۱۴۲ - (و او كسى است كه ) از چهارپايان براى شما حيوانات باربر و حيوانات كوچك آفريد، از آنچه او به شما روزى داده است بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى ننمائيد كه او دشمن آشكار شما است .
And of the cattle, some are for carrying burdens, and others for slaughter. Eat of that which Allah has provided you with and do not follow in satan's footsteps; he is your open enemy. (142)
۱۴۳ - هشت جفت از چهارپايان (براى شما آفريد) از ميش دو جفت و از بز دو جفت بگو آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا مادهها را؟ يا آنچه رحم ماده هاى آنها در برگرفته ؟ اگر راست مى گوئيد (و بر تحريم آنها دليلى داريد) به من خبر دهيد.
(He has given you) eight couples, a pair of sheep and a pair of goats. Say: 'Of these, has He forbidden you the males, the females, or what the wombs of the two females contain? Tell me with knowledge, if you are truthful. ' (143)
۱۴۴- و از شتر دو زوج ، و از گاو هم دو زوج ، (براى شما آفريد) بگو كداميك از اينها را خدا حرام كرده است ؟ نرها را يا ماده ها را؟ و يا آنچه رحم ماده ها را در برگرفته ؟ و آيا شما گواه (اين تحريم ) بوديد، هنگامى كه خدا به اين موضوع توصيه كرد؟ بنابراين چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مى بندند، تا مردم را از روى جهل گمراه سازند، خداوند هيچگاه ستمگران را هدايت نخواهد كرد! .
Then a pair of camels and a pair of cattle. Say: 'Of these, has He forbidden you the males, the females, or what the wombs of the two females contain? Were you witnesses when Allah charged you with this? Who is more harmful than he who, without knowledge, invents a lie about Allah to mislead people? Allah does not guide the harmdoers. (144)
تفسیر اين آيات همانطور كه اشاره شد در پى نفى احكام خرافى مشركان در زمينه زراعت و چهارپايان است ، در آيه قبل سخن از انواع زراعتها و ميوه هاى خداداد در ميان بود، و در اين آيات درباره حيوانات حلال گوشت و خدمات آنها سخن مى گويد. نخست مى گويد: خداوند كسى است كه از چهارپايان براى شما حيوانات بزرگ و باربر و حيوانات كوچك آفريد (و من الانعام حمولة و فرشا). حمولة به معنى جمع است ، و چنانكه علماى لغت گفته اند، مفرد از جنس خود ندارد، و به معنى حيوانات بزرگ باربر مانند شتر و اسب و نظاير آنها است . فرش به همان معنى معروف است ، ولى در اينجا به معنى گوسفند و نظير آن از حيوانات كوچك تفسير شده است و ظاهرا نكته اش اين است كه اينگونه حيوانات بسيار به زمين نزديك هستند، و در برابر حيوانات بزرگ باربر همانند فرشى محسوب مى شوند، هر گاه به بيابانى كه گوسفندانى در آن مشغول چرا هستند از دور بنگريم درست به فرشى مى مانند كه روى زمين گسترده شده است ، در حالى كه گله شتران هيچگاه از دور چنين منظرهاى ندارد. تقابل حمولة با فرش نيز اين معنى را تاييد مى كند. اين احتمال را نيز بعضى از مفسران داده اند كه منظور از اين كلمه ، فرشهائى است كه مردم از حيوانات درست مى كنند، يعنى بسيارى از حيوانات هم براى باربرى مورد استفاده قرار مى گيرند و هم براى تهيه فرش ، ولى احتمال اول نزديكتر به معنى آيه است . سپس چنين نتيجه مى گيرد، اكنون كه همه اينها مخلوق خدا است و حكم آن به دست اوست ، به شما فرمان مى دهد كه از آنچه او به شما روزى داده است بخوريد (كلوا مما رزقكم الله ). اينكه نمى گويد از اين حيوانات بخوريد، بلكه مى گويد از آنچه به شما داده است تناول كنيد، به خاطر آن است كه حيوانات حلال گوشت منحصر به چهارپايان نيستند بلكه حيوانات ديگرى نيز حلال گوشتند كه در جمله فوق از آنها ذكرى نشده است . و براى تاكيد اين سخن و ابطال احكام خرافى مشركان ، مى فرمايد: از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، كه او دشمن آشكار شما است (دشمنى كه از آغاز خلقت آدم با شما اعلان جنگ داده است ) (و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ). اشاره به اينكه اينگونه احكام و مقررات بى دليل كه صرفا از پندارهاى خام و هوى و هوسها و جهل و نادانى سرچشمه گرفته ، يك سلسله وسوسه هاى شيطانى بيش نيست ، كه شما را گام به گام از حق دور كرده و در بيراهه ها سرگردان مى سازد. در ذيل آيه 168 سوره بقره درباره اين جمله توضيح جالبى داده شد. در آيه بعد به عنوان توضيح ، قسمتى از حيوانات حلال گوشت و قسمتى از حيواناتى را كه هم باربرند و هم براى تغذيه انسان قابل استفاده اند، شرح مى دهد و مى گويد: خداوند هشت جفت از چهارپايان را براى شما آفريد، از گوسفند و ميش يك جفت (نر و ماده ) و از بز يك جفت (نر و ماده ) (ثمانية ازواج من الضان اثنين و من المعز اثنين ). پس از ذكر اين چهار زوج بلافاصله به پيامبرش دستور مى دهد كه از آنها صريحا بپرسد: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده ها را (قل آلذكرين حرم ام الانثيين ) يا حيواناتى كه در شكم ميشها يا بزهاى ماده است (اما اشتملت عليه ارحام الانثيين ) بعد اضافه مى كند: اگر راست مى گوئيد و بر تحريم هر يك از اين حيوانات از روى علم و دانش دليلى داريد به من خبر دهيد (نبئونى بعلم ان كنتم صادقين ). در آيه بعد چهار زوج ديگر را بيان مى كند و مى فرمايد: از شتر، دو زوج (نر و ماده ) و از گاو هم دو زوج (نر و ماده ) قرار داديم ، بگو كداميك از اينها را خدا حرام كرده است ، نرها يا ماده ها را و يا حيواناتى كه در شكم شترها يا گاوهاى ماده است (و من الابل اثنين و من البقر اثنين قل آلذكرين حرم ام الانثيين اما اشتملت عليه ارحام الانثيين ). از آنجا كه حكم به حلال بودن يا حرام بودن اين حيوانات تنها به دست خداوندى است كه آفريننده آنها و آفريدگار بشر و تمام جهان هستى است ، بنابراين كسى كه ادعاى تحليل يا تحريم كند، يا بايد از طريق گواهى عقل باشد، و يا شخصا وحى بر او نازل گردد، و يا به هنگام صدور اين فرمان از ناحيه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) حضور داشته باشد. در آيه قبل تصريح شده بود كه هيچگونه دليل علمى و عقلى براى تحريم اين حيوانات در اختيار مشركان نبود، و چون آنها ادعاى نبوت و وحى نيز نداشتند، بنابراين تنها احتمال سوم باقى مى ماند كه ادعا كنند به هنگام صدور اين فرمان ، از پيامبران الهى ، حاضر و گواه بوده اند، لذا مى فرمايد: آيا شما شاهد و گواه اين مطلب بوديد، هنگامى كه خداوند به اين موضوع توصيه كرد (ام كنتم شهداء اذ وصاكم الله بهذا). و چون جواب اين سؤ ال نيز منفى بوده ، ثابت مى شود كه آنها جز تهمت و افتراء در اين باره سرمايه اى نداشتند. لذا در پايان آيه اضافه مى كند: چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مى بندند تا مردم را از روى جهل گمراه سازند، مسلما خداوند هيچگاه ستمگران را هدايت نخواهد كرد (فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم ، ان الله لا يهدى القوم الظالمين ). از آيه فوق استفاده مى شود كه دروغ بستن به خدا يكى از بزرگترين ستمها است ، ستم به مقام مقدس پروردگار، و ستم به بندگان خدا، و ستم به خويشتن و همانطور كه سابقا گفته ايم ، تعبير به ستمكارترين در اينگونه موارد جنبه نسبى دارد، بنابراين مانعى ندارد كه عين اين تعبير در مورد بعضى از گناهان كبيره ديگر ذكر شود. و نيز از اين آيه استفاده مى شود كه هدايت و اضلال الهى جنبه اجبارى ندارد بلكه عوامل و مقدمات آن از خود انسان شروع مى شود، هنگامى كه كسى دست به ظلم و ستم زد، خداوند حمايت خود را از او دريغ مى دارد و در بيراهه ها سرگردان خواهد شد.
اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنها سخت بگير! جايگاهشان جهنّم است و بد فرجامى است!
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- بدهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) که وعدهای بود بالغ بر هشتادهزار درهم، علی (علیه السلام) آنها را ادا کرد. و از جمله دَین هایی که به جای وی ادا نمود دَین به خدا بود که بزرگ تر است و شامل اموری می شد که خداوند انجام آن ها را بر وی فرض کرده بود و آن حضرت پیش از ادای آن ها رحلت فرمود و به علی (علیه السلام) وصیّت نمود آن ها را از جانب او به جای آورد و این خود کلام خدای متعال است که فرمود: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمنافِقِینَ پس آن حضرت در حیات خود با کفّار جهاد فرمود و به علی (علیه السلام) امر کرد پس از وفاتش با منافقان جهاد کند، پس علی (علیه السلام) با ناکثین، قاسطین و مارقین جهاد نمود و بدین ترتیب دَین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به خدا ادا نمود. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۶ بحار الأنوار، ج۳۸، ص۷۴
نفی نشدن خشونت قانونی در اسلام حضرت آیت الله امام خامنه ای: اگر در مقابل متجاوز خشونت اعمال نشود، تجاوز در جامعه زیاد خواهد شد. اینجا خشونت لازم است. یک خشونت هم خشونت غیر قانونی است. مثلاً یک نفر بیجا، خودسر، خودرأی، بر طبق میل خود، برخلاف قانون و بر خلاف دستور، نسبت به کسی اعمال خشونت میکند؛ یک سیلی به گوش کسی میزند. آیا این خوب است یا بد است؟ معلوم است که این بد است. در این شکّی نیست. اسلام دربارهی معاشرت و اخلاق فردی پیامبر میفرماید: «فبما رحمة من اللَّه لنت لهم ولو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضوا من حولک». پیامبر را به خاطر نرمش او و به خاطر لینتش در برخورد با مردم، ستایش میکند و میگوید تو غلیظ و خشن نیستی. همین قرآن در جای دیگر به پیامبر میگوید: «یا ایّها النّبی جاهد الکفّار والمنافقین و اغلظ علیهم»؛ با کفّار و منافقان با خشونت رفتار کن. همان مادهی غلظ که در آیهی قبلی بود، در اینجا هم هست؛ منتها آنجا با مؤمنین است، در معاشرت است، در رفتار فردی است؛ اما اینجا در اجرای قانون و ادارهی جامعه و ایجاد نظم است؛ آنجا غلظت بد است؛ اینجا غلظت خوب است. آنجا خشونت بد است؛ اینجا خشونت خوب است ... ۱۳۷۹/۰۱/۲۶
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند!
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
دستور جهاد با کفار و منافقین به پیامبر(ص) از جانب خداوند
گاهی جهاد، جهاد سیاسی است، گاهی جهاد فرهنگی است، گاهی جهاد نرم است، گاهی جهاد سخت است، گاهی با سلاح است، گاهی با علم است؛ همهی اینها جهاد است امّا در همهی اینها باید توجّه داشت که این جهاد، علیه دشمن است، علیه دشمن بشریّت است، علیه دشمنانی است که به اتّکاء قدرت خود و زر و زور خود، وجود سنگین و مطامع خودشان را بر بشریّت تحمیل میکنند. سازش با آنها معنا ندارد؛ اِتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ المُنٰفِقین.۱۳۹۵/۰۹/۲۷
کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار میکنند، و میخواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و میگویند: «به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و میخواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند...
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
دین حدّاقلّی و اکتفای به حدّاقلها، از نظر اسلام قابل قبول نیست ... آنچه ما امروز در زبان مستکبرین و مخالفین نظام اسلامی و مشخّصاً جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم که با «تغییر رفتار» از آن یاد میکنند - گاهی میگویند ما تغییر نظام را نمیخواهیم، تغییر رفتار را میخواهیم - [همین است]. تغییر رفتار با تغییر نظام هیچ تفاوتی ندارد؛ درست همان است؛ یعنی تغییر آن سیرت اسلامی؛ این معنای تغییر رفتار است. تغییر رفتار یعنی شما از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید؛ از آن کوتاه بیایید و نسبت به آن، اهتمام خودتان را از دست بدهید؛ این معنای تغییر رفتار است؛ یعنی همان چیزی که گاهی از آن در برخی از گفتهها و نوشتهها تعبیر میشود به دین حدّاقلّی؛ یعنی کاستن از آرمانها که بهمعنای نابودی سیرت دین است. این دین حدّاقلّی یعنی در واقع دین را حذف کردن. حالا در چنین وضعیّتی هدف ما این است و خطّمشی قطعی ما باید این باشد که دنبال اسلامِ تمام و کامل باشیم؛ یعنی دنبال این باشیم که واقعاً تا آنجایی که در قدرت ما است تلاش کنیم - حالا خدای متعال بیش از آنچه در توان ما و در قدرت ما است، از ما توقّع نمیکند - امّا تلاش ما این باشد و هدفگذاری ما این باشد که همهی اسلام - اسلام به کامله، بتمامه - در جامعهی ما تحقّق پیدا کند. وقتی هدف این شد، فوراً یک مسئلهای پیش میآید و آن مسئلهی «اسلامهراسی» است که امروز در دنیا رایج است. بهنظر من در برابر پدیدهی اسلامهراسی مطلقاً نباید منفعل شد؛ بله، اسلامهراسی وجود دارد؛ عدّهای دارند مردم را، جوامع را، جوانان را، اذهان را از اسلام میترسانند؛ اینها چه کسانی هستند؟ درست که مسئله را میشکافیم و در مسئله دقّت میکنیم، میبینیم که اینها همان اقلّیّت قلدر و زیادهخواهی هستند که از حاکمیّت اسلام میترسند؛ از اسلام سیاسی میترسند؛ از حضور اسلام در متن زندگی جوامع میترسند؛ علّت ترسشان هم این است که منافع آنها لطمه خواهد خورد ... ۱۳۹۳/۱۲/۲۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
یک عدهای اسلام را فقط مسألهی فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند. این، چیزی است که امروز در بسیاری از جوامع اسلامی و در معارف دنیای مهاجمِ مستکبرِ مستعمرِ غربی، ترویج میشود که: اسلام از سیاست جداست! سیاست را از اسلام گرفتند؛ در حالی که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اولی که توانست خود را از دشواریهای مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود. بنای جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل قشون اسلامی، نامهی به سیاستمداران بزرگ عالم، ورود در عرصهی سیاسی عظیم بشری آن روز، سیاست است. چطور میشود اسلام را از سیاست جدا کرد؟! چطور میشود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟! «الّذین جعلوا القرآن عضین»؛ بعضی قرآن را تکه پاره میکنند. «یؤمن ببعض و یکفر ببعض»؛ به عبادت قرآن ایمان میآورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمیآورند! «و لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط». قسط چیست؟ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه. چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ تشکیلِ یک جامعهی همراهِ با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است؛ کارِ مدیران یک کشور است. این، هدف انبیاست. نه فقط پیغمبر ما، بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همهی پیغمبران الهی برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمدند. آن وقت یک عدهای از روی مقدسمآبی عبایشان را جمع کنند و بگویند: ما به سیاست کاری نداریم! مگر دین از سیاست جداست؟! آن وقت تبلیغات خباثتآمیزِ غربی هم دائم دامن بزنند به این حرف، که: دین را از سیاست جدا کنید؛ دین را از دولت جدا کنید. اگر ما مسلمانیم، دین و دولت به یکدیگر آمیخته است؛ نه مثل دو چیزی که به هم وصل شده باشند. دین و دولت یک چیز است ... ۱۳۸۵/۰۵/۳۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امروز امت اسلامی به حکومت اسلامی به معنای واقعی کلمه نیازمند است. حکومت اسلامی یعنی آن حکومتی که به دل انسانها و ملتها میپردازد؛ به مغز آنها و دانش آنها و پیشرفت علمی آنها میپردازد؛ به دست و بازوی قدرتمند آنها میپردازد؛ به ادارهی سیاستِ صحیح در میان آنها میپردازد. این، امروز نیاز امت اسلامی است ... ۱۳۸۵/۰۵/۳۱
محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند
حضرت آیتالله خامنهای:
«جمهوری اسلامی نیرومند است با معنویتش، با فکرش، با انسان های فداکارش، با ایمانش، با پدر و مادر های مؤمن، با همسر های مؤمن و با جوانان مؤمن. کشور را این ها نگه داشته اند؛ نیرومندی انقلاب به وجود یک چنین انسانهایی و یک چنین ایمانهایی است. دشمن نمیفهمد.» ١٣٩٧/٩/٢١
قیچی اختلاف افکنی
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«شیعهی انگلیسی و سنّی آمریکایی مثل هم هستند؛ همه، دولبهی یک قیچی هستند... استکبار میخواهد خطوط فاصل در دنیای اسلام را پُررنگ کند با جنگ شیعه و سنّی، جنگ عرب و عجم، گاهی جنگ شیعه - شیعه و جنگ سنّی ـ سنّی... یک خطّ فاصل، خطّ فاصل برجسته است و آن مقابلهی بین دنیای اسلام و دنیای کفر و استکبار است؛ بقیّه خطوط فاصل باید کمرنگ بشود.» ۱۴۰۱/۰۶/۱۲ و ۱۳۹۵/۰۹/۲۷
در فرازی از وصیتنامه شهید «اسماعیل خانزاده» آمده است: پیرو خط مبارك ولایت فقیه باشید و خدای متعال را بخاطر این نعمت بزرگ شاكر باشید كه چه بسا اگر نعمت بزرگ ولایت نبود مشخص نبود كه چه مصیبتی برسر ما و نوامیس ما میآمد ...
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
اگر نتوانستید جنازهام را به عقب بیاورید آنرا به روى مینهاى دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکى به اسلام کرده باشد.
شهید محسن وزوایی از دانشجویانی بود که در موضوع تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران نقش موثری داشت. محسن با آغاز جنگ در غرب و جنوب کشور عازم جبهه شد و دهم اردیبهشت 1361 در عملیات بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) به شهادت رسید. آنچه می خوانید وصیت این شهید عزیز است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوى ماست در این جبههها خداوند را مشاهده مىکنیم که به کمک رزمندگان اسلام مىشتابد و آنها را نصرت مىدهد و به مصداق آیه شریفه که مىفرماید (کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً) را مىبینیم که تعداد محدود لشکریان سپاه اعم از سپاه و ارتش و نیروهاى مردمى بر تعداد کثیرى از نیروهاى دشمن غلبه مىنماید.
بیاد دارم در عملیات بازىدراز در قسمتى از عملیات مقداد ما 6 نفر بودیم و بر 300 نفر غلبه پیدا نمودیم. در جبههها چنان روحیه ایمان و ایثار مفهوم پیدا میکند که گویى اصلا قابل تصور نیست هنگامی که در قسمتى از عملیات صحبت از داوطلب شهادت مىشود دعوا بین برادران مىافتد. اینها ارزشهایى است که ملت الله ارزانى بشریت داشته است.
حقیر بزرگترین افتخار خودم را عبودیت به درگاه احدیت مىدانم. مىخواهم بگویم اى عازمان و اى عاشقان لقاء الله، اى مخلصین اخلاق و اى کسانى که مشغول ریاضت کشیدن جهت نزدیکى به درگاه خدا هستید، بیایید تا ببینید در جبههها چگونه برادران شما به آن درجه از نزدیکى به درگاه خداوند رسیدهاند که نوجوان تازه داماد پس از 3 ساعت که از عروسیش میگذرد در جبهه حاضر مىشود؛ آخر در کدامین مکتب چنین ارزشهایى را سراغ دارید؟
خدا را شاهد مىگیریم هنگامى که در 14 شهریور 1360 در سرپلذهاب بواسطه اصابت گلوله تانک زخمى شده بودم، خون زیادى از بدنم رفته بود؛ وقتى به کمک الهى نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادى مىبردم؛ آنگونه که شاید قابل تصور نباشد بطوری که در یک شب ده عدد والیوم 10 به من تزریق شد تا کمى آرام گرفتم، اما هنگامى که درد مىکشیدم در عین زجر بدنى، از لحاظ معنوى و روحى لذت مىبردم.
حس مىکردم که بار دوشم سبک مىشود و هنگامى که شخص پرستار مراقب من، به مسخره مىگفت: چرا این کارها را کردى و خودت را به این روز انداختى، به خمینى بگو تا بیاید درستت کند، به او گفتم خدا خودش درست مىکنه و همینطور هم شد.
والله قسم وقتى کمى از فشار کارم کم مىشود در خود احساس ضعف و کوچکى مىکنم. آخر میدانیداى امت شهیدپرور ایران امروز در شرایطى هستم که لحظهاى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است.
باید با هم براى خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم. امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامى پرداختهاند در راس آن به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامى وابستگان دیگرش. پس از خدا غافل نشوید که پشیمانى سودى ندارد و ما باید به تعبیر امام تکلیف را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز مىشویم و اگر کشته هم بشویم شهید هستیم و این نیز خود پیروزى است.
پس ما نباید نگرانى داشته باشیم؛ این منافقان از خدا بىخبر باید بدانند که ملت آنها را شناخته است. اکنون که ملت در جبههها حاضر شده است شما بیشتر ملت بیگناه را ترور مىکنید. شما نامردان تاریخ هستید که روى تمامى جباران تاریخ را از یزیدبنمعاویه گرفته تا به هیتلر سفید کردهاید. شرمتان باد اى خود فروختگان به اجنبى! آخر چگونه حاضر مىشوید از کودکان شیرخوار گرفته تا روحانیون معظم و جان بر کف، این راهیان راه الله را ترور نمایید؟
این امت باید بداند از بزرگترین خطراتى که انقلاب را تهدید مىکند، آفت نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب یعنى همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمىگذارید. شما امت مسلمان ایران در تاریخ جهان نمونه هستید. شما فرزندانى تربیت نمودهاید که شهادت را بالاترین سعادت خود مىشمارند و فقط روى پشتوانه الهى حساب مىکنید و شکست در راه چنین حرکتى مفهومى ندارد.
خدا را شکر مىکنم که نعمت زجر کشیدن در راهش را نصیبم نمود. خدا را شکر مىکنم که نعمت شرکت در عملیات به منظور روشن کردن سرزمینهاى سرد و بیروح گشته از وجود صدامیان به نور خدایى نصیبم شد و از خدا مىخواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و آنگاه که به مشیت الهى از این دنیاى فانى رفتم در زمره شهدا به حساب مىآیم و از خدا مىخواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بندهاى حقیر و زبون هستم و به درگاه کسى غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا شهادة فى سبیلک.
و، اما پدر و مادرم از وجود داشتن چنین پدر و مادرى بر خود مىبالم که افتخارش بر پایه نماز و روزه و خلاصه دستورات الهى است. پدرم! هنگامى که بیاد مىآورم در سنین کودکى صداى فریاد شما در سحر به منظور نماز در گوشم مىپیچید که محسن نمازت قضا نشود. امروز هم همچون نوایى دلنشین در گوشم طنین مىافکند و شکر نعمت خداى را مىنمایم.
سفارش مىکنم همانگونه که تا به حال عمل کردهاید به یارى امام بشتابید و او را تنها نگذارید.
و در آخر برادران و خواهرانم، به امید اینکه انقلاب حرکتى است به منظور اثبات حق و این مسئولیت بر گردن همگى ماست، دستورات الهى را فراگیرید و در عمل نیز آنها را به کارگیرید. به خصوص عبدالرضا و محمود و حمیده شما فرزندان انقلاب هستید. من هر چه باشد مدت زیادى از سنم در زمان طاغوت گذشته است، اما شما امروز (از) نعمت حکومت اسلامى بر خوردارید و این بزرگترین موهبتى است که خداوند به شما ارزانى داشته است. قدر آنرا بدانید و شکر نعمتش را بجا آورید.
در آخر مىخواهم که 14 روز روزه و سه ماه نماز قضا برایم بجا آورید و راجع به آنچه که دارایى من محسوب مىشود آنطور که پدرم تصمیم بگیرد اجرا شود منتهى سعى شود این مقدار محدودى که دارم در جهت کمک به جنگ و امور اسلام اختصاص داده شود. در ضمن اگر نتوانستید جنازهام را به عقب بیاورید آنرا به روى مینهاى دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکى به اسلام کرده باشد.
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
* وضعیت منافقان در زمان پیامبر و حضرت علی علیهما السلام
وضع امیرالمؤمنین، حقیقتاً هم خیلی مشکل بوده است. زمان پیامبر، جنگها، صفکشیها و جناحبندیها، جناحبندیهای واضحی بود؛ کفر بود و ایمان، شرک بود و توحید. شرک واضح بود، منافقانی هم که بودند، منافقان شناختهشدهیی بودند، پیامبر منافقان خودش را هم میشناخت؛ منافقانی که در مدینه بودند، منافقانی که از مدینه فرار کردند و به طرف مکه رفتند؛ «فمالکم فیالمنافقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا»(۱). انواع و اقسام منافقان در زمان پیامبر بودند؛ منافقانی که تا اشتباهی میکردند، دربارهشان آیهیی نازل میشد و حقایق روشن میگردید؛ پیامبر بیان میکرد، همه میفهمیدند؛ اشتباهی در کار نمیماند. اما در زمان امیرالمؤمنین، بزرگترین مشکل، وجود یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف بود؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
چرا درباره منافقین دو دسته شدهاید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز میدانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما میخواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.
* ولایت، اساسیترین مسألهی دین
اساسیترین مسألهی دین، مسألهی ولایت است؛ چون ولایت، نشانه و سایهی توحید است. ولایت، یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعهی اسلامی متعلق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر، و از او به ولىّ مؤمنین میرسد. آنها [یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.] در این نکته شک داشتند، دچار انحراف بودند و حقیقت را نمیفهمیدند؛ هرچند ممکن بود سجدههای طولانی هم بکنند! همان کسانی که در جنگ صفین از امیرالمؤمنین رو برگرداندند و رفتند به عنوان مرزبانی در خراسان و مناطق دیگر ساکن شدند، سجدههای طولانىِ یک شب یا ساعتهای متمادی میکردند؛ اما فایدهاش چه بود که انسان امیرالمؤمنین را نشناسد، خط صحیح را - که خط توحید و خط ولایت است - نفهمد و برود مشغول سجده بشود! این سجده چه ارزشی دارد؟
بعضی از روایات باب ولایت نشان میدهد که اینطور افرادی اگر همهی عمرشان را عبادت بکنند، اما ولىّ خدا را نشناسند، تا به دلالت او حرکت بکنند و مسیر را با انگشت اشارهی او معلوم نمایند، این چه فایدهیی دارد؟ «و لم یعرف ولایة ولىّالله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»(۱). این، چه طور عبادتی است؟! امیرالمؤمنین با اینها درگیر بود.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید، چون سخنان رهبر بدون تردید حق است ...
کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر، کلام و زبان آقا امام زمان (عج) است، پس همیشه حامی و پشتیبان رهبر باشید؛ زیرا دل رهبر به شما خوش است و همواره برای سلامتی او دعا کنید ...
اگر میخواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر ولایت فقیه باشید
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
سخنان سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در خصوص شهید مصطفی صدرزاده
یک جوان تو دل برویی بود ، آدم لذت می برد نگاهش کند من واقعا عاشقش بودم.. این جوان چون ما راهش نمی دادیم بیاید اینجا رفته بود مشهد در قالب فاطمیون به اسم افغانستانی خودش را ثبت نام کرده بود تا به اینجا برسد ، زرنگ به این می گویند! به ما و امثال ما که دنبال مال جمع کردن و … هستیم نمی گویند! با ذکاوت کسی است که اینطور کار را بدست می آورد و بالاتـریـن بهره را از آن می گیرد و به نحو احسن از فرصت استفاده می کند، چرا این کار را کرد؟! چون قیمت داشت. ان الله یحب یقاتلون فی سبیل الله … خدا کسی را که در راهش جهاد می کند دوست دارد ،اگر کسی را خدا دوست داشته باشد محبتش را، عشقش را ،عاطفه اش را و همه چیزش را در دلها پراکنده می کند. امثال سید ابراهیم در خیابان ها خیلی زیاد هستند،اما آن چیزی که سید ابراهیم را عزیز کرد و به این نقطه رساند همین راه بود....
ترجمه ً ۷۸ـ هر جا باشيد، مرگ شما را درمى يابد; هر چند در برج هاى محكم باشيد! و اگر به آنها (منافقان) حسنه (و پيروزى) برسد، مى گويند: «اين، از ناحيه خداست». و اگر سيئه (و شكستى) برسد، مى گويند: «اين، از ناحيه توست». بگو: «همه اينها از ناحيه خداست». پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟! ۷۹ ـ (آرى،) آنچه از نيكى ها به تو مى رسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستاديم; و گواهى خدا در اين باره، كافى است!
تفسیر با توجه به آيات قبل و آيات بعد، چنين استفاده مى شود: اين دو آيه نيز مربوط به جمعى از منافقان است كه در صفوف مسلمانان جاى گرفته بودند. همان طور كه در آيات قبل خوانديم، آنها از شركت در ميدان جهاد وحشت داشتند و هنگامى كه دستور جهاد صادر گرديد ناراحت شدند، قرآن به آنها در برابر اين طرز تفكر سه پاسخ مى گويد: پاسخ اول همان بود كه در آيه قبل گذشت، كه اينها از مردم بيشتر از خدا مى ترسند. و پاسخ دوم اين كه: زندگى دنيا زودگذر است و پاداش هاى جهان ديگر براى پرهيزكاران بهتر. و پاسخ سوم اين است كه در آيه مورد بحث مى خوانيم و آن اين كه: فرار از مرگ چه سودى براى شما مى تواند داشته باشد؟ شما در هر كجا كه باشيد مرگ به دنبالتان مى شتابد و بالاخره روزى شما را در كام خود فرو خواهد برد، حتى اگر در برج هاى محكم باشيد، پس چه بهتر كه اين مرگ حتمى و اجتناب ناپذير در يك مسير سازنده و صحيح همچون جهاد انسان را دريابد، نه بيهوده و بى اثر. مى فرمايد: «هر كجا باشيد مرگ شما را مى گيرد، اگر چه در برج هاى محكم باشيد» (أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوج مُشَيَّدَة). جالب توجه اين كه: در آيات متعددى از قرآن مجيد همانند آيه 99 سوره «حجر» و آيه 47 سوره «مدثر» از مرگ تعبير به «يقين» شده است، اشاره به اين كه: هر قوم و جمعيتى، هر عقيده اى داشته باشند و هر چيز را بتوانند انكار كنند، اين واقعيت را نمى توانند منكر شوند كه زندگى بالاخره پايانى دارد، و از آنجا كه بعضى از افراد به خاطر عشق به حيات، و يا به گمان اين كه: مرگ را با فنا و نابودى مطلق مساوى مى دانند، همواره از نام آن و مظاهر آن گريزانند. اين آيات به آنها هشدار مى دهد و آيه مورد بحث با تعبير (يُدْرِكْكُم) به آنها گوشزد مى كند كه: فرار از اين واقعيت قطعى عالم هستى، بيهوده است; زيرا معنى ماده «يُدْرِكْكُم» اين است كه: كسى از چيزى فرار كند و آن به دنبالش بدود و بدون ترديد اگر مرگ در پى كسى درآيد، او را خواهد گرفت. امير مؤمنان(عليه السلام) در «نهج البلاغه» مى فرمايد: اِذا كُنْتَ فِى اِدْبار وَ الْمَوْتُ فِى اِقْبال، فَما أَسْرَعَ الْمُلْتَقى!: «هنگامى كه تو عقب مى روى و مرگ به جلو مى آيد، چه زود با يكديگر ملاقات خواهيد كرد»! در آيه 8 سوره «جمعه» نيز اين حقيقت به صورت آشكارترى بيان شده، مى فرمايد: قُلْ اِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَاِنَّهُ مُلاقِيْكُمْ: «بگو: مرگى كه از آن فرار مى كنيد بالاخره به شما مى رسد». آيا با توجه به اين واقعيت، عاقلانه است انسان خود را از صحنه جهاد و نيل به افتخار شهادت كنار بكشد، و در خانه در ميان بستر بميرد؟ به فرض كه با عدم شركت در جهاد، چند روز بيشترى عمر كند و مكررات را تكرار نمايد و از پاداش هاى مجاهدان راه خدا بى بهره شود، آيا اين به عقل و منطق نزديك است؟! اصولاً مرگ يك واقعيت بزرگ است و بايد براى استقبال از مرگ توأم با افتخار آماده شد. نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است: آيه فوق مى گويد: «هيچ چيز حتى برج هاى محكم» (بُرُوج مُشَيَّدَة ) نمى تواند جلو مرگ را بگيرد، سرّ آن نيز روشن است; زيرا مرگ بر خلاف آنچه تصور مى كنند از بيرون وجود انسان نفوذ نمى كند، كه معمولاً از درون انسان سرچشمه مى گيرد; چرا كه استعدادهاى دستگاه هاى مختلف بدن خواه و ناخواه، محدود است، و روزى به پايان مى رسد. البته مرگ هاى غير طبيعى از بيرون به سراغ انسان مى آيند، ولى مرگ طبيعى از درون، و لذا برج هاى محكم و قلعه هاى استوار نيز نمى توانند مانع آن شوند. درست است كه قلعه هاى محكم گاهى جلو مرگ هاى غير طبيعى را مى گيرند، ولى بالاخره چه سود؟ مرگ را به طور كلّى نمى توانند از بين ببرند، چند روز ديگر مرگ طبيعى به سراغ آدمى خواهد آمد. قرآن به دنبال آن، در ذيل همين آيه به يكى ديگر از سخنان بى اساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره كرده كه هر گاه به پيروزى برسند و نيكى ها و حسناتى به دست آورند، مى گويند: از طرف خدا است، يعنى ما شايسته آن بوده ايم كه خدا چنين مواهبى را به ما داده، مى فرمايد: «اگر به آنها حسنه اى برسد مى گويند: از ناحيه خدا است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ).
ولى هنگامى كه شكستى دامنگير آنها شود و يا در ميدان جنگ آسيبى ببينند، مى گويند: «اينها بر اثر سوء تدبير و عدم كفايت نقشه هاى نظامى تو بوده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يـَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ) و مثلاً شكست جنگ اُحُد را معلول همين موضوع مى پنداشتند. بعضى از مفسران احتمال داده اند: آيه فوق درباره يهود است، و منظور از «حسنة» و «سيئة» همه حوادث خوب و حوادث بد است; زيرا يهود به هنگام ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله) حوادث خوب زندگانى خود را به خدا نسبت مى دادند و حوادث بد را از قدم پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى پنداشتند ولى ارتباط آيه با آيات قبل و بعد كه درباره منافقان است نشان مى دهد: اين آيه بيشتر مربوط به آنها است در هر حال، قرآن به آنها پاسخ مى گويد كه: از نظر يك موحّد و خداپرست تيزبين، همه اين حوادث، پيروزى ها و شكست ها از ناحيه خدا است كه بر طبق لياقت ها و ارزش هاى وجودى مردم به آنها داده مى شود، مى فرمايد: «بگو: همه اينها از ناحيه خدا است» (قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ). و در پايان آيه به عنوان اعتراض به عدم تفكر و تعمق آنها در موضوعات مختلف زندگى مى گويد: «پس چرا اينها حاضر نيستند حقايق را درك كنند»؟! (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَديثاً). سپس در آيه بعد در مورد اين مسأله، يك نظر صريح بيان مى دارد و چنين مى فرمايد: «تمام نيكى ها و پيروزى ها و حسناتى كه به تو مى رسد از ناحيه خدا است و آنچه از بدى ها و ناراحتى ها و شكستها دامنگير تو مى شود، از ناحيه خود تو است»! (ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِكَ). توضيح اين معنى را ذيل نكته اى خواهيد خواند. و در پايان آيه به آنها كه شكست ها و ناكامى هاى خود را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت مى دادند و به اصطلاح در اثر قدم پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دانستند، با خطاب به پيامبر چنين پاسخ مى گويد: «ما تو را فرستاده خود به سوى مردم قرار داديم و خداوند گواه بر اين مطلب است و گواهى او كافى است» (وَ أَرْسَلْناكَ لِلنّاسِ رَسُولاً وَ كَفى بِاللّهِ شَهيداً). آيا ممكن است فرستاده خدا سبب شكست و ناكامى و بدى براى مردم باشد؟
مطالعه اين دو آيه كه در قرآن پشت سر هم قرار گرفته، سؤالى را در ذهن ترسيم مى كند كه: چرا در آيه اول، همه نيكى ها و بدى ها (حسنات و سيئات) به خدا نسبت داده شده، در حالى كه آيه دوم فقط نيكى ها را به خدا نسبت مى دهد و بدى ها و سيئات را به مردم؟! قطعاً در اينجا نكته اى نهفته است و گرنه چگونه ممكن است دو آيه پشت سر همديگر اختلاف به اين روشنى داشته باشد؟ با مطالعه و دقت در مضمون دو آيه به چند نكته برخورد مى كنيم كه هر كدام مى تواند پاسخ جداگانه اى به اين سؤال بوده باشد: 1 ـ اگر سيئات و بدى ها را تجزيه و تحليل كنيم داراى دو جنبه هستند يكى جنبه مثبت، ديگرى جنبه منفى، و اين، جنبه منفى آن است كه قيافه سيئه به آن مى دهد و به شكل «زيان نسبى» در مى آورد. به عنوان مثال: انسانى كه به وسيله سلاح گرم يا سرد بى گناهى را به قتل مى رساند، مسلماً مرتكب سيئه اى شده است. اكنون عوامل وجود اين كار بد را بررسى مى كنيم در ميان اين عوامل، قدرت انسان، فكر انسان، قدرت يك اسلحه سرد يا گرم، نشانه گيرى صحيح، استفاده از فرصت مناسب، تاثير و قدرت گلوله ديده مى شود كه تمام اينها جنبه هاى مثبت قضيه است; زيرا همه آنها مى توانند مفيد و سودمند واقع شوند و اگر در مورد خود به كار گرفته شوند مشكلات بزرگى را حل مى كنند. اما جنبه منفى قضيه آن است كه تمام اين قدرت ها و نيروها در غير مورد خود به كار گرفته شده است، مثلاً به جاى اين كه به وسيله آنها دفع خطر حيوان درنده و يا يك قاتل جانى و خطرناك شده باشد، در مورد انسان بى گناهى به كار رفته است. همين جنبه منفى اخير است كه آن را به صورت «سيئة» در مى آورد، و گرنه، نه قدرت نشانه گيرى انسان چيز بدى است و نه نيروى باروت و نفوذ گلوله، همه اينها منابع قدرتند و در مورد خود قابل استفاده فراوان. بنابراين، اگر ملاحظه مى كنيم در آيه اول تمام حسنات و سيئات به خداوند نسبت داده شده است به خاطر آن است كه: تمام منابع قدرت حتى قدرت هائى كه از آن سوء استفاده مى شود، از ناحيه خدا است و سرچشمه قسمت هاى سازنده و مثبت او است. و اگر در آيه دوم «سيئات» به مردم نسبت داده شده است، اشاره به همان «جنبه هاى منفى» قضيه و سوء استفاده از مواهب و قدرت هاى خدادادى است. و اين درست به آن مى ماند كه: پدرى سرمايه اى به فرزند خود براى ساختن خانه خوبى بدهد، ولى او آن را در راه مواد مخدر و فساد و تبهكارى و يا دائر كردن خانه و مركز فساد به كار اندازد، شكى نيست كه او از نظر اصل سرمايه، مديون پدر است ولى از نظر سوء استفاده، مستند به خود او است. 2 ـ ممكن است آيه شريفه اشاره به مسأله «الأَمْرُ بَيْنَ الأَمْرَيْنِ» بوده باشد كه در بحث جبر و تفويض به آن اشاره شده است و خلاصه آن اين است: همه حوادث جهان حتى اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد يا سيئه، خوب باشد يا بد، از يك نظر مربوط به خدا است; زيرا او است كه به ما قدرت داده و اختيار و آزادى اراده بخشيده است. بنابراين، آنچه ما با آزادى اراده انتخاب مى نمائيم، بر خلاف خواست خدا نيست، ولى در عين حال اعمال ما به ما نسبت دارد، و از وجود ما سرچشمه مى گيرد; زيرا عامل تعيين كننده عمل، اراده و اختيار ما است، و به همين دليل، ما در برابر اعمالمان مسئوليم، و استناد اعمال ما به خدا آن چنان كه اشاره شد از ما سلب مسئوليت نمى كند و موجب عقيده جبر نيست. بر اين اساس آنجا كه مى فرمايد: «حسنات» و «سيئات» از خدا است، اشاره به همان فاعليت خداوند نسبت به همه چيز است، و آنجا كه مى فرمايد: «سيئات» از شما است، اشاره به فاعليت ما و مسأله اراده و اختيار ما مى كند و در واقع مجموع دو آيه، مسأله «امر بين الامرين» را ثابت مى كند (دقت كنيد). 3 ـ تفسير ديگرى كه براى اين دو آيه وجود دارد و در اخبار اهل بيت(عليهم السلام)نيز به آن اشاره شده است اين است كه: منظور از سيئات، كيفرهاى اعمال و مجازات و عقوبات معاصى است ، شكى نيست كه اين كيفرها از ناحيه خداوند است، ولى چون نتيجه اعمال و افعال بندگان مى باشد از اين جهت گاهى به بندگان نسبت داده مى شود، و گاهى به خداوند، و هر دو صحيح است، مثلاً صحيح است گفته شود: قاضى دست دزد را قطع مى كند، و نيز صحيح است گفته شود: اين خود دزد است كه دست خود را قطع مى نمايد!
هشام بن حکم گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ علّت تحریم ربا سؤال کردم. فرمودند: علّتش این است که اگر ربا حلال بود، مردم تجارتها و کارهایی که مورد نیازشان است را ترک می کردند.
ترجمه: ۶۱ـ و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیائید»، منافقان را مى بینى که از (قبول دعوت) تو، اعراض مى کنند! ۶۲ ـ پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مى شوند، سپس به سراغ تو مى آیند، سوگند به خدا یاد مى کنند که منظور ما (از بردن داورى نزد دیگران)، چیزى جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟! ۶۳ـ آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مى داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن; و آنها را اندرز ده; و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!
تفسیر به دنبال نهى شدید از مراجعه به طاغوت، و داوران جور، که در آیه سابق آمد، در این سه آیه، نتایج این گونه داورى ها و دستاویزهائى که منافقان براى توجیه کار خود به آن متشبث مى شدند، مورد بررسى قرار گرفته است. در آیه نخست مى فرماید: این گونه مسلمان نماها نه تنها براى داورى به سراغ طاغوت مى روند بلکه هنگامى که به آنها تذکر داده مى شود که به سوى حکم خدا بیائید و داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بپذیرید، مقاومت به خرج داده و از قبول دعوت تو اعراض و امتناع مىورزند و با اصرار روى این کار مى ایستند، مى فرماید: «هنگامى که به آنها گفته مى شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر بیائید، منافقان را مى بینى که از قبول دعوت تو اعراض مى کنند» (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْت الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً). در حقیقت، قرآن مى گوید: مراجعه آنها به طاغوت یک اشتباه زودگذر نبوده که با یادآورى اصلاح گردد، بلکه مقاومت و اصرار آنها در این کار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ایمان آنها است، و گر نه با دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیدار مى شدند، و به اشتباه خود معترف مى گشتند.
و در آیه بعد، این حقیقت را بیان مى کند که: همین افراد منافق هنگامى که در نتیجه اعمالشان گرفتار مصیبتى مى شوند، و در بن بست قرار مى گیرند، به حکم اجبار به سوى تو مى آیند، لذا مى فرماید: «پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان گرفتار مصیبتى مى شوند، به سراغ تو مى آیند» (فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ). و در این موقع «سوگند یاد مى کنند که منظور و هدف ما از بردن داورى به نزد دیگران جز نیکى کردن و ایجاد توافق در میان طرفین دعوا نبوده است» (یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً). در اینجا باید به دو نکته توجه داشت: نخست این که: منظور از مصیبتى که دامنگیر آنها مى شود چیست؟ بعید نیست منظور از آن نابسامانى ها، بدبختى ها و مصیبت هائى باشد، که بر اثر داورى طاغوت دامنگیر آنها مى شود; زیرا جاى تردید نیست که اگر بر اثر داورى افراد ناصالح و ستمگر، منفعت آنى عائد یکى از طرفین دعوى شود، چیزى نمى گذرد که ادامه این داورى ها باعث توسعه ظلم و فساد، هرج و مرج، و از هم پاشیدن سازمان اجتماع مى گردد، بنابراین چنین افرادى به زودى نتایج کار خود را خواهند دید و از کرده خود پشیمان مى شوند. بعضى از مفسران احتمال داده اند: منظور از «مصیبت» همان رسوائى منافقان در میان جمعیت و یا مصائبى باشد که به فرمان خدا، دامن آنها را مى گیرد (همانند بلاها و شکست هاى غیر منتظره). نکته دیگر این که: آیا منظور منافقان از کلمه احسان و نیکى، احسان به طرفین دعوى بوده، و یا نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)؟ ممکن است منظورشان هر دو باشد، آنها بهانه هاى مضحکى براى ارجاع داورى به بیگانگان درست کرده بودند، از جمله این که مى گفتند: آوردن داورى به نزد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دون شأن او است!; زیرا غالباً طرفین دعوى جار و جنجال به راه مى اندازند و این با مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) سازگار نیست!. به علاوه، قضاوت و داورى همیشه به زیان یک طرف تمام مى شود، و طبعاً دشمن تراش است، گویا آنها با چنین بهانه هائى مى خواستند خود را تبرئه کنند که منظور ما خدمت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و طرفین دعوى بوده است. و یا این که اصولاً نظر ما داورى نبوده، بلکه نظر ما آشتى دادن و ایجاد توفیق و توافق در میان طرفین نزاع بوده است. ولى خداوند در آیه سوم، نقاب از چهره آنها کنار مى زند و این گونه تظاهر دروغین را ابطال مى کند، مى فرماید: «اینها کسانى هستند که خداوند اسرار درون دل هاى آنها را مى داند» (أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ). و در عین حال به پیامبر خود دستور مى دهد: «از مجازات آنها صرف نظر کن» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ). لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام، تا آنجا که ممکن بود مدارا مى کرد; زیرا مأمور به ظاهر بود و جز در موارد استثنائى، آنها را مجازات نمى کرد، چه این که ظاهراً در صفوف مسلمانان بودند و ممکن بود مجازات آنها به یک نوع تصفیه حساب شخصى تفسیر شود. سپس دستور مى دهد: آنها را موعظه کن، اندرز ده و با بیانى رسا که در دل و جان آنها نفوذ کند، نتائج اعمالشان را به آنها گوشزد کن» (وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً).
ترجمه ۱۷۹ ـ چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همان گونه که شما هستید واگذارد; مگر آن که ناپاک را از پاک جدا سازد. و (نیز) چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه سازد (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید;) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمى گزیند; پس به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگى براى شماست.
تفسیر قبل از حادثه احد موضوع «منافقان» ، در میان مسلمانان، زیاد مطرح نبود به همین دلیل آنها بیشتر، «کفار» را دشمن خود مى دانستند، اما بعد از شکست احد و تضعیف موقتى مسلمانان راستین و آماده شدن زمینه براى فعالیت منافقان، فهمیدند دشمنانى خطرناک تر دارند که باید کاملاً مراقب آنها باشند و آنها منافقانند و این، یکى از مهمترین نتائج حادثه احد بود. آیه فوق، آخرین آیه اى است که در اینجا از حادثه احد بحث مى کند، این حقیقت را به صورت یک قانون کلى بیان نموده، مى فرماید: «چنین چیزى ممکن نیست که خداوند مؤمنان را به همان شکل که شما هستید بگذارد و آنها را تصفیه نکند و «طیب» (و پاک) را از «خبیث» (و نا پاک) متمایز نسازد» ( ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ). این یک حکم عمومى و همگانى است و یک سنت جاودانى پروردگار محسوب مى شود که هر کس ادعاى ایمان کند و در میان صفوف مسلمین براى خود جائى باز کند به حال خود رها نمى شود، بلکه با آزمایش هاى پى در پى خداوند، بالاخره اسرار درون او فاش مى گردد. در اینجا ممکن بود سؤالى مطرح شود (و طبق پاره اى از روایات چنین سؤالى در میان مسلمانان نیز مطرح بود) و آن این که: خدا از اسرار درون همه کس آگاه است، چه مانعى دارد که مردم را از وضع آنها آگاه کند و از طریق علم غیب، مؤمن از منافق شناخته شود؟ قسمت دوم آیه، به این سؤال پاسخ مى گوید که: «هیچ گاه خداوند اسرار پنهانى و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد» ( وَ ما کانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ ). زیرا آگاهى بر اسرار نهانى ـ به عکس آنچه بسیارى خیال مى کنند ـ مشکلى را براى مردم، حل نمى کند، بلکه در بسیارى از موارد باعث هرج و مرج و از هم پاشیدن پیوندهاى اجتماعى، خاموش شدن شعله هاى امید و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم مى گردد. و از همه مهمتر این که باید ارزش اشخاص از طریق اعمال آنها روشن گردد، نه از راه دیگر و مسأله آزمایش و امتحان پروردگار نیز، چیزى جز این نیست، بنابراین راه شناسائى افراد، تنها اعمال آنها است سپس پیامبران خدا را، از این حکم استثناء کرده و مى فرماید: «خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش، کسانى را انتخاب مى کند و گوشه اى از «علم غیب» بى پایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن براى تکمیل رهبرى آنها لازم است در اختیار آنان قرار مى دهد» ( وَ لکِنَّ اللّهَ یَجْتَبی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ ). ولى در هر حال، قانون کلى و عمومى و جاودانى براى شناخت اشخاص، اعمال آنها است. از این جمله استفاده مى شود: پیامبران ذاتاً عالم به غیب نیستند و نیز استفاده مى شود: آنها بر اثر تعلیم الهى قسمتى از اسرار غیب را مى دانند، بنابراین افرادى هستند که از غیب آگاه مى شوند و همچنین مقدار آگاهى آنها بسته به مشیت خداوند است. نا گفته پیدا است: منظور از مشیت ، و خواست خدا در این آیه، همانند آیات دیگر، همان «اراده آمیخته با حکمت» است، یعنى: خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، از اسرار غیب آگاه مى سازد. در پایان آیه، خاطر نشان مى سازد، اکنون که میدان زندگى، میدان آزمایش و جداسازى پاک از نا پاک و مؤمن از منافق است، پس شما براى این که از این بوته آزمایش، خوب به در آئید «به خدا و پیامبران او ایمان آورید» ( فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ). اما تنها به ایمان آوردن اکتفا نمى کند، بلکه مى فرماید: «اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، اجر و پاداش بزرگ در انتظار شما است» ( وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظیمٌ ). این نکته، در آیه قابل توجه است که از مؤمن، تعبیر به «طَیِّب» (پاکیزه) شده است و مى دانیم پاکیزه، چیزى است که بر همان آفرینش نخست باقى بماند، و اشیاء خارجى و بیگانه، آن را «خبیث و ناپاک» نسازد، آب پاکیزه، جامه پاکیزه و مانند آن، چیزى است که عوامل آلوده خارجى به آن نرسیده باشد و از این استفاده مى شود که ایمان داشتن، فطرت و آفرینش نخستین انسان است.
هیچ بنده ای مزۀ ایمان را نمی چشد مگر آنکه یقین داشته باشد که آنچه به او می رسد امکان نداشت که نرسد؛ و آنچه از دست می دهد امکان نداشت که به او برسد؛ و اینکه ضررزننده و نفع رساننده تنها خداوند عزّوجلّ است.
ترجمه ۱۶۸ ـ (منافقان) آنها هستند که به برادران خود ـ در حالى که از حمایت آنها دست کشیده بودند ـ گفتند: «اگر آنها از ما پیروى مى کردند، کشته نمى شدند»! بگو، «مگر شما مى توانید مرگ افراد را پیش بینى کنید؟! پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى گوئید»!.
تفسیر منافقان علاوه بر این که خودشان از جنگ احد کناره گیرى کردند، سعى در تضعیف روحیه دیگران نیز نمودند. به هنگام بازگشت مجاهدان، زبان به سرزنش آنها گشودند و گفتند: اگر آنها از فرمان ما پیروى کرده بودند کشته نمى دادند. قرآن در آیه فوق، به گفتار بى اساس آنها پاسخ مى دهد و مى گوید: «آنها که از جنگ کناره گیرى کردند و به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت کرده بودند هیچ گاه کشته نمى شدند، به آنها بگو: اگر قادر به پیش بینى حوادث آینده هستید مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى گوئید» ( الَّذینَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ). یعنى; در حقیقت شما با این ادعا، خود را عالم به غیب و با خبر از حوادث آینده میدانید کسى که چنین است باید علل و عوامل مرگ خود را بتواند پیش بینى کرده و خنثى سازد آیا شما چنین قدرتى دارید؟ وانگهى، اگر شما در میدان جهاد و در راه سربلندى و افتخار کشته نشوید، آیا عمر جاویدان خواهید داشت؟ آیا مى توانید مرگ را براى همیشه از خود دور سازید؟ بنابراین، شما که نمى توانید قانون مسلّم مرگ را از میان ببرید، پس چرا در میان بستر با ذلت بمیرید؟ چرا با افتخار در میدان جهاد در برابر دشمن شربت شهادت ننوشید؟! در آیه فوق، نکته دیگرى وجود دارد که باید به آن توجه کرد: و آن این که: از مؤمنان تعبیر به «برادر» شده در حالى که هرگز مؤمنان برادر منافقان نیستند، این یک نوع سرزنش به آنها است که شما مؤمنان را برادر خود مى دانستید، چرا در این لحظات حساس، دست از حمایت آنها برداشتید و لذا بلافاصله بعد از تعبیر «اِخْوانِهِمْ» جمله «قَعَدُوا» یعنى از جنگ بازنشستند، ذکر شده، آیا انسان ادعاى برادرى مى کند؟ و بلافاصله از حمایت برادر خود باز مى نشیند؟!
در این دولت معلوم شد اعتماد به غرب جواب نمیدهد رهبر انقلاب، صبح امروز در آخرین دیدار دولت دوازدهم: دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. یک تجربه را من به خصوص یادداشت کردهام. حرفی است که من مکرر با شما و مردم تکرار کردم حالا هم همان حرف را تکرار میکنم. این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب. آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد.
غربیها به ما کمک نمیکنند. هرجا بتوانند ضربه میزنند. جایی که ضربه نمیزنند آنجایی است که امکانش را ندارند. هرجا امکان داشتند ضربه زدند. این تجربه بسیار مهمی است.
مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول و منوط کرد. چون قطعاً شکست میخورد، قطعاً ضربه میخورد. شماها هم هرجایی که کارهایتان را منوط کردید به غرب ناموفق ماندید، هرجایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد علم کردید و حرکت کردید، موفق شدید. اینجور است دیگر. نگاه کنید کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است.
هرجا شما موضوعات را به توافق با غرب و با مذاکره با غرب و با آمریکا و اینها موکول کردید، آنجا ماندید، نتوانستید پیش بروید. چون آنها کمک نمیکنند دیگر، دشمناند دیگر. هرجا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید از شیوههای مختلف هزار تا راه وجود دارد اینجور نیست که یک راه. نه راههای مختلف وجود دارد. انسانها فکر کنند راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریتی پیدا خواهند کرد.
ترجمه ۱۶۶ ـ و آنچه در روزى که دو دسته (مؤمنان و کافران) با هم رو به رو شدند به شما رسید، به فرمان خدا بود; تا آن که مؤمنان را مشخص کند. ۱۶۷ ـ و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند; آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیائید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمائید»! گفتند: «اگر مى دانستیم جنگى روى خواهد شد، از شما پیروى مى کردیم. (اما مى دانیم جنگى نمى شود)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان; به زبان خود چیزى مى گویند که در دل هایشان نیست! و خداوند به آنچه کتمان مى کنند، آگاه تر است.
تفسیر آیه مورد بحث، این نکته را تذکر مى دهد، هر مصیبتى (مانند مصیبت احد) که پیش مى آید، علاوه بر این که بدون علت نیست، وسیله آزمایشى است براى جدا شدن صفوف مجاهدان راستین از منافقان و یا افراد سست ایمان. لذا در قسمت اول آیه، مى فرماید: «و آنچه در روزى که دو دسته (مؤمنان و کافران) با هم رو به رو شدند به شما رسید، به فرمان خدا بود» ( وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ ). آرى، آنچه در روز احد آن روز که جمعیت مسلمانان با بت پرستان بهم درآویختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت. زیرا هر حادثه اى طبق قانون عمومى آفرینش علت و سبب مخصوصى دارد و اساساً عالم روى یک سلسله علل و اسباب پى ریزى شده است و این یک اصل ثابت و همیشگى است. روى این اصل، هر لشگرى که در میدان جنگ سستى کند و به مال و ثروت و غنیمت دل ببندد و دستور فرمانده دلسوز خود را فراموش نماید محکوم به شکست خواهد بود. بنابراین، منظور از اِذْنِ اللّهُ: «فرمان خدا» همان اراده و مشیت او است که به صورت قانون علیت در عالم هستى منعکس شده است. و در پایان آیه مى فرماید: «و براى این که مؤمنان را مشخص کند» ( وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ ). آرى، یکى دیگر از آثار این جنگ، این بود که صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ایمان، از سست ایمان شناخته گردند.
گاه، در آیه بعد، به اثر دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «و تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند» ( وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا ). به طور کلى در حادثه احد ، سه گروه مشخص در میان مسلمانان پیدا شدند: گروه اول، افراد معدودى بودند که تا آخرین لحظات، پایدارى نمودند و در برابر انبوه دشمنان، تا آخرین نفس ایستادگى به خرج دادند: بعضى شربت شهادت نوشیدند. و بعضى جراحات سنگین برداشتند. گروه دیگر، تزلزل و اضطراب در دل هاى آنها پدید آمد و نتوانستند تا آخرین لحظه، استقامت کنند و راه فرار را پیش گرفتند. گروه سوم، منافقان بودند که در اثناء راه، به بهانه هائى که اشاره خواهد شد از شرکت در جنگ، خوددارى کرده، به «مدینه» بازگشتند، که آنها «عبداللّه بن ابى سلول» و سیصد نفر از یارانش بودند. اگر حادثه سخت احد نبود، هیچ گاه صفوف به این روشنى مشخص نمى شد و افراد هر کدام با صفات ویژه خود در صف معینى قرار نمى گرفتند و هر کس ممکن بود، هنگام ادعا، خود را بهترین فرد با ایمان بداند. در حقیقت در آیه، اشاره به دو چیز شده: نخست، علت فاعلى شکست احد. و دیگر، علت غائى و نتیجه نهائى آن. تذکر این نکته نیز لازم است که در آیه فوق مى فرماید: وَ لِیَعْلَمَ الَّذِیْنَ نافَقُوا: «تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند» و نمى فرماید: لِیَعْلَمَ الْمُنافِقِیْنَ: «تا منافقان شناخته شوند». و به عبارت دیگر، نفاق به صورت «فعل» ذکر شده نه به صورت «وصف» ، این تعبیر گویا بدان جهت است که نفاق، هنوز در همه آنان به صورت صفت ثابتى در نیامده بود، لذا در تاریخ اسلام مى خوانیم بعضى از آنان، بعدها موفق به توبه شدند و به صف مؤمنان پیوستند. سپس قرآن گفتگوئى که میان بعضى از مسلمانان و منافقین، قبل از جنگ رد و بدل شده، به این صورت بیان مى کند که: بعضى از مسلمانان ـ طبق نقل «ابن عباس» ، «عبداللّه بن عمرو بن حرّام انصارى» بوده است ـ هنگامى که دید «عبداللّه بن ابى سلول» با یارانش خود را از لشگر اسلام کنار کشیده و تصمیم بازگشت به «مدینه» دارند به آنها گفت: چرا باز مى گردید؟ بیائید یا به خاطر خدا و در راه او پیکار کنید و یا لا اقل در برابر خطرى که وطن و خویشان شما را تهدید مى کند دفاع نمائید. مى فرماید: «به ایشان گفته شد بیایند در راه خدا نبرد کنند یا ـ حداقل ـ از حریم خود دفاع نمائید» ( وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا ). ولى آنها به یک بهانه واهى دست زده، «گفتند: ما اگر مى دانستیم جنگ مى شود بى گمان از شما پیروى مى کردیم» ( قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ ). و بنا به تفسیر دیگر، منافقان گفتند: اگر ما این را، «جنگ» مى دانستیم با شما همکارى مى کردیم، یعنى به نظر ما این جنگ نیست بلکه یک نوع انتحار و خودکشى است; زیرا با عدم توازنى که میان لشگر اسلام و کفار دیده مى شود، جنگ کردن با آنها عاقلانه نیست. به خصوص این که لشکرگاه اسلام در نقطه نامناسبى قرار گرفته است. به هر ترتیب، اینها بهانه اى بیش نبود، هم وقوع جنگ حتمى بود و هم مسلمانان در آغاز پیروز شدند و اگر شکستى دامنگیرشان شد، بر اثر اشتباهات و خلافکارى هاى خودشان بود، خداوند مى گوید: آنها دروغ مى گفتند: «آنها در آن روز به کفر نزدیک تر از ایمان بودند» ( هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاْ یمانِ ). در ضمن از این جمله استفاده مى شود که کفر و ایمان داراى درجاتى است که بعقیده و طرز عمل انسان بستگى دارد. لذا مى افزاید: «آنها به زبان چیزى مى گویند که در دل ندارند» ( یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ ). آنها به خاطر لجاجت روى پیشنهاد خود، دائر به جنگ کردن در خود «مدینه» ، یا ترس از ضربات دشمن و یا بى علاقگى به اسلام از شرکت در میدان، خوددارى کردند. «ولى خداوند به آنچه منافقان کتمان مى کنند آگاه تر است» ( وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ ). هم در این جهان پرده از چهره آنان برداشته و قیافه آنها را به مسلمانان نشان مى دهد و هم در آخرت به حساب آنها رسیدگى خواهد کرد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: عن ابی عبدالله علیه السلام قال: انا انزلنا فی لیلة القدر؛ «اللیلة»، فاطمة و «القدر»، الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر
لیلة، فاطمه و قدر، اللّه است. هر کس به درستی فاطمه را شناخت، شب قدر را درک کرده است بحارالانوار، ج 43، ( مؤسسة الوفاء، ناشر الوفاء بیروت، الطبعة الثانیة).
شفاعت مقربان
شفاعت مقربان
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«از ابزارهای توسّل و تقرّب به پروردگار، توجّه به ارواح مطهّر شهیدان است. شبهای قدر اگر میخواهیم دعای مستجاب داشته باشیم، شهدا را شفیع قرار بدهیم، و خانوادههای شهدا این فرصت را دارند که از ارواح شهیدان عزیزشان استمداد کنند برای تقرب به خداوند.» ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
شهید مرتضی رمضانی پشنگی
شهید مرتضی رمضانی پشنگی
شهادت : چهاردهم اردیبهشت ماه 1367 در ماووت عراق
امام خامنه ای:
اگر در جامعه ی اسلامی نماز در جایگاه شایسته ی خود قرارگیرد، همه ی تلاشهای سازنده ی مادی و معنوی، راه خود را به سوی آرمانها میگشاید/هنوز مجموعه ی ما مسئولان وظیفه ی خود را در این باره (نماز)به تمام و کمال، ادا نکرده ایم. 1391/06/15
شهید قباد امیری
شهید قباد امیری
شهادت: هجدهم ارديبهشت 1361، در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه شهید
به شما برادران و خواهران توصیه ای دارم امام عزیز را تنها نگذارید اگر تمام ظالمان شما را در محاصره اقتصادی و نظامی قرار دادند امام عزیز و خون ریخته شده شهدای انقلاب اسلامی را فراموش نکنید.
شهید غلامرضا رعیتزاده
شهید غلامرضا رعیتزاده
شهادت: چهاردهم اردیبهشت ماه سال 1362
بخشی از وصیت نامه شهید
پيام مرا به دشمنان اسلام و امام برسانيد و بگوئيد گذشت آن زمانى كه هر جنايتى از دستتان برمى آمد و انجام میدادید، وقت آن شده كه به دست حزب الله و به چنگ عدالت به جزاى اعمال خود برسيد ...
شهید احسان رضایی
شهید احسان رضایی
شهادت: چهارم اردیبهشت 1388 در روانسر بر اثر درگیری با گروهک پژاک
بخشی از وصیت نامه
شهید ای ملت ایران، هرگز فریب منافقین و روشن فکران غرب زده و شرق زده را نخورید و حامی امام خامنه ای (مد ظله العالی) باشید.
شهید رضا ضرغام فر
شهید رضا ضرغام فر
شهادت: چهارم اردیبهشت 1388 در روانسر بر اثر درگیری با گروهک پژاک
بخشی از وصیت نامه شهید
بازی منافقان
ای منافقان، ای دروغ گویان آیا هنوز همان درون تان را با برون نمایی می خواهید به خورد امت اسلام بدهید؟
شهید مجتبی کریمی
شهید مجتبی کریمی
شهادت: چهارم اردیبهشت 1388 در روانسر بر اثر درگیری با گروهک پژاک
بخشی از وصیت نامه شهید
آمریکا نمی تواند با یک ملت مقاوم ستیز کند
امروز دیگر منافقین و توطئه گران داخلی و خارجی به خصوص آمریکا باید به خود و ایادی و سر سپردگان شان بقبولانند که با این ملت مقاوم و استوار نمی توانند به ستیز برآیند.
شهید کاوه مرادی
شهید کاوه مرادی
شهادت: چهارم اردیبهشت 1388 در روانسر بر اثر درگیری با گروهک پژاک
بخشی از وصیت نامه شهید
هیچ سلاح آتشینی بر من موثر نخواهد بود، چون من به سلاح ایمان مسلح هستم و شما به سلاح نااستوار آتشین
سردار شهید سلیمانی
لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً
حضرت آیتالله خامنهای:
«سردار شهید سلیمانی کسی بود که با شجاعت مثالزدنی در صفوف مقدّم و در خطرناکترین جایگاهها حضور مییافت و شجاعانه میجنگید و او یکی از مؤثرترین عوامل در شکست عناصر تروریست داعش و اشباهش در سوریه و عراق بود.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
شهید حججی، نماد همه شهیدان مدافع حرم
شهید حججی، نماد همه شهیدان مدافع حرم
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«شهید محسن نمایندهی همهی این شهدای مظلوم شد؛ در واقع، سخنگوی اینها شد. یک خصوصیّاتی در این جوان بود که ممکن است بعضی از آنها را ما خبر داشته باشیم، از خیلی هم خبر نداشته باشیم. خدای متعال بهخاطر این خصوصیّات، این جوان را اینجور عزیز میکند؛ این شهیدانی که از ایران و افغانستان و عراق و جاهای دیگر در این جبههی مبارزهی با اشرار تکفیری و دستنشاندههای آمریکا و انگلیس به شهادت رسیدند، در واقع همهی اینها در این جوان خلاصه میشوند، دیده میشوند و این جوان میشود نمایندهی اینها، میشود نماد شهادت مظلومانه.» ۱۳۹۶/۷/۱۱
شهید سلامت شهید حمیدرضا مهینی
شهید سلامت شهید حمیدرضا مهینی
تاریخ شهادت : روزهای پایانی سال 1398
همسر شهید:
شهادت رزقی است که خداوند نصیب بندگان خاص خود می کند ...
اگر کسى از شما بمیرد در حالى که منتظر حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بوده، همانند کسى است که با امام قائم علیه السلام در خیمه اش بوده است.
سپس حضرت اندکى درنگ کردند و فرمودند: نه، بلکه همانند کسى است که در کنار حضرت زد و خورد کند.
سپس فرمودند: نه، به خدا قسم، بلکه مانند کسى است که در کنار رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به شهادت برسد.
منافقان گناه نرفتن به جهاد را با گناه دیگری توجیه میکنند
مروری بر تفسیر سوره برائت، آیات 62-63:
امام خامنه ای:
منافقان گناه نرفتن به جهاد را با گناه دیگری توجیه میکنند
منافقان، وقتی کار خطایی انجام میدهند، برای توجیه آن خطا و برای پوشاندن و صاف کردن گودی این گناه، گناه دیگری انجام میدهند.
نرفتن به جهاد و نپذیرفتن مسئولیّت، گناهی عظیم بود که جبران آن به این است که بعد از این، پذیرای مسئولیّت باشند و چنانچه وقایع مشابهی پیش آمد، با آمادگی کامل بهطرفِ آن بروند و اطاعت خدا و رسول کنند؛ ولی این افراد بیایمان برای هموار کردن این گودال، مرتکب قسم دروغ میشوند و با این گناه بر نفاق خویش میافزایند و خود را از خدا دورتر میکنند...
اشتباه دیگری که حاکی از طبع منافقان است، این بود که اکنون که مرتکب چنین گناهی شدند، بهجایِ آنکه بیایند و از خدا و رسولش عذرخواهی نمایند و سعی در جلب رضای خدا و رسول(صلّیاللهعلیهوآله) و صاحب دین بنمایند، دنبال جلب توجّه و رضای مردم میروند؛ درحالیکه شایسته است که در صدد عذرخواهی از خدا و رسولش باشند؛ امّا چنین نمیکنند؛ چرا؟ چون ایمان به خدا ندارند: «إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ». اگر مؤمن به خدایید و او را باور دارید و به خدا سوگند میخورید و اگر منافق نیستید، پس چرا سراغ خدا نمیروید؟
این به آن سبب است که آنها ایمان ندارند. اگر ایمان داشتند، به سراغ خدا میرفتند و خدای متعال از آنها تکلیف دیگری میخواست و آن را انجام میدادند و در صف مؤمنان قرار میگرفتند؛ امّا آنها این کار را نمیکنند؛ چون میدانند که اگر به سراغ خدا و رسول(صلّیاللهعلیهوآله) بروند باز به آنها مسئولیّت خواهند داد؛ اینها هم که تحمّل بار تکلیف را ندارند و حاضر نیستند برای خدا از منافع خود بگذرند؛ لذا سراغ مردم میروند.
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
رفتن ما رفتنی است جهت آماده سازی زمینه های قیام جهانی تا رهبر حسینی ما بیرق را به دستان مبارک مولا و اماممان تحویل دهد.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
برادر و خواهرم ما همه معلومهایی هستیم که با علت های اهل بیت (ع) آفریده شدهایم موجودات ...
برادر و خواهرم ماهمه معلومهایی هستیم که با علت های اهل بیت (ع) آفریده شدهایم موجودات ناچیزی که به حرمت این خاندان منزلت پیدا کرده ایم،خانواده ایی که سراسر محبت و عطوفت و رحمت نشأت گرفته از رحمت الهی هستند ما هر چه داریم از این بزرگواران است پس حرمت خانواده الهی را حفظ کنید و شعائر الهی را نشر دهید درمجالس اهل بیت (ع) حضور فعال داشته باشد،خواهران حضور زینبی باشد نه با انگیزه فکری ولی ظاهری غربی،اهل بیت رنگ زندگی باشد هرگز نگذارید رنگ اهل بیت (ع) در زندگیتان کم رنگ شود.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
شعائر الهی را نشر دهید ...
برادر و خواهرم ماهمه معلومهایی هستیم که با علت های اهل بیت (ع) آفریده شدهایم موجودات ناچیزی که به حرمت این خاندان منزلت پیدا کرده ایم،خانواده ایی که سراسر محبت و عطوفت و رحمت نشأت گرفته از رحمت الهی هستند ما هر چه داریم از این بزرگواران است پس حرمت خانواده الهی را حفظ کنید و شعائر الهی را نشر دهید درمجالس اهل بیت (ع) حضور فعال داشته باشد،خواهران حضور زینبی باشد نه با انگیزه فکری ولی ظاهری غربی،اهل بیت رنگ زندگی باشد هرگز نگذارید رنگ اهل بیت (ع) در زندگیتان کم رنگ شود.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
هرگز نگذارید رنگ اهل بیت (ع) در زندگیتان کم رنگ شود.
برادر و خواهرم ماهمه معلومهایی هستیم که با علت های اهل بیت (ع) آفریده شدهایم موجودات ناچیزی که به حرمت این خاندان منزلت پیدا کرده ایم،خانواده ایی که سراسر محبت و عطوفت و رحمت نشأت گرفته از رحمت الهی هستند ما هر چه داریم از این بزرگواران است پس حرمت خانواده الهی را حفظ کنید و شعائر الهی را نشر دهید در مجالس اهل بیت (ع) حضور فعال داشته باشد، خواهران حضور زینبی باشد نه با انگیزه فکری ولی ظاهری غربی، اهل بیت رنگ زندگی باشد هرگز نگذارید رنگ اهل بیت (ع) در زندگیتان کم رنگ شود.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
هرگز نگذارید دشمنان یا جیره خواران آنها در این نظام نفوذ کنند و ضربه بزنند ...
دوستان عزیزم این نظام به ید قدرت الهی برپا شده است و دستان توانمند امام زمان (عج) آن را یاری و پشتیبانی می کند، هر گز نگذارید دشمنان یا جیره خواران آنها در این نظام نفوذ کنند و ضربه بزنند. همه میدانیم این میسر نخواهد شد مگر با خودسازی، دوستان بصیرتتان را بیشتر کنید یعنی اینقدر خود سازی کنید که در راه اطاعت محض از ولایت تردیدی به خودتان راه ندهید، چنان مستحکم بایستید که کسی به خود جرأت توهین به ولایت را نکند. و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه بودن است سرباز شایسته برای امام خامنه ای عزیز و خادم امت اسلامی باشید و در راه او از اولین جان فداییها باشید همیشه در خط اول یاری ولایت، اگر ما از رهبر فاصله بگیریم و دشمن و منافق را دوست خود قرار دهیم فاتحه این نظام و ارزش های حقیقی آن خوانده می شود،پس دوستان رهبر تنها تر نشود بیش از پیش یاریش کنید.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
دوستان بصیرتتان را بیشتر کنید یعنی اینقدر خود سازی کنید که در راه اطاعت محض از ولایت تردیدی به خودتان راه ندهید ...
دوستان عزیزم این نظام به ید قدرت الهی برپا شده است و دستان توانمند امام زمان (عج) آن را یاری و پشتیبانی می کند، هر گز نگذارید دشمنان یا جیره خواران آنها در این نظام نفوذ کنند و ضربه بزنند. همه میدانیم این میسر نخواهد شد مگر با خودسازی، دوستان بصیرتتان را بیشتر کنید یعنی اینقدر خود سازی کنید که در راه اطاعت محض از ولایت تردیدی به خودتان راه ندهید، چنان مستحکم بایستید که کسی به خود جرأت توهین به ولایت را نکند. و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه بودن است سرباز شایسته برای امام خامنه ای عزیز و خادم امت اسلامی باشید و در راه او از اولین جان فداییها باشید همیشه در خط اول یاری ولایت، اگر ما از رهبر فاصله بگیریم و دشمن و منافق را دوست خود قرار دهیم فاتحه این نظام و ارزش های حقیقی آن خوانده می شود،پس دوستان رهبر تنها تر نشود بیش از پیش یاریش کنید.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
چنان مستحکم بایستید که کسی به خود جرأت توهین به ولایت را نکند. و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه بودن است ...
دوستان عزیزم این نظام به ید قدرت الهی برپا شده است و دستان توانمند امام زمان (عج) آن را یاری و پشتیبانی می کند، هر گز نگذارید دشمنان یا جیره خواران آنها در این نظام نفوذ کنند و ضربه بزنند. همه میدانیم این میسر نخواهد شد مگر با خودسازی، دوستان بصیرتتان را بیشتر کنید یعنی اینقدر خود سازی کنید که در راه اطاعت محض از ولایت تردیدی به خودتان راه ندهید، چنان مستحکم بایستید که کسی به خود جرأت توهین به ولایت را نکند. و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه بودن است سرباز شایسته برای امام خامنه ای عزیز و خادم امت اسلامی باشید و در راه او از اولین جان فداییها باشید همیشه در خط اول یاری ولایت، اگر ما از رهبر فاصله بگیریم و دشمن و منافق را دوست خود قرار دهیم فاتحه این نظام و ارزش های حقیقی آن خوانده می شود،پس دوستان رهبر تنها تر نشود بیش از پیش یاریش کنید.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
سرباز شایسته برای امام خامنه ای عزیز و خادم امت اسلامی باشید و ...
دوستان عزیزم این نظام به ید قدرت الهی برپا شده است و دستان توانمند امام زمان (عج) آن را یاری و پشتیبانی می کند، هر گز نگذارید دشمنان یا جیره خواران آنها در این نظام نفوذ کنند و ضربه بزنند. همه میدانیم این میسر نخواهد شد مگر با خودسازی، دوستان بصیرتتان را بیشتر کنید یعنی اینقدر خود سازی کنید که در راه اطاعت محض از ولایت تردیدی به خودتان راه ندهید، چنان مستحکم بایستید که کسی به خود جرأت توهین به ولایت را نکند. و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه بودن است سرباز شایسته برای امام خامنه ای عزیز و خادم امت اسلامی باشید و در راه او از اولین جان فداییها باشید همیشه در خط اول یاری ولایت، اگر ما از رهبر فاصله بگیریم و دشمن و منافق را دوست خود قرار دهیم فاتحه این نظام و ارزش های حقیقی آن خوانده می شود،پس دوستان رهبر تنها تر نشود بیش از پیش یاریش کنید.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
اگر ما از رهبر فاصله بگیریم و دشمن و منافق را دوست خود قرار دهیم فاتحه این نظام و ارزش های حقیقی آن خوانده می شود، پس ...
دوستان عزیزم این نظام به ید قدرت الهی برپا شده است و دستان توانمند امام زمان (عج) آن را یاری و پشتیبانی می کند، هر گز نگذارید دشمنان یا جیره خواران آنها در این نظام نفوذ کنند و ضربه بزنند. همه میدانیم این میسر نخواهد شد مگر با خودسازی، دوستان بصیرتتان را بیشتر کنید یعنی اینقدر خود سازی کنید که در راه اطاعت محض از ولایت تردیدی به خودتان راه ندهید، چنان مستحکم بایستید که کسی به خود جرأت توهین به ولایت را نکند. و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه بودن است سرباز شایسته برای امام خامنه ای عزیز و خادم امت اسلامی باشید و در راه او از اولین جان فداییها باشید همیشه در خط اول یاری ولایت، اگر ما از رهبر فاصله بگیریم و دشمن و منافق را دوست خود قرار دهیم فاتحه این نظام و ارزش های حقیقی آن خوانده می شود،پس دوستان رهبر تنها تر نشود بیش از پیش یاریش کنید.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خدا را شاهد میگیریم این رهبرمان را بحق جانشین حضرت حجت (عج) می دانم و این اتمام حجت بر من است، شما را به ...
برادرانم پشتیبان و سربازان خوبی برای اسلام و انقلابی که امام خمینی (ره) بنا نهاد باشید و بسیجیان مخلص برای امام خامنه ای(مدظله) خدا را شاهد میگیریم این رهبرمان را بحق جانشین حضرت حجت (عج) می دانم و این اتمام حجت بر من است، شما را به اطاعت مطلق از فرمان رهبر انقلاب دعوت میکنم سرباز ولایت مطلقه فقیه باشید که پشت سر رهبر بودن افتخار دارد سربازی رهبری، سربازی امام زمان (عج) را در پی دارد.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
... برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید و آنها را یاری نمائید حتی اگر با ذکر یک صلوات ...
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خواهرانم نشر دهندگان حجاب و حیاء زینبی و فاطمی باشید و فرزندان ولایی تربیت کنید
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
شما را بحضور در مجالس شهدا دعوت میکنم به زیارت قبور شهدا و زنده نگه داشتن یادشان این شهدا چراغ روشنی در دنیای خسته ما هستند.
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
یک نکته خطاب به مولا و رهبرم:
رهبرم لیاقت سربازی امام زمان(عج) برای من یک تخیل بود و در تمام عمرم برای سربازی شما سردار و نائب ایشان تلاش کردهام خدا کند روزی شما این سربازی من را قبول فرمائید تا بیش از این شرمنده مادرتان نشوم
شهید مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی
تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه
ای بندگان خدا، پرهیزکار باشید، و بدانید که هر کَس پرهیزکار باشد، خداوند او را به خوبی از فتنه ها و آزمایش ها برآورد و در کارش موفق سازد و اسباب هدایت او را فراهم نماید. تحف العقول، ص232
منافقان برای شرکت نکردن در جنگ، بهانه به ظاهر شرعی میآورند
مروری بر تفسیر سوره برائت، آیات 47-49:
امام خامنه ای:
منافقان برای شرکت نکردن در جنگ، بهانه به ظاهر شرعی میآورند
بعضی از منافقان کسانی هستند که به پیغمبر(صلّیاللهعلیهوآله) میگویند: «به ما اذن بده بمانیم و به میدان نرویم و ما را فریب مده». بنابراین شأن نزول نقل شده در برخی تفاسیر شیعه و اهلِ سنّت، «لا تَفْتِنِّی» یعنی مرا به فتنهی زیبارویان رومی نینداز و نگذار بیایم و چشمم به آن جمالهای دلپسند بیفتد و فریب بخورم.
پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) در مسائل کلّی که به سرنوشت مردم و جامعه مربوط بود، مسلمانان را به مشورت میگرفت؛ به همین جهت، زمانی جدّبن قیس را احضار کرد و فرمود: «نظرت دربارهی رفتن به جنگ چیست؟» او برای اینکه عذری بیاورد و به جنگ نرود، گفت: «ای پیامبر! من در میان قوم خود معروفم که زود فریفتهی زنان زیبا میشوم و این صفت در من هست، و این جنگ هم که با روم است و زنهای رومی هم که زیبارویند، میترسم اگر بیایم، چشمم به آن زنهای رومی بیفتد و مفتون شوم؛ بیا و بگذار ما بمانیم که دین ما از دست نرود!»
این قضیّه بیانگر روحیّهای بسیار عجیب است که در غالب زمانها در بسیاری از مسلمانان وجود داشته است و آن اینکه: به نام تَرک حرامی، حرام بزرگتری را مرتکب میشدند و به نام اتیان واجب، واجب بزرگتری را ترک میکردند. اسلام همیشه در تعالیم و آموزشهای خود به ما یاد میدهد که هرگاه دو واجبی که خدا از ما خواسته و راضی به ترک آن نیست، با یکدیگر تزاحم پیدا کردند، و ما دیدیم که یکی از آن دو، اهمّیّت بیشتری دارد، لازم است آن واجب کوچک را فدای واجب بزرگتر کنیم و به واجب بزرگتر بپردازیم. چنین قانون و قاعدهای در اسلام هست.
خلاصه آنکه، بعضی منافقان خدمت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) میآمدند و از ایشان میخواستند که به ما اجازه بده تا به جهاد نرویم که مبادا چشم ما به نامحرم بیفتد. این روحیّه گرچه ظاهر خوبی دارد و بهظاهر موافق با قرآن است، ولی در واقع مخالف با قرآن است.
دنباله رو و دست بوس رهبر انقلاب باشید و همیشه ارادتمند نسبت به حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی)
... بعد از شهادتین به وحدانیت خداوند و رسـالت رسول گرامی اسلام و ولایت امیر مومنان و اولاد ایشان و به حقانیت قرآن و بر پایی معاد و سوال و جواب که تماما حقاند و وعده الهی در پیش. شما را دعوت می کنم به تقوا و ترک معصیت.
شهید مدافع حرم شهید احمد اَعطایی
تاریخ شهادت : 1394/08/21 محل شهادت : حلب – سوریه
بخشی از وصیت نامه:
پشت ولایت را خالی نکنید
از شما میخواهم به جان امام زمانمان مهدی موعـود (عجل الله تعالی علیه) پشت ولایت را خالی نکنید. گـوش به امر رهبر انـقلاب و دنباله رو ایشان، هر چه امر میکننـد بی چون و چرا بپذیـرید ، کـه والله سعادتتان در همین است . امام عزیزمان فرمودند: پشـتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
شهید مدافع حرم شهید احمد اَعطایی
تاریخ شهادت : 1394/08/21 محل شهادت : حلب – سوریه
بخشی از وصیت نامه:
پشتیبان ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امام خامنهای باشید،که او ...
این را بدانید اگر می خواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را ملاقات کند، اگر می خواهید لبیک یا حسینتان معنا دار باشد، اگر میخواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرتان افراشته باشد، پشتیبان ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امـام خامنهای باشـید،که او نوری است از انوار رسـول الله (صل الله علیه و آله) که بر حـق او ولی و صاحب ماست.
شهید مدافع حرم شهید احمد اَعطایی
تاریخ شهادت : 1394/08/21 محل شهادت : حلب – سوریه
بخشی از وصیت نامه:
با تدبیر و تفکر به جا دفع شر کنید
از هم سبقت بگیرید در ترک معصیت و گناه و در انجام فریض الهی و واجبات. اگر کسی میـانتان با علت یا بدون علـت تفرقه انداخت آگاهـانه یا نا آگاهانه صحبتهایـی کرد که باعـث دوری شما از هم میشود، با تدبیر و تفکر به جا دفع شر کنید.
خداوندا ! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.