرین لحظه، استقامت کنند و راه فرار را پیش گرفتند. گروه سوم، منافقان بودند که در اثناء راه، به بهانه هائى که اشاره خواهد شد از شرکت در جنگ، خوددارى کرده، به «مدینه» بازگشتند، که آنها «عبداللّه بن ابى سلول» و سیصد نفر از یارانش بودند. اگر حادثه سخت احد نبود، هیچ گاه صفوف به این روشنى مشخص نمى شد و افراد هر کدام با صفات ویژه خود در صف معینى قرار نمى گرفتند و هر کس ممکن بود، هنگام ادعا، خود را بهترین فرد با ایمان بداند. در حقیقت در آیه، اشاره به دو چیز شده: نخست، علت فاعلى شکست احد. و دیگر، علت غائى و نتیجه نهائى آن. تذکر این نکته نیز لازم است که در آیه فوق مى فرماید: وَ لِیَعْلَمَ الَّذِیْنَ نافَقُوا: «تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند» و نمى فرماید: لِیَعْلَمَ الْمُنافِقِیْنَ: «تا منافقان شناخته شوند». و به عبارت دیگر، نفاق به صورت «فعل» ذکر شده نه به صورت «وصف» ، این تعبیر گویا بدان جهت است که نفاق، هنوز در همه آنان به صورت صفت ثابتى در نیامده بود، لذا در تاریخ اسلام مى خوانیم بعضى از آنان، بعدها موفق به توبه شدند و به صف مؤمنان پیوستند. سپس قرآن گفتگوئى که میان بعضى از مسلمانان و منافقین، قبل از جنگ رد و بدل شده، به این صورت بیان مى کند که: بعضى از مسلمانان ـ طبق نقل «ابن عباس» ، «عبداللّه بن عمرو بن حرّام انصارى» بوده است ـ هنگامى که دید «عبداللّه بن ابى سلول» با یارانش خود را از لشگر اسلام کنار کشیده و تصمیم بازگشت به «مدینه» دارند به آنها گفت: چرا باز مى گردید؟ بیائید یا به خاطر خدا و در راه او پیکار کنید و یا لا اقل در برابر خطرى که وطن و خویشان شما را تهدید مى کند دفاع نمائید. مى فرماید: «به ایشان گفته شد بیایند در راه خدا نبرد کنند یا ـ حداقل ـ از حریم خود دفاع نمائید» ( وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا ). ولى آنها به یک بهانه واهى دست زده، «گفتند: ما اگر مى دانستیم جنگ مى شود بى گمان از شما پیروى مى کردیم» ( قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ ). و بنا به تفسیر دیگر، منافقان گفتند: اگر ما این را، «جنگ» مى دانستیم با شما همکارى مى کردیم، یعنى به نظر ما این جنگ نیست بلکه یک نوع انتحار و خودکشى است; زیرا با عدم توازنى که میان لشگر اسلام و کفار دیده مى شود، جنگ کردن با آنها عاقلانه نیست. به خصوص این که لشکرگاه اسلام در نقطه نامناسبى قرار گرفته است. به هر ترتیب، اینها بهانه اى بیش نبود، هم وقوع جنگ حتمى بود و هم مسلمانان در آغاز پیروز شدند و اگر شکستى دامنگیرشان شد، بر اثر اشتباهات و خلافکارى هاى خودشان بود، خداوند مى گوید: آنها دروغ مى گفتند: «آنها در آن روز به کفر نزدیک تر از ایمان بودند» ( هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاْ یمانِ ). در ضمن از این جمله استفاده مى شود که کفر و ایمان داراى درجاتى است که بعقیده و طرز عمل انسان بستگى دارد. لذا مى افزاید: «آنها به زبان چیزى مى گویند که در دل ندارند» ( یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ ). آنها به خاطر لجاجت روى پیشنهاد خود، دائر به جنگ کردن در خود «مدینه» ، یا ترس از ضربات دشمن و یا بى علاقگى به اسلام از شرکت در میدان، خوددارى کردند. «ولى خداوند به آنچه منافقان کتمان مى کنند آگاه تر است» ( وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ ). هم در این جهان پرده از چهره آنان برداشته و قیافه آنها را به مسلمانان نشان مى دهد و هم در آخرت به حساب آنها رسیدگى خواهد کرد.
کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین علیه السلام.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر نالیدن و گریه ای مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام.بحار الانوار، ج 45، ص .313
روایت شده
همانا خداوند در عوض کشته شدن امام حسین «علیه السلام» چهار خصلت به ایشان عطا کرد،شفا را در تربت او، اجابت دعا را زیر گنبد او و امامان را از ذریه او قرار داد و اینکه روزهای زائران او از عمر آنها حساب نمی شود وسایل الشیعه، ج14،ص537
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی بمناسبت سالروز ولادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) 13 /آبان/ 1399
سیاست ما درباره آمریکا با رفتوآمد اشخاص تغییر نمیکند باید قوی شویم تا مأیوس شوند
سوءاستفاده مستکبران از علم و فناوری برای مقاصد شومی نظیر بیعدالتی، جنگافروزی، شرارت و غارت منابع ملتها:
فرعون فقط در محدوده مصر بیداد میکرد اما فرعون امروز جهان یعنی آمریکا با استفاده از پیشرفتهای علمی، به کشورهای دیگر لشکرکشی میکند و جنگ، ناامنی و تاراج به راه میاندازد.
علاج قطعی تحریم با تکیه بر توان داخل نه عقبنشینی در برابر آمریکا 10 /مرداد/ 1399
پروردگارا! تو را بر نعمتهای فراوانت، نعمتهای استثنائیت با همهی دل سپاس میگوییم. خدایا! تو را بر نعمت امامت و بر نعمت شهادت که به ما بخشیدهای سپاس میگوییم. خدایا! تو را بر نعمت این اراده و عزم پولادین، بر نعمت یکپارچگی و وحدت، بر نعمت این امت هوشیار و مؤمن، بر نعمت قرآن، بر نعمت اسلام، بر نعمت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی سپاسگزاریم. «هذا مقام من اعترف بسبوق النعم» ما به این همه نعمتهای بزرگ اعتراف میکنیم، از تو به خاطر آنها شکرگزاریم و خود را متعهد میدانیم که در برابر این نعمتها عمل و اخلاص تقدیم آستان تو کنیم. 1359/07/04
امام خامنه ای:
ملّت ایران براى خاطر خدا و براى اقامهى نام خدا و براى احیاء اسلام، براى اقامهى یک دولت بزرگ اسلامى، یک قدرت عظیم اسلامى -که بینى آمریکا و ... را به خاک بمالد و ابرقدرتها را از این منطقه مأیوس کند- باز هم حاضر است فداکارى کند و باز هم حاضر است شهید بدهد.
اى ملّت مسلمان! اى ملّت بزرگ و قهرمان ایران! ...
ما باید خودمان را آماده کنیم. من به شما امروز اعلام میکنم باید آمادگیهاى نظامى و تسلیحات و تجهیزات رزمى خود را هر روز توسعه بدهید و کیفیّت آن را بالا ببرید. ما در مقابل خود، مسئلهی فلسطین را داریم، مسئلهی امپریالیسم آمریکا را داریم، مسئلهی تجاوزها و توطئهها را داریم. 1359/05/17
امام خامنه ای:
برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم
اسلام بر ما لازم کرده است که ما از سرزمینهاى مسلماننشین دفاع کنیم. بر ما واجب کرده است که ما به حقوق مظلومان و ستمدیدگان و مستضعفان برسیم، براى ما لازم کرده است که ما به مال و به جان، از مردمى که سى سال است فریاد میکشند «یا للمسلمین» و کسى به آنها جواب نمیدهد، به کمک اینها بشتابیم، ملّت فلسطین سى سال است دارد میگوید «یا للمسلمین» کدام یک از این دولتهاى عرب میتوانند ادّعا کنند که به «یا للمسلمین» برادارن فلسطینى جواب دادند؟ هر کدام از این دولتهاى عرب که آمدند سر کار، براى اینکه مردمِ خودشان را جذب کنند به طرف خودشان، شعار پشتیبانى از فلسطین دادند.
اى ملّت مسلمان! اى ملّت بزرگ و قهرمان ایران! ...
... من به شما امروز اعلام میکنم باید آمادگیهاى نظامى و تسلیحات و تجهیزات رزمى خود را هر روز توسعه بدهید و کیفیّت آن را بالا ببرید. ما در مقابل خود، مسئلهی فلسطین را داریم، مسئلهی امپریالیسم آمریکا را داریم، مسئلهی تجاوزها و توطئهها را داریم. 1359/05/17
شهید مدافع حرم شهید محمد مرادی (ابو ابوالفضل) تاریخ شهادت : 1395/05/10 | راموسه - حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
بسم رب الشهداء والصدیقین راه ما راه حسین است. خدا را شاکرم که به این بنده رحم نمود و مورد لطف و عنایت خود قرار داد و این موقعیت را فراهم نمود تا من به وظیفه خود عمل کنم. حالا که ائمه اطهار و حضرت زینب (س) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفتهاند و من به چنین افتخاری نائل شدهام با تمام وجود و مشتاقانه آمادهام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم، خدارا شکر میکنم که عشق علی (ع) و ائمه اطهار را در وجود من قرار دارد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همکاران و هم وطنان ما باید شاکر چنین نعمتی باشیم که ما را در چنین کشوری قرار داد که از هر نظر ممتاز میباشد.
وای به حال ما آن موقع که جزو مردم کوفه باشیم و اسم ما را تاریخ جزو مردم کوفه بنوسیند و اگر سرپیچی کنید از حرف رهبرمان تمام این شهدا و خانواده شهدا فردای قیامت جلوی شما را میگیرند و میگویند چرا بخون ما خیانت کردید که جز یاران با وفای امام حسین (ع) باشیم و برادران و خواهران کاری که می کنید فقط برای خدا باشد که انسان را به سعادت میکشد و نکند کاری بکنید برای ریا باشد که ریا انسان را به بدبختی می کشاند.
خداوندا! ایمانی و وحدتی بین ما مسلمین ایجاد کن تا هرچه زودتر، ریشه منافقین داخلی و خارجی را از بین ببریم ...
چرا منافقین داخلی پست، اینطور در ما نفوذ میکند و یک مرتبه، یکی از نونهالان این انقلاب را شهید میکند؟! خداوندا! ایمانی و وحدتی بین ما مسلمین ایجاد کن تا هر چه زودتر، ریشه منافقین داخلی و خارجی را از بین ببریم .خداوندا! مرگ ما را طوري قرار بده که اگر هم گناهکار هستیم، دم آخر که میخواهیم دنیا را ترك کنیم، در راه تو باشیم.
تشکر عمیق از ملت ایران در پی امتحان بزرگ و مطلوب انتخابات
حضرت آیت الله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در ابتدای جلسه درس خارج فقه مطرح کردند؛ 4 /اسفند/ 1398
تشکر عمیق از ملت ایران در پی امتحان بزرگ و مطلوب انتخابات
در مقابل توطئهی دشمن برای ضربه زدن به ارکان مختلف کشور، همه باید برای دفاع هوشیار، و آماده ضربه و حمله متقابل باشیم/ تبلیغات منفی دشمن از چند ماه قبل آغاز و با نزدیک شدن به انتخابات بیشتر شد و در دو روز آخر نیز به بهانهی یک بیماری و ویروس، رسانههای آنها از کمترین فرصت برای منصرف کردن مردم از حضور در انتخابات چشم پوشی نکردند.
میلیون ها نفر باید آماده دفاع و ضربه متقابل باشیم
دشمن نمیخواهد انتخابات به نام دین تثبیت شود
انتخابات نشان می دهد دین مظهر کامل مردم سالاری است
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: «مَن اِسْتُعْمِلَ عاملاً عن المسلمین و هو یعلم أنَّ فیهم مَنْ هو أوْلی بذلک منه و أعلم بکتاب الله و سنَّةِ نبیّه، فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین؛
رسول خدا(ص) می فرماید:هر کس، از میان مسلمانان، کارگزار (مدیر) گردد، در حالی که می داند دیگری نسبت به او در این کار، اولی و آگاه تر به کتاب خدا و سنت رسول اوست، به خدا و پیامبر و تمامی مسلمانان خیانت کرده است.» [علامه امینی،الغدیر،ج8،ص291]
شایسته ترین
«قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):
«مَنْ تَقَدّمَ علی المسلمین و هو یری أنَّ فیهم مَنْ هو أفضل منه، فقد خان الله و رسوله و المسلمین؛
کسی که بر مسلمانان کارگزار گردد، در حالی که می بیند در میان آنان کسی شایسته تر از او وجود دارد، به خدا و پیامبر و مسلمانان خیانت کرده است.» [علامه امینی،الغدیر،ج8،ص291]