الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

یا زهراء سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

منبع (ادامه ...)

تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶ - تفسیر نور:

«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (یهود، نصاری و) کسانی‌که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌‏ایم او (پیامبر اسلام) را همچون پسران خود می‌‏شناسند، و همانا گروهی از آنان با آنکه حق را می‌‏دانند، کتمان می‌کنند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶:

در قرآن چندین مرتبه این واقعیّت بازگو شده است که اهل کتاب، به‌خاطر بشارت تورات و انجیل به ظهور و بعثت پیامبر اسلام، در انتظار او بودند و ویژگی‌‌های پیامبر چنان به آنها توضیح داده شده بود که همچون فرزندان خویش به او شناخت پیدا کرده بودند؛ ولی با این همه، گروهی از آنان حقیقت را کتمان می‌کردند.

قرآن در جای دیگر می‌‏فرماید: آنها نه‌تنها از پیامبر، بلکه از جامعه‌‏ای که او تشکیل می‌دهد و یارانش نیز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُبَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» «فتح، ۲۹»

محمّد فرستاده خداست و کسانی‌که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان هستند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود می‌‏بینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را می‌‏طلبند. نشانۀ آنها در صورت‌شان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنها در تورات و انجیل است.

قرآن برای شناخت دقیق اهل کتاب از پیامبر، آن را به شناخت پدر از پسر تشبیه می‌کند که روشن‌ترین شناخت‌هاست. زیرا:

از ابتدای تولّد و حتّی قبل از آن شکل می‌گیرد؛

شناختِ چیزی است که انتظار به همراه دارد؛

شناختی است که در آن شک راه ندارد.

کتمان علم، بزرگ‌ترین گناه است. قرآن دربارۀ کتمان‌کنندگان می‌‏فرماید: «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» «بقره، ۱۵۹» خداوند و تمام فرشتگان و انس و جن و هر باشعوری، برای همیشه آنان را لعنت و نفرین می‌کنند.

آری، کتمان حق، همچون کتمان فرزند خویش است و چه ناجوانمردانه است که پدری به‌خاطر لذّت‏‌های دنیوی، کودک خود را منکر شود!
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶:

۱. اگر روحیّۀ حقیقت‌طلبی نباشد، علم به‌تنهایی کافی نیست. یهود با آن شناخت عمیق از رسول خدا، باز هم او را نپذیرفتند. «یَعْرِفُونَ» «لَیَکْتُمُونَ»

۲. حتّی دربارۀ دشمنان، انصاف را مراعات کنیم. قرآن، کتمان را به همۀ اهل کتاب نسبت نمی‌دهد. «فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۷ - تفسیر نور:

«الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» حقّ، (آن چیزی است که) از سوی پروردگار توست، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۷:

۱. حق همان است که از منبع علم بی‌‏نهایت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»

۲. دستورها و فرامین الهی که از طریق وحی و یا روایات ثابت شود، جای مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»

۳. رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد؛ به‌خصوص وقتی که قانونی را تغییر داده و سنّتی را می‌‏شکند. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸ - تفسیر نور:

«وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» و برای هر کس قبله‌‏ای است که به آن سوی رو می‌کند. (بنابراین دربارۀ جهتِ قبله گفت‌وگو نکنید و به‌جای آن) در نیکی‌ها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید. (و بدانید) هرجاکه باشید، خداوند همۀ شما را (در محشر) حاضر می‏‌کند، همانا خداوند بر هر کاری تواناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸:

برای کلمۀ «‏جْهَةٌ» دو معناست: قبله و طریقه.

اگر این کلمه را همانند اکثر مفسّران به‌معنای قبله بگیریم، معنای آیه همان است که ترجمه کرده‌‏ایم. امّا اگر کلمۀ «جْهَةٌ» را به‌معنای طریقه و شیوه بگیریم، معنای آیه این است: برای هر انسان یا گروهی، راه و طریقی است که به‌سوی همان راه کشیده می‌‏شود و هر کس راهی را سپری می‌‏کند.

این معنا نظیر آیۀ ۸۴ سورۀ اسراء است که فرمود: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی‏ شاکِلَتِهِ»

بعضی مفسّران، مراد از «هو» در «هوَ مُوَلِّیها» را خدا دانسته‌اند که دراین‌صورت معنای آیه چنین می‌‏شود: هر کس قبله‌‏ای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است.

سبقت در کار خیر، ارزش آن را افزایش می‌‏دهد.

در قرآن با واژه‌‌های «سارِعُوا»، «سابِقُوا» «وَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر به کار رفته است.

و در ستایش انبیاء می‌‏فرماید: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» «انبیا، ۹۰» آنها در نیکی‌ها، شتاب و سرعت می‌‏گیرند.

در برخی روایات ذیل این آیه آمده: در زمان ظهور امام زمان علیه‌السّلام علاقه‌مندان آن حضرت، از اطراف و اکناف جهان یک‌جا در حضور ایشان جمع خواهند شد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۳۹»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸:

۱. هر امّتی قبله‌‏ای داشته و مسئلۀ قبله، مخصوص مسلمانان نیست. «کُلٍّ وِجْهَةٌ»

۲. بحث‏‌های بیهوده را رها کنید و توجّه و عنایت شما به انجام کارهای خیر باشد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»

۳. به‌جای رقابت و سبقت در امور مادّی، باید در کارهای خیر از دیگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُواالْخَیْراتِ»

۴. روز قیامت، خداوند همه را یک‌جا جمع خواهد کرد و این نمونه‌‏ای از مظهر قدرت الهی است. «یأتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۹ - تفسیر نور:

«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» و (ای پیامبر!) از هر جا (که به قصد سفر) خارج شدی، (به هنگام نماز) روی خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، این دستور حقّی است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۹:

در آیات قبل، توجّه به مسجد‌الحرام، مربوط به شهر مدینه بود که مسلمانان در آن سکونت داشتند، ولی این آیه می‌فرماید: در مسافرت نیز به هنگام نماز رو‌به‌سوی مسجد‌الحرام نمایید.
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰ - تفسیر نور:

«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» و (ای پیامبر!) از هر جا خارج شدی پس (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مسجدالحرام بگردان، و (شما ای مسلمانان نیز) هر جا بودید (در سفر و در حضر) روی خود را به‌سوی آن بگردانید تا برای (هیچ‌کس از) مردم جز ستمگران‌شان، امکان احتجاج (و مجادله) علیه شما نباشد.

پس از آنها نترسید و تنها از من بترسید. و (بدانید تغییر قبله برای آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام کنم و شاید که شما هدایت شوید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰:

تکرار موضوع تغییر قبله در آیات متعدّد، نشانۀ اهمیّت آن است.

علاوه‌بر آنکه در هر یک از آیات در کنار این موضوع، مطلب جدیدی را نیز یادآور می‌شود.

مثلًا در این آیه، خداوند بعد از دستور روی نمودن به سوی مسجد‌الحرام، می‌‏فرماید: این به‌این‌خاطر است که مردمان، بهانه‌ای بر علیه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و مسلمانان نداشته باشند.

چون اهل کتاب می‌دانستند که پیامبر اسلام به‌سوی دو قبله نماز می‌خواند و اگر این امر محقّق نمی‌‏شد، آنها ایراد می‌‏گرفتند که پیامبر شما فاقد اوصاف ذکرشده در کتاب‌های آسمانی پیشین است و یا اینکه زخمِ زبان زده و مسلمانان را تحقیر می‌کردند که شما دنباله‏‌رو یهود هستید و قبلۀ مستقلی ندارید.

البتّه این ایراد تنها از سوی یهود نبود، بلکه مشرکان نیز می‌گفتند: اگر محمّد صلی اللَّه علیه و آله به آئین ابراهیم توجّه دارد، پس چرا به خانه‌‏ای که ابراهیم ساخته است، توجّه ندارد؟

البتّه منافقان آرام‌نگرفته و با تغییر قبله، خرده‌‌گیری‏‌های خود را شروع کرده و می‌گفتند: پیامبر، ثبات رأی ندارد؛ درهرحال خداوند با تأکید و تکرار، مسلمانان را برای پذیرش موضوع و ثبات قدم آماده می‌سازد و یادآور می‌شود، آنان که دنبال حجّت و دلیل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت؛ ولی افراد ظالم که حقیقت را کتمان می‌کنند، از بهانه‌جویی دست بر نخواهند داشت و شما نباید به آنان اعتنا کنید، و از آنان نترسید و فقط از خداوند بترسید.

قبله، نشانه و مظهر توحید است. قبله، آرم و نشانۀ مسلمانان است.

در نهج‌البلاغه از کعبه به عنوان عَلَم یعنی پرچم و نشانۀ آشکار اسلام یاد شده است.

بت‌‏پرستان و ستاره‌پرستان هنگام نیایش، به‌سوی بت و یا ستاره و ماه توجّه می‌کردند، امّا اسلام توجّه به خانۀ خدا را به جای آن قرار داد و روی کردن به سوی قبله را نشانۀ توجّه به خدا شمرده است.

در روایات می‏‌خوانیم: پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله معمولًا رو به قبله می‌نشستند و سفارش کرده‌اند به سوی قبله بخوابید و بنشینید و حتّی رو به قبله نشستن، عبادت شمرده شده است.

قبله، جایگاه و احترام خاصّی دارد و در بعضی اعمال، توجّه به آن واجب است.

برای مثال: نمازهای واجب باید رو به قبله خوانده شود. ذبح حیوان و دفن میّت، باید به سوی قبله باشد. در مستراح رو به قبله یا پشت به قبله نشستن حرام است.

علاوه‌بر آنچه ذکر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است. اگر از فراز کرۀ زمین بر مسلمانان نظر کنیم، می‌بینیم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتیب خاصّ، به سوی قبله توجّه می‌‏کنند.

کعبه، قرارگاه و آماده‌گاه حرکت‏‌ها و انقلاب‌‏های الهی بوده است. از حضرت ابراهیم و حضرت محمّد گرفته تا امام حسین علیهم‌السّلام و در آینده حضرت مهدی علیه‌السّلام، همگی از کنار کعبه حرکت خود را شروع کرده و می‌کنند.

در عظمت کعبه همین بس که مسلمانان به اهل قبله معروف هستند.

خداوند متعال در ماجرای تغییر قبله می‌فرماید: تغییر قبله برای این است که در آینده نعمت خود را بر شما تمام کنم؛ یعنی استقلال شما و توجّه به کعبه، زمینۀ اتمام نعمت در آینده است. «لِأُتِمَّ نِعْمَتِی» این ماجرا در سال دوّم هجری در مدینه واقع شده است.

در سال هشتم هجری نیز خداوند به مناسبت فتح مکّه می‌‏فرماید: «وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» «۱» یعنی: این پیروزی برای این است که خداوند در آینده نعمت خود را بر شما تمام کند.

چنان‌که ملاحظه می‌کنید در هر دو آیه «اتمام نعمت» به صیغۀ فعل مضارع بیان شده است که نشانۀ حدوث آن در آینده است.

ولی در آیۀ ۳ سورۀ مائده که به‌هنگام بازگشت از حجة‌الوداع در سال دهم هجری و بعد از معرّفی رهبری معصوم در غدیر خم نازل می‌شود، اینگونه می‏‌فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» امروز نعمت خود را بر شما تمام کردم.

قابل توجّه و دقّت است که خداوند، روی کردن مردم به قبله را قدم نخستین برای اتمام نعمت و فتح مکّه را قدم دیگر و تعیین و معرّفی رهبر را آخرین قدم در اتمام نعمت بیان می‌‏کند.

لازم به یادآوری است که در جریان تعیین قبله و همچنین تعیین رهبر، تذکّر می‌‏دهد که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی» چون در هر دو، احتمال مقاومت، مقابله، بهانه‌گیری و شایعه‌پراکنی از سوی دیگران می‌رود.

پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «یا علی مثلک فی الامة کمثل الکعبة نصبها الله للناس علما» ای علی! مثال تو در میان امّت، همانند مثال کعبه است که خداوند آن را به عنوان نشانۀ روشن و پرچم برای مردم قرار داده است، تا جهت خویش را گم نکنند. «بحار، ج ۲۲، ص ۴۸۳»

همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السّلام نقل شده است که فرمود: «و نحن کعبة الله و نحن قبلة الله» ما کعبه و قبلۀ خداوندی هستیم. «بحار، ج ۶، ص ۲۱۱ و ۳۰۳»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰:

۱. مسلمانان باید از هر کاری که بهانه به دست دشمن می‌‏دهد پرهیز کنند. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»

۲. نفی سلطۀ دیگران و رسیدن به استقلال، یک ارزش است. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»

۳. تغییر قبله، عامل خنثی‌سازی ایرادهای بی‌‏جا و بهانه‌‏تراشی‏‌های اهل کتاب و مشرکان و منافقان می‌‏باشد. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»

۴. دشمنان خارجی، بزرگترین خطر برای مسلمانان نیستند، بی‌‏تقوایی خطر اصلی است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی»

۵. تعیین قبلۀ مخصوص برای مسلمانان، زمینۀ اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ»

۶. تعیین قبله و نماز خواندن به سوی مسجدالحرام، زمینۀ هدایت مؤمنان است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»

۷. هدایت، دارای مراحلی است؛ با آنکه مخاطب آیه مسلمانان هستند که هدایت شده‌اند، پس منظور دست‌‏یابی به مراحل بالاتری از آن است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱ - تفسیر نور:

«کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» همان‌گونه (که برای هدایت شما) رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه نمی‌‌توانستید بدانید، به شما یاد دهد.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱:

کلمۀ «تلاوت» از واژۀ «تلو» به‌معنای پی‌در‌پی است و به خواندنی که پی‌درپی، با نظم صحیح و مناسب و برخوردار از نوعی قداست باشد، اطلاق می‌شود.

کلمۀ «تزکیه» به معنای رشد و نمو و پاک کردن است. تعلیم کتاب، آموختن آیات و احکام آسمانی است و تعلیم حکمت، دادن تفکّر و بینش صحیح است.

بعثت پیامبر اسلام، نتیجۀ استجابت دعای حضرت ابراهیم است که از خداوند خواست: «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ» «۱» خدایا! در میان‌شان پیامبری مبعوث کن که آیات تو را بر آنان بخواند.

پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز می‌‏فرمود: «انا دعوة ابی ابراهیم» من همان استجابت دعای پدرم ابراهیم هستم.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱:

۱. رهبری موّفق است که از خود مردم، در میان مردم و هم‌زبان مردم باشد. «أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ»

۲. تزکیه بر تعلیم مقدّم است. «یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ»

۳. آموزش دین، محور اصلی است و آموزش‌‏های دیگر، در مراحل بعد از آن است. ابتدا «یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» و پس از آن «یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»

۴. انسان برای شناخت بسیاری از حقایق، نیازمند وحی است. به‌جای «ما لا تعلمون» فرمود: «ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» تا یادآور شود که اگر انبیاء نبودند، انسان برای آگاهی از اموری همچون آیندۀ خود و جهان، راه به جایی نداشت.
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲ - تفسیر نور:

«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، و برای من شکر کنید و کفران نورزید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲:

خداوند در برخی آیات می‌فرماید: «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ» «بقره، ۴۰» نعمت‌‏های مرا یاد کنید. ولی در این آیه می‌فرماید: «فَاذْکُرُونِی» یاد خود من باشید.

و این به‌خاطر درجات شناخت و معرفت مردم است. بگذریم که یاد خداوند، زمینه‌‏ساز شکر است و لذا بر شکر مقدّم شده است.

این آیه، نشانگر نهایت لطف خداوند به بنده است. انسانی که جهل، فقر، فنا و حقارت، از ویژگی‌های اوست، چقدر مورد لطف قرار گرفته که خداوندِ علیم، غنی، باقی و عزیز به او می‌گوید: مرا یاد کن تا تو را یاد کنم.

مگر یاد کردن ما چه ارزشی دارد؟ مگر نه این است که یاد کردن ما نیز خود توفیقی از سوی اوست؟

یاد کردن خدا تنها با زبان نیست، با دل و جان باید خدا را یاد کرد. یاد خدا هنگام گناه و دست کشیدن از آن، یاد واقعی است.

و بهترین نوع یاد کردن خداوند، نماز است که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» «طه، ۱۴»

با اینکه شکر، یکی از مصادیق ذکر خداست، ولی نام آن جداگانه در کنار ذکر آمده و این نشانۀ اهمیّت شکر، به‌عنوان مصداق بارز ذکر است.

خداوند، با انسان داد و ستد می‌کند و هیچ‌کاری از انسان را بی‌بهره نمی‌گذارد:

«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»؛

«أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» «بقره، ۴۰»؛

«فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ» «مجادله، ۱۱».

امام باقر علیه‌السّلام در ذیل این آیه، یکی از مصادیق ذکر خدا را، تسبیحات حضرت زهرا شمردند که ۳۴ مرتبه اللّه اکبر، ۳۳ مرتبه الحمداللّه، و ۳۳ مرتبه سبحان‌اللّه می‌باشد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۴۰»
موانع ذکر خداوند:

الف: شیطان «فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» «مجادله، ۱۹»، شیطان، آنها را از یاد خدا غافل کرد؛

ب: تکاثر و رقابت‌‏ها «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» «تکاثر، ۱»، شما را افزون‌‏خواهی، سرگرم ساخت؛

ج: آرزوها و خیال «وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» «حجر، ۳»، آرزو، آنها را سرگرم نمود.
اثرات یاد خدا:

یاد نعمت‏‌های او، رمز معرفت و شکر اوست؛

یاد قدرت بی‌پایان او، رمز توکّل به اوست؛

یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست؛

یاد الطاف او، رمز محبّت به اوست؛

یاد عدالت او، رمز خوف از اوست؛

یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲:

۱. خداوند، به انسان شخصیّت می‌بخشد و مقام انسان را تا جایی بالا می‌‏برد که می‌فرماید: تو یاد من باش، تا من هم یاد تو باشم. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»

۲. کسانی مشمول لطف خاص هستند، که همواره به یاد خدا باشند. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»

۳. ذکر خدا و نعمت‌‏های او، زمینۀ شکر و سپاس است. چنان‌که غفلت از یاد خدا، مایۀ کفران است. «فَاذْکُرُونِی»، «اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ»
تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» ای کسانی‌که ایمان آورده‌‏اید! (در برابر حوادث سخت زندگی،) از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳:

مشابه این کلام الهی را در همین سورۀ «بقره، ۴۵» خواندیم که خداوند به بنی‌اسرائیل می‌‏فرمود: در برابر ناملایمات و سختی‌‏ها، از صبر و نماز کمک بگیرید.

در این آیه نیز به مسلمانان دستور داده می‌‏شود تا در برابر حوادث سخت زندگی، از صبر و نماز یاری بجویند. آری، دردهای یکسان، داروی یکسان لازم دارد.

اصولًا انسانِ محدود، در میان مشکلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متّصل به قدرت نامحدود الهی نباشد، متلاشی و منکوب می‏‌شود و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختی‌‏ها، خود را نمی‌بازد و برای او حوادث، بزرگ نمی‌‏نماید.

کسی‌که نماز را با حضور قلب و با توجّه می‏‌خواند، به معراج می‌‏رود. هر چه پرواز معنوی او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشکلات آن و حتّی خوشی‌های آن کوچک‌تر می‌شود.

انسان، یا در نعمت به سر می‌برد که باید به آیۀ قبل عمل کند «فَاذْکُرُونِی»، «اشْکُرُوا لِی» و یا در سختی به سر می‌برد که باید به این آیه عمل کند «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»

خداوند می‌فرماید: خدا با صابران است و نمی‌فرماید: با نمازگزاران است؛ زیرا نماز نیز نیاز به صبر و پایداری دارد. «تفسیر روح‌المعانی»

در روایات می‌‏خوانیم: هر گاه کار سختی برای حضرت علی علیه‌السّلام پیش می‌‏آمد حضرت دو رکعت نماز می‏‌خواند. «تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۱»

این سیره را بوعلی‌سینا نیز عمل می‌کرد.

صبر، مادر همۀ کمالات است. صبر در جنگ، مایۀ شجاعت است. صبر در برابر گناه، وسیلۀ تقواست. صبر ازدنیا، نشانۀ زهد است. صبر در شهوت، سبب عفّت است. صبر در عبادت، موجب طاعت، و صبر در شبهات، مایۀ وَرع است. «تفسیر أطیب البیان، ج ۲، ص ۲۵۸»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳:

۱. ایمان اگر همراه با عمل و توکّل و صبر و عبادت باشد، کاربرد بیشتری خواهد داشت. «تفسیر راهنما» «الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ»

۲. نماز اهرم است؛ بار نیست. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»

۳. صبر و نماز، وسیلۀ جلب حمایت‌‏های الهی هستند. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»

۴. اگرچه خداوند با هر کس و در هر جایی حضور دارد «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» «حدید، ۴» و لکن همراهی خدا با صابران، معنای خاصّی دارد و آن لطف، محبّت و یاری‌رسانی خداوند به صابران است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۲۷-۲۳۷.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات 80 الی 83
حاجه قومه قال اء تحاجونى فى الله و قد هدان و لا اءخاف ما تشركون به إلا ان يشاء ربى شيا وسع ربى كل شى ء علما ا فلا تتذكرون (۸۰)
و كيف اخاف ما اشركتم و لا تخافون انكم اشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا فأى الفريقين احق بالا من إن كنتم تعلمون (۸۱)
الذين ءامنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون (۸۲)
و تلك حجتنا ءاتيناها إبراهيم على قومه نرفع درجات من نشاء إن ربك حكيم عليم(۸۳)

ترجمه :
۸۰ - قوم او (ابراهيم ) با وى به گفتگو پرداختند، گفت چرا درباره خدا با من گفتگو مى كنيد در حالى كه خداوند مرا (با دلايل روشن ) هدايت كرده و من از آنچه شما شريك (خدا) قرار مى دهيد نمى ترسم (و به من زيانى نمى رسد) مگر پروردگارم چيزى را بخواهد، آگاهى پروردگار من آنچنان وسيع است كه همه چيز را در بر مى گيرد آيا متذكر (و بيدار) نمى شويد؟!
۸۱ - چگونه من از بتهاى شما بترسم در حالى كه شما از اين نمى ترسيد كه براى خدا شريكى قرار داده ايد كه هيچگونه دليلى درباره آن بر شما نازل نكرده ، (راست بگوئيد) كداميك از اين دو جمعيت (بت پرستان و خدا پرستان ) شايسته تر به امنيت (از مجازات ) هستند اگر شما مى دانيد.
۸۲ - (آرى ) آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك نياميختند امنيت مال آنها است ،
و آنها هدايت يافتگانند.
۸۳ - اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته باشد) بالا مى بريم ، پروردگار تو حكيم و دانا است .

تفسیر
به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در زمينه استدلالهاى توحيدى ابراهيم گذشت در اين آيات اشاره به بحث و گفتگوى ابراهيم با قوم و جمعيت بت پرست شده است ، نخست مى گويد: (قوم ابراهيم با او به گفتگو و محاجه پرداختند) (و حاجه قومه ).
ابراهيم در پاسـخ آنها گفت ، (چرا درباره خداوند يگانه با من گفتگو و مخالفت مى كنيد، در حالى كه خداوند مرا در پرتو دلائل منطقى و روشن به راه توحيد هدايت كرده است ؟) (قال اتحاجونى فى الله و قد هدان ).
از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه جمعيت بت پرستان قوم ابراهيم تلاش و كوشش داشتند كه به هر قيمتى كه ممكن است او را از عقيده خود باز دارند، و به آئين بت پرستى بكشانند ولى او با نهايت شهامت مقاومت كرد و با دلائل منطقى سخنان همه را پاسـخ گفت .
در اينكه آنها به چه منطقى در برابر ابراهيم متوسل شدند، در اين آيات صريحا چيزى نيامده است ، ولى از پاسـخ ابراهيم اجمالا روشن مى شود كه آنها او را تهديد به كيفر و خشم خدايان و بتها كردند، و او را از مخالفت آنان بيم دادند، زيرا در دنباله آيه از زبان ابراهيم چنين مى خوانيم : من هرگز از بتهاى شما نمى ترسم زيرا آنها قدرتى ندارند كه به كسى زيان برسانند (و لا اخاف ما تشركون به ).
(هيچكس و هيچ چيز نمى تواند به من زيانى برساند مگر اينكه خدا بخواهد)
(الا ان يشاء ربى شيئا).
گويا ابراهيم با اين جمله مى خواهد يك پيشگيرى احتمالى كند و بگويد اگر در گيرودار اين مبارزه ها فرضا حادثه اى هم براى من پيش ‍بيايد هيچگونه ارتباطى به بتها ندارد، بلكه مربوط به خواست پروردگار است براى اينكه بت بى شعور و بى جان مالك سود و زيان خود نيست تا چه رسد به اينكه مالك سود و زيان ديگرى باشد.
سپس مى گويد: (علم و دانش پروردگار من آنچنان گسترده و وسيع است كه همه چيز را در بر مى گيرد) (وسع ربى كل شى ء علما).
اين جمله در حقيقت دليلى براى جمله سابق است و آن اينكه بتها هرگز نمى توانند منشاء سود و زيانى باشند، زيرا هيچگونه علم و آگاهى ندارند و نخستين شرط براى رسانيدن سود و زيان ، علم و شعور و آگاهى است ، تنها خدائى كه علم و دانشش همه چيز را احاطه كرده است مى تواند منشاء سود و زيان باشد، پس چرا از خشم غير او بترسم ؟.
و سرانجام براى تحريك فكر و انديشه ، آنان را مخاطب ساخته مى گويد: (آيا با اينهمه باز متذكر و بيدار نمى شويد؟) (ا فلا تتذكرون ).
در آيه بعد منطق و استدلال ديگرى را از ابراهيم بيان مى كند كه به جمعيت بت پرست مى گويد (چگونه ممكن است من از بتها بترسم و در برابر تهديدهاى شما وحشتى به خود راه دهم با اينكه هيچگونه نشانه اى از عقل و شعور و قدرت در اين بتها نمى بينم ، اما شما با اينكه به وجود خدا ايمان داريد و قدرت و علم او را مى دانيد، و هيچگونه دستورى به شما درباره پرستش بتها نازل نكرده است ،
با اين همه از خشم او نمى ترسيد من چگونه از خشم بتها بترسم ؟) (و كيف اخاف ما اشركتم و لا تخافون انكم اشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا).
زيرا مى دانيم بت پرستان منكر وجود خداوندى كه خالق آسمانها و زمين است نبودند بلكه بتها را شريك در عبادت او مى ساختند و آنها را شفيع بر در درگاه او مى پنداشتند.
(اكنون انصاف بدهيد من بايد احساس آرامش كنم يا شما)؟! (فاى الفريقين احق بالا من ان كنتم تعلمون ).
در واقع منطق ابراهيم در اينجا يك منطق عقلى بر اساس اين واقعيت است كه شما مرا تهديد به خشم بتها مى كنيد در حالى كه تاثير وجودى آنها موهوم است ، ولى از خشم خداوند بزرگ كه من و شما هر دو او را پذيرفته ايم و بايد پيرو دستور او باشيم و هيچگونه دستورى از طرف او در باره پرستش بتها نرسيده است ترس و وحشتى نداريد، يك موضوع قطعى را رها كرده ايد و به يك موضوع موهوم چسبيده ايد؟
در آيه بعد پاسـخى از زبان ابراهيم به سؤالى كه خودش در آيه قبل مطرح نمود نقل شده است (و اين يك شيوه جالب در استدلالات علمى است كه گاهى شخص استدلال كننده سؤالى از طرف مقابل مى كند و خودش بلافاصله به پاسـخ آن مى پردازد اشاره به اينكه مطلب به قدرى روشن است كه هر كس پاسـخ آن را بايد بداند).
مى گويد: (آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلم و ستم نياميختند امنيت براى آنها است ، و هدايت مخصوص آنان ) (الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون ).
در روايتى كه از امير مؤمنان على (عليه السلام) نقل شده نيز تاكيد گرديده است كه اين سخن دنباله گفتگوى ابراهيم با بت پرستان است .

بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اين جمله بيان الهى بوده باشد نه گفتار ابراهيم ، ولى احتمال اول علاوه بر اينكه در روايت وارد شده با وضع و ترتيب آيات بهتر تطبيق مى كند، اما اين احتمال كه اين جمله گفتار بت پرستان باشد كه پس از شنيدن قول ابراهيم بيدار شده باشند بسيار بعيد به نظر مى رسد.
منظور از ظلم در اينجا چيست ؟
معروف ميان مفسران اين است كه به معنى (شرك ) است و آنچه در سوره لقمان (آيه 12) وارد شده ان الشرك لظلم عظيم : (شرك ستم بزرگى است ) شاهد بر اين معنى گرفته اند
در روايتى نيز از ابن مسعود نقل شده كه هنگامى كه اين آيه (آيه مورد بحث ) نازل شد بر مردم گران آمد، عرض كردند: اى رسول خدا كيست كه لااقل به خود ستم نكرده باشد (بنابراين همه مشمول اين آيه اند) پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (منظور آنچه شما فكر مى كنيد نيست آيا گفته بنده صالح خدا (لقمان ) را نشنيده ايد كه مى گويد: فرزندم براى خدا شريك قرار مده زيرا شرك ، ظلم بزرگى است ).
ولى از آنجا كه آيات قرآن در بسيارى از موارد دو يا چند معنى را در بر دارد كه ممكن است يكى از ديگرى گسترده تر و عمومى تر باشد، اين احتمال در
آيه نيز هست ، كه (امنيت ) اعم امنيت از مجازات پروردگار و يا امنيت از حوادث دردناك اجتماعى باشد.
يعنى جنگها، تجاوزها، مفاسد، جنايات ، و حتى امنيت و آرامش روحى تنها موقعى به دست مى آيد كه در جوامع انسانى دو اصل حكومت كند، ايمان و عدالت اجتماعى ، اگر پايه هاى ايمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئوليت در برابر پروردگار از ميان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنيت در چنان جامعه اى وجود نخواهد داشت ، و به همين دليل با تمام تلاش و كوششى كه جمعى از انديشمندان جهان براى برچيدن بساط ناامنيهاى مختلف در دنيا مى كنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنيت واقعى بيشتر مى گردد، دليل اين وضع همان است كه در آيه فوق به آن اشاره شده : پايه هاى ايمان لرزان و ظلم جاى عدالت را گرفته است .
مخصوصا تاثير ايمان در آرامش و امنيت روحى براى هيچكس جاى ترديد نيست ، همانطور كه ناراحتى وجدان و سلب آرامش ‍ روانى به خاطر ارتكاب ظلم بر كسى پوشيده نمى باشد.
در بعضى از روايات نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه : (منظور از آيه فوق اين است كه آنهائى كه به دستور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در زمينه ولايت و رهبرى امت اسلامى بعد از او ايمان بياورند، و آن را با ولايت و رهبرى ديگران مخلوط نكنند امنيت از آن آنها است ).
اين تفسير در حقيقت ناظر به ملاك و روح مطلب در آيه شريفه است زيرا در اين آيه سخن از رهبرى و ولايت خداوند و آميخته نكردن آن با رهبرى غير او است و از آنجا كه رهبرى على (عليه السلام ) به مقتضاى انما وليكم الله و رسوله . پرتوى از رهبرى خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و رهبريهاى تعيين نشده از طرف
خداوند چنين نيست ، آيه فوق با يك ديد وسيع همه را شامل مى شود، بنابراين منظور از اين حديث اين نيست كه مفهوم آيه منحصرا اين باشد، بلكه اين تفسير پرتوى از مفهوم اصلى آيه است .
و لذا در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه اين آيه خوارج را كه از ولايت ولى خدا بيرون رفتند و در ولايت و رهبرى شيطان قرار گرفتند شامل مى شود.
آيه بعد يك اشاره اجمالى به تمام بحثهاى گذشته كه در زمينه توحيد و مبارزه با شرك از ابراهيم نقل شد كرده ، مى گويد: (اينها دلائلى بود كه ما به ابراهيم در برابر قوم و جمعيتش داديم ) (و تلك حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه ).
درست است كه اين استدلالات جنبه منطقى داشت ، و ابراهيم به نيروى عقل و الهام فطرت به آنها رسيده بود، ولى چون اين نيروى عقل و آن الهام فطرت همه از ناحيه خدا است ، خداوند همه اين استدلالات را از مواهب خويش مى شمرد كه در دلهاى آماده همچون دل ابراهيم منعكس مى شود.
قابل توجه اينكه (تلك ) در لغت عرب اسم اشاره براى بعيد است ولى گاهى اهميت موضوع و بلند پايه بودن آن سبب مى شود كه حتى يك موضوع نزديك با اسم اشاره بعيد ذكر شود، مانند آن را در آغاز سوره بقره مى خوانيم : ذلك الكتاب لا ريب فيه : (اين كتاب بزرگ شك و ترديدى در آن راه ندارد).
سپس براى تكميل اين بحث مى فرمايد: (درجات هر كس را بخواهيم بلند مى كنيم ) (نرفع درجات من نشاء)
اما براى اينكه اشتباهى پيش نيايد كه گمان كنند خداوند در اين ترفيع درجه تبعيضى قائل مى شود مى فرمايد: (پروردگار تو، حكيم و عالم است ) و درجاتى را كه مى دهد روى آگاهى به شايستگى آنها و موافق موازين حكمت است و تا كسى شايسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد (ان ربك حكيم عليم ).

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

https://farsi.khamenei.ir/photo-index?year=1381

کار و تلاش، بزرگترین مبارزه با آمریکا
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: «امروز بزرگترین مبارزه‌ی با آمریکا کار کردن در این کشور است؛ کار، کار، تلاش، مجاهدت برای اصلاح امور کشور. این بزرگترین مبارزه‌ی با آمریکاست.» ۱۳۸۱/۰۵/۰۵

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: , ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , حجاب , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه بقره , سوره مبارکه انعام , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , شهدای انقلاب اسلامی , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم , تفسیر , صفحۀ ۲۳ قرآن کریم , قرآن کریم , رو به قبله , قبله , کعبه , سوره مبارکه انعام , سوره انعام , سوره بقره , ابراهیم , امنیت , خدا پرستان , بت پرستان , پروردگار , حكيم , دانا , تلاش , کوشش , عقيده , مقاومت , شهامت , منطقى , پاسخ , تهديد , خواست پروردگار , سود و زيان , علم و آگاهى , علم , آگاهی , وسیع , گسترده , شعور , دانش , خشم , ترس , فکر , اندیشه , فکر و اندیشه , بیدار , وحشت , عقل , قدرت , شریک , عبادت , عقلی , موهوم , قطعی , استدلال , سوال , امير مؤمنان على (عليه السلام) , گفتگو , مفسران , ظلم , سوره لقمان , ستم , حوادث , دردناک , اجتماعی , عدالت اجتماعى , ظلم و ستم , وجدان , سلب آرامش , آرامش ‍ روانى , آرامش , امام صادق (عليه السلام) , ولايت و رهبرى امت اسلامى , ولایت , رهبری , امت اسلام , شيطان , شايستگى , شايسته , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده ۹۷تا۹۹

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْت الْحَرَامَ قِيَاماً لِّلنَّاسِ وَ الشهْرَ الْحَرَامَ وَ الهَْدْى وَ الْقَلَائدَذَلِك لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فى السمَاوَاتِ وَ مَا فى الأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكلّ‏ِ شىْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏(۹۷)اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شدِيدُ الْعِقَابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏(۹۸) مَّا عَلى الرَّسولِ إِلا الْبَلَاغُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَكْتُمُونَ‏(۹۹)

ترجمه:
۹۷-خداوند ، كعبه ، بيت الحرام ، را وسيله ‏اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده و همچنين ماه حرام و قربانى‏هاى بى‏نشان و قرباني هاى نشاندار ، اينگونه احكام ( حساب شده و دقيق ) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است مى‏داند و خداوند به هر چيزى دانا است.
۹۸ -بدانيد خدا داراى مجازات شديد و ( در عين حال ) آمرزنده و مهربان است .
۹۹ -پيامبر وظيفه‏ اى جز ابلاغ رسالت ( و دستورهاى الهى ) ندارد ( و مسئول اعمال شما نيست ) و خدا مى‏داند چه چيزها را آشكار ، و چه چيزها را پنهان مى‏داريد.

تفسیر
در تعقيب آيات گذشته كه در زمينه تحريم صيد در حال احرام ، بحث مى‏كرد ، در اين آيه به اهميت مكه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره كرده ، نخست مى‏فرمايد : خداوند كعبه ، بيت الحرام را وسيله ‏اى براى اقامه امر مردم قرار داده است ( جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس)
اين خانه مقدس رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دلها ، و كنگره عظيم براى استحكام پيوندهاى گوناگون مى‏باشد ، و در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه از ريشه‏ هاى عميق تاريخى مايه مى‏گيرد مى‏توانند بسيارى از نابسامانيهاى خود را سامان بخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند ، و لذا در سوره آل عمران ، خانه كعبه را نخستين خانه ‏اى كه به سود مردم ساخته شده معرفى مى‏نمايد.
حقيقت اين است كه با توجه به وسعت معنى قياما للناس مسلمانان مى‏توانند در پناه اين خانه و دستور سازنده حج ، همه كارخود را سامان بخشند.
و از آنجا كه اين مراسم بايد در محيطى امن و امان از جنگ و كشمكش و نزاع صورت گيرد اشاره به اثر ماههاى حرام ( ماههائى كه جنگ مطلقا در آن ممنوع است ) در اين موضوع كرده ، مى‏فرمايد : ( و الشهر الحرام).
و نيز نظر به اينكه وجود قربانيهاى بى‏نشان ( هدى ) و قربانيهاى نشاندار ( قلائد ) كه تغذيه مردم را در ايامى كه اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تامين كرده و فكر آنها را از اين جهت آسوده مى‏كند ، تاثيرى در تكميل اين برنامه دارد به آنها نيز اشاره كرده ، مى‏گويد ( و الهدى و القلائد).
و ازآنجا كه مجموع اين برنامه‏ ها و قوانين و مقررات حساب شده درباره صيد و همچنين حرم مكه و ماه حرام و غير اينها حكايت از عمق تدبير و وسعت علم چنين قانونگزارى مى‏كند ، در پايان آيه چنين مى‏گويد : خداوند اين برنامه ‏هاى منظم را به خاطر اين قرار داد تا بدانيد علم او به اندازه ‏اى وسيع است كه آنچه در آسمانها و زمين است مى‏داند و از همه چيز - مخصوصا نيازمنديهاى روحى و جسمى بندگانش - با خبر است ( ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و ان الله بكل شيى‏ء عليم).
با توجه به آنچه در بالا گفتيم ، پيوند آغاز و انجام آيه روشن مى‏شود ، زيرا اين دستورات عميق تشريعى را كسى مى‏تواند ، تنظيم كند كه از عمق قوانين تكوينى آگاه و با خبر باشد ، تا كسى از تمام جزئيات زمين و آسمان و آنچه به حكم آفرينش در روح و جسم انسان قرار دارد آگاه نباشد نمى‏تواند چنين احكامى را پيش‏بينى كند ، زيرا قانونى صحيح و سازنده است كه هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد .
سپس در آيه بعد براى تاكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و تهديد مخالفان و معصيت‏كاران مى‏فرمايد : بدانيد خدا شديد العقاب و نيز غفور و رحيم است ( اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ) .
و اينكه مى‏بينيم در آيه فوق ، شديد العقاب بر غفور رحيم مقدم داشته شده شايد اشاره به اين است كه مجازات خداوند را با تمام شدتى كه دارد مى‏توان با آب توبه شست و مشمول مغفرت و رحمت خدا گشت.
و باز براى تاكيد بيشتر مى‏گويد : مسئول اعمال شما خودتان هستيد و پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) مسئوليتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد ( و ما على الرسول الا البلاغ).
و در عين حال خداوند از نيات شما ، و از كارهاى آشكار و پنهانى همگى آگاه وبا خبر است ( و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون).

اهميت كعبه
كعبه كه در اين آيات و آيات گذشته دو بار ذكر شده در اصل از ماده كعب به معنى برآمدگى پشت پا است ، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده.
و اگر به مكعب نيز مكعب گفته مى‏شود به خاطر آن است كه از چهار طرف داراى برآمدگى است و اينكه به زنانى كه تازه سينه آنها برجستگى پيدا كرده كاعب ( جمع آن كواعب ) گفته مى‏شود نيز به همين جهت است.
بهر حال اين كلمه ( كعبه ) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت و بلندى مقام آن مى‏باشد .
كعبه تاريخچه بسيار طولانى و پر حادثه‏ اى دارد و در هر حال تمام اين حوادث از عظمت و اهميت آن سرچشمه مى‏گيرد.
اهميت كعبه به اندازه‏ اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته ، نگاه كردن به آن ، عبادت ، و طواف گرد آن از بهترين اعمال است ، حتى در روايتى از امام باقر (عليه‏ السلام‏) مى‏خوانيم كه فرمود : لا ينبغى لاحد ان يرفع بنائه فوق الكعبه : شايسته نيست كسى خانه خود را برتر از كعبه بسازد.
ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست ، زيرا به گفته امير مؤمنان على (عليه‏ السلام‏) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه خداوند خانه خود را در يكى از سرزمينهاى خشك و سوزان و ميان كوههاى خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح بسيار ساده‏ اى آن را بنا كنند ، از سنگهاى عادى و معمولى ولى از آنجا كه خانه كعبه قديمى ترين و پر سابقه ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزى براى توجه ملتها و اقوام مختلف است ، اينهمه اهميت در پيشگاه خدا يافته است .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۰

قُل لا يَستَوِى الْخَبِيث وَ الطيِّب وَ لَوْ أَعْجَبَك كَثرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَأُولى الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏(۱۰۰)

ترجمه:
۱۰۰-بگو ( هيچگاه ) ناپاك و پاك مساوى نيستند اگر چه كثرت ناپاكها تو را به شگفتى بيندازد ، از ( مخالفت ) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد ، تا رستگار شويد.

تفسیر
اكثريت دليل پاكى نيست
در آيات گذشته سخن از تحريم مشروبات الكلى و قمار و انصاب و ازلام و صيد كردن در حال احرام بود ، از آنجا كه بعضى از افراد ممكن است براى ارتكاب اينگونه گناهان عمل اكثريت را در پاره‏ اى از محيطها دستاويز قرار دهند و به بهانه اينكه مثلا اكثريت مردم فلان شهر شراب مى‏نوشند و يا آلوده قمارند ، و يا اينكه اكثريت مردم در فلان شرائط به تحريم صيد و مانند آن اعتنا نمى‏كنند ، از انجام اين دستورها سر باز زنند و آنها را به دست فراموشى بسپارند ، براى اينكه اين بهانه در اين مورد و در تمام موارد از اينگونه افراد به كلى گرفته شود خداوند يك قاعده كلى و اساسى را در يك عبارت كوتاه بيان كرده ، مى‏فرمايد : بگو اى پيامبر ! هيچگاه ناپاك و پاك يكسان نخواهد بود ، اگر چه فزونى ناپاك و كثرت آلوده‏ ها ترا به شگفتى فرو برد ! ( قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث ) بنابراين خبيث و طيب در آيه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاك و پاك است اعم از غذاهاى پاك و ناپاك ، افكار پاك و ناپاك است .
و در پايان آيه انديشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاكيد مى‏كند كه از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.
(فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون).
اما اينكه در آيه ظاهرا توضيح واضحى بيان شده از اين نظر است كه ممكن است ، كسى خيال كند عوارضى از قبيل فزونى طرفداران پليدى و به اصطلاح اكثريت باعث آن شود ، كه چيز ناپاك در رديف پاك قرار گيرد ، چنانكه ملاحظه كرده ‏ايد ، گاهى بعضى از مردم تحت تاثير انبوه جمعيت و تمايلات اكثريت قرار گرفته و تصور مى‏كنند ، اگر اكثريت بهر مطلبى تمايل پيدا كرد ، اين نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است ، در حالى كه چنين نيست و مواردى كه اكثريت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده‏ اند بسيار زياد است ، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد ( خبيث از طيب ) لازم است اكثريت كيفى است نه اكثريت كمى ، يعنى افكار قويتر و والاتر و عاليتر و انديشه‏ هاى تواناتر و پاكتر لازم است نه كثرت نفرات طرفدار .
اين مساله شايد با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد كه بر اثر تلقينات و تبليغاتى كوشش شده ، هميشه تمايلات اكثريت را به عنوان يك مقياس سنجش نيك از بد بخورد آنها بدهند ، تا آنجا كه باور كرده‏ اند ، حق يعنى چيزى كه اكثريت بپسندد ، و خوب چيزى است كه اكثريت به آن مايل باشد در حالى كه چنين نيست .
و بسيارى از گرفتاريهاى مردم دنيا بر اثر همين طرز تفكر است.
آرى اگر اكثريت از رهبرى صحيح و تعليمات درستى بهره ‏مند گردد و به اصطلاح يك اكثريت بتمام معنى رشيد شود ، آنگاه ممكن است تمايلات او مقياسى براى سنجش خوب و بد باشد ، نه اكثريتهاى رهبرى نشده و غير رشيد .
در هر حال قرآن در آيه مورد بحث ، اشاره ‏اى به اين واقعيت كرده و مى‏فرمايد:
هرگز زيادى بدان و ناپاكان شما را بشگفتى در نياورد و در موارد ديگر بيش از ده بار فرموده : و لكن اكثر الناس لا يعلمون : كار اكثر مردم از روى علم و دانش نيست!.
ضمنا بايد توجه داشت كه اگر در آيه كلمه خبيث بر طيب مقدم داشته شده است به خاطر آن است كه در آيه مورد بحث روى سخن با كسانى است كه فزونى خبيث را دليل بر اهميت آن مى‏گيرند و بايد به آنها پاسخ گفته شود ، و به آنها گوشزد مى‏كند ، كه ملاك خوبى و بدى در هيچ مورد كثرت و قلت و اكثريت و اقليت نيست ، بلكه در همه جا و همه وقت پاكى بهتر از ناپاكى است ، و صاحبان عقل و انديشه هيچگاه فريب كثرت را نمى‏خورند ، همواره از پليدى دورى مى‏كنند ، اگر چه تمام افراد محيطشان آلوده باشند ، و به سراغ پاكيها مى‏روند اگر چه تمام افراد محيط با آن مخالفت ورزند .

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

منبع (ادامه مطلب)

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ماه مبارک رمضان , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده ۹۷تا۹۹ , خداوند , كعبه , بيت الحرام , ماه حرام , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , قربانی , احکام , قرباني هاى نشاندار , قربانى‏هاى بى‏ نشان , دقیق , حساب شده , آسمانها , زمین , دانا , مجازات , شدید , آمرزنده , مهربان , پيامبر , وظیفه , ابلاغ رسالت , دستورهای الهی , آشکار , پنهان , تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۰ , هیچگاه , پاک , ناپاک , صاحبان خرد , رستگار , سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) :

اذا اَرادَ اللّه ُ بِاَهْلِ بَيْتٍ خَيْرا فَقَّهَهُمْ فِى الدّينِ وَ وَقَّرَ صَغيرُهُمْ كَبيرَهُمْوَ رَزَقَهُمُ الرِّفْقَ فى مَعيشَتِهِمْ وَ الْقَصْدَ فى نَفَقاتِهِم وَ بَصَّرَهُمْ عُيُوبَهُمْ فَيَتُوبُوا مِنْها

هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد ، آنان را در دين دانا مى كند ، كوچك ترها بزرگ ترهايشان را احترام مى نمايند ، مدارا در زندگى و ميانه روى در خرج كردن را روزيشان مى نمايد و به عيوبشان آگاهشان مى سازد ، تا آنها را برطرف كنند.

نهج الفصاحه ، ح ۱۴۷

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۶۴

وَ قَالَتِ الْيهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌغُلَّت أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بمَا قَالُوابَلْ يَدَاهُ مَبْسوطتَانِ يُنفِقُ كَيْف يَشاءُوَ لَيزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك طغْيَناً وَ كُفْراًوَ أَلْقَيْنَا بَيْنهُمُ الْعَدَوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِكلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسعَوْنَ فى الأَرْضِ فَساداًوَ اللَّهُ لا يحِب الْمُفْسِدِينَ‏(64)

ترجمه:
۶۴ -و يهود گفتند دست خدا به زنجير بسته است ! ، دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن از رحمت ( الهى ) دور شوند ! بلكه هر دو دست ( قدرت ) او گشاده است هر گونه بخواهد مى‏بخشد ، و اين آيات كه بر تو از طرف پروردگارت نازل شده بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مى‏افزايد ، و در ميان آنها عداوت و دشمنى تا روز قيامت افكنديم ، و هر زمان آتش جنگى افروختند آنرا خداوند خاموش ساخت و براى فساد در زمين تلاش مى‏كنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد .

تفسیر
در اين آيه يكى از مصداقهاى روشن سخنان ناروا و گفتار گناه ‏آلود يهود كه در آيه قبل به طور كلى به آن اشاره شد آمده است ، توضيح اينكه : تاريخ نشان ميدهد كه يهود زمانى در اوج قدرت ميزيستند ، و بر قسمت مهمى از دنياى آباد آن زمان حكومت داشتند ، كه زمان داود و سليمان بن داود را به عنوان نمونه مى‏ توان يادآور شد ، و در اعصار بعد نيز ، قدرت آنها با نوسان هائى ادامه داشت ، ولى با ظهور اسلام مخصوصا در محيط حجاز ستاره قدرت آنها افول كرد مبارزه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) با يهود بنى النضير و بنى قريظه و يهود خيبر موجب نهايت تضعيف آنها گرديد ، در اين موقع بعضى از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پيشين از روى استهزاء گفتند : دست خدا به زنجير بسته شده و به ما بخششى نمى‏كند .
(گوينده اين سخن طبق نقل بعضى از مفسران فنحاس بن عاذورا رئيس بنى قينقاع يا نباش بن قيس طبق نقل بعضى ديگر بوده است) .
و از آنجا كه بقيه نيز به گفتار او راضى بودند ، قرآن اين سخن را به همه آنها نسبت داده ، مى‏گويد : يهود گفتند دست خدا به زنجير بسته شده ! ( قالت اليهود يد الله مغلولة ) بايد توجه داشت كه يد در لغت عرب به معانى زيادى اطلاق مى‏شود كه يكى دست است و ديگرى نعمت و قدرت و زمامدارى و حكومت و تسلط مى‏باشد .
البته معنى اصلى همان دست مى‏باشد .
و از آنجا كه انسان بيشتر كارهاى مهم را با دست خود انجام ميدهد ، به عنوان كنايه در معانى ديگر به كار رفته است ، همانطور كه كلمه دست در زبان فارسى نيز چنين است .
از بسيارى از رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهم ‏السلام‏) به ما رسيده استفاده مى‏شود كه اين آيه اشاره به اعتقادى است كه يهود در باره مساله قضا و قدر و سرنوشت و تفويض داشتند و معتقد بودند كه در آغاز خلقت خداوند همه چيز را معين كرده و آنچه بايد انجام بگيرد ، انجام گرفته است و حتى خود او هم عملا نمى‏تواند تغييرى در آن ايجاد كند ! البته ذيل آيه ( بل يداه مبسوطتان ) بطورى كه خواهد آمد همان معنى اول را تاييد مى‏كند ولى معنى دوم نيز مى‏تواند با معنى اول در يك مسير قرار گيرد ، زيرا هنگاميكه زندگى يهود بهم خورد و ستاره اقبالشان غروب كرد معتقد بودند اين يك سرنوشت است و سرنوشت را نمى‏توان تغيير داد ، زيرا از آغاز همه اين سرنوشتها تعيين شده و عملا دست خدا بسته است ! ! خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نكوهش و مذمت از اين عقيده ناروا مى‏گويد : دست آنها در زنجير باد ، و به خاطر اين سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند .
(غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا ) سپس براى ابطال اين عقيده ناروا مى‏گويد : هر دو دست خدا گشاده است ، و هر گونه بخواهد و بهر كس بخواهد مى‏بخشد .
(بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء ) نه اجبارى در كار او هست ، نه محكوم جبر عوامل طبيعى و جبر تاريخ مى‏باشد ، بلكه اراده او بالاتر از هر چيز و نافذ در همه چيز است .

قابل توجه اينكه يهود يد را به عنوان مفرد آورده بودند ، اما خداوند در پاسخ آنها يد را به صورت تثنيه مى‏آوردو مى‏گويد : دو دست خدا گشاده است و اين علاوه بر تاكيد مطلب كنايه لطيفى از نهايت جود و بخشش خدا است ، زيرا كسانى كه زياد سخاوتمند باشند ، با هر دو دست مى‏بخشند ، به علاوه ذكر دو دست كنايه از قدرت كامل و شايد اشاره ‏اى به نعمتهاى مادى و معنوى ، يا دنيوى و اخروى نيز بوده باشد .
بعد مى‏ گويد : حتى اين آيات كه پرده از روى گفتار و عقائد آنان بر مى ‏دارد به جاى اينكه اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط باز گردند ، بسيارى از آنها را روى دنده لجاجت مى ‏افكند و طغيان و كفر آنها بيشتر مى‏شود .
(و ليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغيانا و كفرا ) اما در مقابل اين گفته‏ ها و اعتقادات ناروا و لجاجت و يك دندگى در طريق طغيان و كفر ، خداوند مجازات سنگينى در اين جهان براى آنها قائل شده و آن اين است كه عداوت و دشمنى در ميان آنها تا دامنه قيامت افكنده است .
(و القينا بينهم العداوة و البغضاء الى يوم القيامة) .در اينكه منظور از اين عداوت و بغضاء چيست در ميان مفسران گفتگو است ، ولى اگر ما از وضع استثنائى و ناپايدار كنونى يهود صرفنظر كنيم و تاريخچه زندگى پراكنده و توام با دربدرى آنها را در نظر بگيريم خواهيم ديد كه يك عامل مهم براى اين وضع خاص تاريخى عدم وجود اتحاد و صميميت در ميان
آنها در سطح جهانى بوده است ، زيرا اگر اتحاد و صميميتى در ميان آنها وجود مى‏داشت در طول تاريخ اين همه شاهد پراكندگى و بدبختى و در بدرى نبودند .
در ذيل آيه 14 همين سوره توضيح بيشترى در باره مسئله عداوت و دشمنى مداوم در ميان اهل كتاب ذكر كرديم .
و در قسمت اخير آيه اشاره به كوششها و تلاشهاى يهود براى برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهائى مسلمانان از اين آتشهاى نابود كننده كرده ، مى ‏فرمايد : هر زمان آتشى براىجنگ افروختند ، خداوند آنرا خاموش ساخت و شما را حفظ از آن كرد .
(كلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله ) و اين در حقيقت يكى از نكات اعجاز آميز زندگى پيامبر اسلام (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) است زيرا يهوديان از تمام مردم حجاز نيرومندتر ، و به مسائل جنگى آشناتر ، و داراى محكمترين قلعه ‏ها و سنگرها بودند ، علاوه بر اين قدرت مالى فراوانى داشتند كه در پيكارها به آنها كمك مى‏كرد ، تا آنجا كه قريش براى جلب كمك آنها كوشش مى‏كردند و اوس و خزرج هر كدام سعى داشتند كه پيمان دوستى و همكارى نظامى با آنها ببندند ، ولى با اينهمه ، چنان طومار قدرت آنها در هم پيچيده شد كه بهيچوجه قابل پيش‏بينى نبود ، يهود بنى نضير و بنى قريظه و بنى قينقاع تحت شرائط خاصى مجبور به جلاى وطن شدند ، و ساكنان قلعه‏ هاى خيبر و سرزمين فدك تسليم گرديدند ، و حتى يهوديانى كه در پاره ‏اى از بيابانهاى حجاز سكونت داشتند ، آنها نيز در برابر عظمت اسلام زانو زدند نه تنها نتوانستند مشركان را يارى دهند بلكه خودشان نيز از صحنه مبارزه كنار رفتند .
قرآن اضافه مى‏كند : آنها براى پاشيدن بذر فساد در روى زمين تلاش و كوشش پى‏گير و مداومى دارند .
(و يسعون فى الارض فسادا ) در حالى كه خداوند مفسدان را دوست نمى‏دارد .
(و الله لا يحب المفسدين)
بنا بر اين قرآن هيچگاه به آنها از نظر نژادى ايراد ندارد ، بلكه مقياس انتقادات قرآن و الگوى سرزنشهاى آن اعمالى است كه از هر كس و هر جمعيتى صادر مى‏شود و در آيات بعد خواهيم ديد كه با اينهمه ، قرآن راه بازگشت را بروى آنها باز گذاشته است .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء ۱۰۵

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید مبعث:
۱۰ / اسفند / ۱۴۰۰
طرفدار توقف جنگیم؛
ریشه بحران اوکراین سیاستهای بحران‌ساز رژیم مافیایی آمریکا است
اوکراینِ امروز و افغانستانِ دیروز نشان‌دهنده سرانجام اعتماد به آمریکا واروپا است
آمریکا نفت سوریه و ثروت افغانستان را می‌دزدد و از جنایات صهیونیستها حمایت می‌کند

منبع:

آیات مهدویت

https://www.leader.ir/fa/content/25553

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49680

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) , خداوند , خیر , دین , دانا , کوچکترها , بزرگترها , احترام , مدارا , زندگی , میانه روی , خرج کردن , روزی , عیوب , آگاه , نهج الفصاحه , تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۶۴ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , یهود , دست خدا , زنجیر , سخن , رحمت الهی , قدرت , گشاده , هر دو دست , دو دست , بخشش , آیات , پروردگار , نازل , طغیان , کفر , عداوت , دشمنی , روز قیامت , آتش جنگ , خاموش , فساد , زمین , تلاش , مفسدان , ظهور , امام خامنه ای , یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۷۰

۱۷۰ يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً

ترجمه
۱۷۰ـ اى مردم! پيامبر (ى كه انتظارش را مى كشيديد،) حق را از جانب پروردگارتان آورد; به او ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است! و اگر كافر شويد، (به خدا زيانى نمى رسد; زيرا) آنچه در آسمان ها و زمين است از آنِ خداست، و خداوند، دانا و حكيم است.

تفسیر
در آيات گذشته، به سرنوشت افراد بى ايمان اشاره شد، و اين آيه دعوت به سوى ايمان آميخته با ذكر نتيجه آن مى كند، و با تعبيرات مختلفى كه شوق و علاقه انسان را بر مى انگيزد، همه مردم را به اين هدف عالى تشويق مى نمايد. نخست مى گويد: «اى مردم! همان پيامبرى كه در انتظار او بوديد و در كتب آسمانى پيشين به او اشاره شده بود با آئين حق به سوى شما آمده است» (يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ) - 2 پس از آن مى فرمايد: «اين پيامبر از طرف آن كس كه پرورش و تربيت شما را بر عهده گرفته آمده است» (مِنْ رَبِّكُمْ). بعد اضافه مى كند: «اگر ايمان بياوريد به سود شما است به ديگرى خدمت نكرده ايد، بلكه به خودتان خدمت نموده ايد» (فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ). سپس توجه مى دهد: فكر نكنيد اگر شما راه كفر پيش گيريد به خدا زيانى مى رسد، چنين نيست; زيرا خداوند مالك آنچه در آسمان ها و زمين است مى باشد، مى فرمايد: «و اگر كافر شويد (به خدا زيانى نمى رسد) آنچه در آسمان ها و زمين است ملك خدا است» (وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الأَرْضِ). به علاوه، چون خداوند، عالم و حكيم است دستورهائى را كه به شما داده و برنامه هائى را كه تنظيم كرده همگى روى فلسفه و مصالحى بوده و به سود شما است; زيرا «خداوند همواره دانا و حكيم است» (وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً). بنابراين، اگر پيامبران و برنامه هائى فرستاده، نه به خاطر نياز خود بوده، كه به خاطر علم و حكمتش بوده است. با توجه به تمام اين جهات، آيا سزاوار است كه راه ايمان را رها كرده و به راه كفر گام نهيد؟!

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۷۱

۱۷۱ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً

ترجمه
۱۷۱ ـ اى اهل كتاب! در دين خود، غلوّ (و زياده روى) نكنيد! و درباره خدا، غير از حق نگوئيد! مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه (و مخلوق) اوست; كه او را به مريم القاء نمود; و روحى (شايسته) از طرف او بود. به خدا و پيامبران او، ايمان بياوريد; و نگوئيد: «(خداوند) سه گانه است»! (از اين سخن) خوددارى كنيد كه براى شما بهتر است. خدا، تنها معبود يگانه است; او منزّه است كه فرزندى داشته باشد; (بلكه) از آن اوست آنچه در آسمان ها و در زمين است; و براى تدبير و سرپرستى آنها، خداوند كافى است.

تفسیر
در اين آيه، و آيه بعد به تناسب بحث هائى كه درباره اهل كتاب و كفار بود، به يكى از مهمترين انحرافات جامعه مسيحيت يعنى «مسأله تثليث و خدايان سه گانه» اشاره كرده و با جمله هاى كوتاه و مستدل آنها را از اين انحراف بزرگ بر حذر مى دارد. نخست به آنان اخطار مى كند كه در دين خود راه غلوّ را نپويند و جز حق درباره خدا نگويند، مى فرمايد: «اى اهل كتاب! در دين خود غلوّ نكنيد و درباره خدا جز حق نگوئيد» (يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ). مسأله «غلوّ» درباره پيشوايان، يكى از مهمترين سرچشمه هاى انحراف در اديان آسمانى بوده است. از آنجا كه انسان به خود علاقه دارد، ميل دارد كه رهبران و پيشوايان خويش را هم بيش از آنچه هستند بزرگ نشان دهد تا بر عظمت خود افزوده باشد. گاهى نيز اين تصور، كه غلوّ درباره پيشوايان، نشانه ايمان به آنان و عشق و علاقه به آنها است، سبب گام نهادن در اين ورطه هولناك مى شود. «غلوّ» همواره يك عيب بزرگ را همراه دارد و آن اين كه: ريشه اصلى مذهب يعنى خداپرستى و توحيد را خراب مى كند. به همين جهت، اسلام درباره غلات سختگيرى شديدى كرده و در كتب «عقائد» و «فقه» غلات از بدترين كفار معرفى شده اند. پس از آن، به چند نكته كه هر كدام در حكم دليلى بر ابطال تثليث و الوهيت مسيح(عليه السلام) است اشاره مى كند: در آغاز مى گويد: «عيسى(عليه السلام) فقط فرزند مريم(عليها السلام) بود» (إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ). اين تعبير (ذكر نام مادر عيسى در كنار نام او) كه در شانزده مورد از قرآن مجيد آمده است ، خاطر نشان مى سازد كه مسيح(عليه السلام) همچون ساير افراد انسان در رحم مادر قرار داشت، دوران جنينى را گذراند و همانند ساير افراد بشر متولد شد، شير خورد و در آغوش مادر پرورش يافت، يعنى تمام صفات بشرى در او بود. چگونه ممكن است چنين كسى كه مشمول و محكوم قوانين طبيعت و تغييرات جهان مادّه است خداوند ازلى و ابدى باشد. مخصوصاً كلمه «اِنَّما» كه در آيه مورد بحث آمده است، به اين توهّم نيز پاسخ مى گويد كه: اگر عيسى(عليه السلام) پدر نداشت، مفهومش اين نيست كه فرزند خدا بود، بلكه فقط فرزند مريم بود! در دومين نكته مى فرمايد: «عيسى(عليه السلام) فرستاده خدا بود» (رَسُولُ اللّهِ). اين موقعيت نيز، تناسبى با الوهيت او ندارد، قابل توجه اين كه قسمتى از سخنان مختلف مسيح(عليه السلام) كه در «اناجيل» كنونى موجود است، همگى حاكى از نبوت و رسالت او براى هدايت انسان ها است، نه الوهيت و خدائى او. در سومين نكته مى فرمايد: «عيسى(عليه السلام) كلمه خدا بود كه به مريم القاء شد» (وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ). در چند آيه قرآن از عيسى(عليه السلام) تعبير به «كلمه» شده است و اين تعبير، به خاطر آن است كه اشاره به مخلوق بودن مسيح(عليه السلام) كند. همان طور كه كلمات، مخلوق ما است، موجودات عالم آفرينش هم، مخلوق خدا هستند. و نيز همان طور كه «كلمات» اسرار درون ما را بيان مى كند و نشانه اى از صفات و روحيات ما است، مخلوقات اين عالم نيز، روشنگر صفات جمال و جلال خدايند. به همين جهت، در چند مورد از آيات قرآن به تمام مخلوقات «كلمه» اطلاق شده است (مانند آيات 109 كهف و 27 لقمان).

منتها اين كلمات با هم تفاوت دارند، بعضى بسيار برجسته و بعضى نسبتاً ساده و كوچكند، و عيسى(عليه السلام) مخصوصاً از نظر آفرينش (علاوه بر مقام رسالت) برجستگى خاصى داشت; چرا كه بدون پدر آفريده شد. در چهارمين نكته مى گويد: «عيسى(عليه السلام) روحى است كه از طرف خدا آفريده شد» (وَ رُوحٌ مِنْهُ). اين تعبير كه در مورد آفرينش آدم(عليه السلام) و به يك معنى آفرينش تمام بشر، نيز در قرآن آمده است اشاره به عظمت آن روحى است كه خدا آفريد و در وجود انسان ها عموماً و مسيح و پيامبران خصوصاً قرار داد. گر چه بعضى خواسته اند از اين تعبير سوء استفاده كنند كه: عيسى(عليه السلام) جزئى از خداوند بود و تعبير «مِنْهُ» را گواه بر اين پنداشته اند. ولى مى دانيم: «مِنْ» در اين گونه موارد براى تبعيض نيست، بلكه به اصطلاح «مِنْ» نشويه است كه بيان سرچشمه و منشأ پيدايش چيزى مى باشد. جالب توجه اين كه: در تواريخ مى خوانيم: «هارون الرشيد» طبيبى نصرانى داشت كه روزى با «على بن حسين واقدى» ـ كه از دانشمندان اسلام بود ـ مناظره كرده، گفت: در كتاب آسمانى شما آيه اى وجود دارد كه مسيح(عليه السلام) را جزئى از خداوند معرفى كرده، سپس آيه فوق را تلاوت كرد. «واقدى» بلافاصله در پاسخ او اين آيه از قرآن را تلاوت نمود: وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الأَرْضِ جَمِيْعاً مِنْهُ: «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است مسخّر شما كرده و همه از ناحيه اوست» و اضافه كرد: اگر كلمه «مِنْ» جزئيت را برساند، بايد تمام موجودات زمين و آسمان طبق اين آيه جزئى از خدا باشند. طبيب نصرانى با شنيدن اين سخن، مسلمان شد. «هارون الرشيد» از اين جريان خوشحال گشت و به «واقدى» جايزه قابل ملاحظه اى داد به علاوه، شگفت انگيز است كه مسيحيان تولد عيسى(عليه السلام) را از مادر بدون وجود پدر دليلى بر الوهيت او مى گيرند، در حالى كه فراموش كرده اند آدم(عليه السلام)بدون پدر و مادر وجود يافت و اين خلقت خاص را هيچ كس دليل بر الوهيت او نمى داند! سپس قرآن به دنبال اين بيان مى فرمايد: «اكنون كه چنين است به خداى يگانه و پيامبران او ايمان بياوريد و نگوئيد خدايان سه گانه اند، و اگر از اين سخن بپرهيزيد، به سود شما است» (فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ). بار ديگر تأكيد مى كند كه: «تنها خداوند معبود يگانه است» (إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ). يعنى شما قبول داريد كه در عين تثليث، خدا يگانه است در حالى كه اگر فرزندى داشته باشد، شبيه او خواهد بود و با اين حال يگانگى معنى ندارد. چگونه ممكن است خداوند فرزندى داشته باشد در حالى كه او از نقيصه احتياج به همسر و فرزند و نقيصه جسمانيت و عوارض جسم بودن مبرّا است؟ لذا مى فرمايد: «او منزّه است از اين كه فرزند داشته باشد» (سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ). به علاوه، او مالك آنچه در آسمان ها و زمين است مى باشد، همگى مخلوق اويند و او خالق آنها است، و مسيح(عليه السلام) نيز يكى از اين مخلوقات او است، چگونه مى توان يك حالت استثنائى براى وى قائل شد، آيا مملوك و مخلوق مى تواند فرزند مالك و خالق خود باشد، مى فرمايد: «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است از آنِ او است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ). بنابراين، چه نيازى به همسر و فرزند دارد. و در پايان اعلام مى دارد: خداوند نه تنها خالق و مالك آنها است «بلكه مدبّر و حافظ و رازق و سرپرست آنها نيز مى باشد» (وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً). اصولاً خدائى كه ازلى و ابدى است، و سرپرستى همه موجودات را از ازل تا ابد بر عهده دارد، چه نيازى به فرزند دارد؟ مگر او همانند ما است كه فرزندى براى جانشينى بعد از مرگ خود بخواهد؟!

در ميان انحرافاتى كه جهان مسيحيت به آن گرفتار شده، هيچ يك بدتر از انحراف تثليث نيست; زيرا آنها با صراحت مى گويند: خداوند سه گانه است و نيز با صراحت مى گويند در عين حال يگانه است! يعنى هم وحدت را حقيقى مى دانند و هم سه گانگى را واقعى مى شمرند، و اين موضوع مشكل بزرگى براى پژوهشگران مسيحى به وجود آورده است. اگر حاضر بودند يگانگى خدا را «مجازى» بدانند و تثليث را «حقيقى» مطلبى بود. و اگر حاضر بودند تثليث را «مجازى» و توحيد را «حقيقى» بدانند، باز هم مسأله، ساده بود. ولى عجيب اين است كه: هر دو را حقيقى و واقعى مى دانند! و اگر مى بينيم در پاره اى از نوشته هاى تبليغاتى اخير كه به دست افراد غير مطلع داده مى شود، دم از سه گانگى مجازى مى زنند، سخن رياكارانه اى است كه به هيچ وجه با منابع اصلى مسيحيت و اعتقاد واقعى دانشمندان آنها نمى سازند. اينجا است كه مسيحيان خود را با يك مطلب غير معقول مواجه مى بينند; زيرا معادله «1 = 3» را هيچ كودك دبستانى هم نمى تواند بپذيرد، به همين دليل معمولاً مى گويند: اين مسأله را نبايد با مقياس عقل پذيرفت بلكه با مقياس تعبد و دل! بايد پذيرفته شود. و از اينجا است كه مسأله بيگانگى «مذهب» از «منطق عقل» شروع مى شود و مسيحيت را به اين وادى خطرناك مى كشاند كه مذهب جنبه عقلانى ندارد، بلكه صرفاً جنبه قلبى و تعبدى دارد. و نيز از اينجا است كه بيگانگى علم و مذهب و تضاد اين دو با هم از نظر منطق مسيحيت كنونى آشكار مى شود; زيرا علم مى گويد: عدد 3 هرگز مساوى با يك نيست، اما مسيحيت كنونى مى گويد هست! در مورد اين عقيده به چند نكته بايد توجه كرد: 1 ـ در هيچ يك از «اناجيل» كنونى اشاره اى به مسأله تثليث نشده است به همين دليل، محققان مسيحى عقيده دارند: سرچشمه تثليث در «اناجيل»، مخفى و ناپيدا است «مستر هاكس» آمريكائى مى گويد: «ولى مسأله تثليث در عهد عتيق و عهد جديد مخفى و غير واضح است» و همان طور كه بعضى از مورخان نوشته اند، مسأله تثليث از حدود قرن سوم به بعد در ميان مسيحيان آشكار گشت، و اين بدعتى بود كه بر اثر غلوّ از يكسو و آميزش مسيحيان با اقوام ديگر از سوى ديگر ، در مسيحيت واقعى وارد شد. بعضى احتمال مى دهند: اصولاً «تثليث نصارى» از «ثالوث هندى» (سه گانه پرستى هندوها) گرفته شده است 2 ـ تثليث، مخصوصاً به صورت «تثليث در وحدت» (سه گانگى در عين يگانگى) مطلبى است كاملاً نامعقول و بر خلاف بداهت عقل، و مى دانيم كه مذهب هرگز نمى تواند از عقل و علم جدا شود، علم حقيقى با مذهب واقعى، هميشه هماهنگ است و دوش به دوش يكديگر سير مى كنند. اين سخن كه مذهب را بايد تعبداً پذيرفت، سخن بسيار نادرستى است; زيرا اگر در قبول اصول يك مذهب، عقل كنار برود و مسأله «تعبد كور و كر» پيش بيايد، هيچ تفاوتى ميان مذاهب، باقى نخواهد ماند، در اين موقع، چه دليلى دارد كه انسان خداپرست باشد نه بت پرست؟! و چه دليلى دارد كه مسيحيان روى مذهب خود تبليغ كنند نه مذاهب ديگر؟! بنابراين، امتيازاتى كه آنها براى مسيحيت فكر مى كنند و اصرار دارند مردم را به سوى آن بكشانند خود دليلى است بر اين كه مذهب را بايد با منطق عقل شناخت. و اين درست بر خلاف ادعائى است كه آنها در مسأله تثليث دارند، يعنى «مذهب» را از «عقل» جدا مى كنند. به هر حال، هيچ سخنى براى درهم كوبيدن بنيان مذهب بدتر از اين سخن نيست كه بگوئيم: مذهب جنبه عقلانى و منطقى ندارد بلكه جنبه تعبدى دارد!

3 ـ دلائل متعددى كه در بحث توحيد براى يگانگى ذات خدا آورده شده است هر گونه دوگانگى، سه گانگى و تعدّد را از او نفى مى كند، خداوند يك وجود بى نهايت از تمام جهات است، ازلى، ابدى و نامحدود از نظر علم و قدرت و توانائى است و مى دانيم: در بى نهايت، تعدّد و دوگانگى تصور نمى شود. زيرا اگر دو بى نهايت فرض كنيم، هر دو متناهى و محدود مى شوند چون وجود اول فاقد قدرت، توانائى و هستى وجود دوم است، و همچنين وجود دوم فاقد وجود اول و امتيازات او است، بنابراين ، هم وجود اول محدود است و هم وجود دوم. به عبارت روشن تر: اگر دو «بى نهايت» از تمام جهات فرض كنيم، حتماً «بى نهايت اول» به مرز «بى نهايت دوم» كه مى رسد تمام مى گردد، و بى نهايت دوم كه به مرز بى نهايت اول مى رسد، آن هم تمام مى گردد، پس هر دو محدود هستند و متناهى. نتيجه اين كه: ذات خداوند كه يك وجود غير متناهى است هرگز نمى تواند متعدد باشد. همچنين اگر معتقد باشيم، ذات خدا مركّب از «سه اقنوم» (سه اصل يا سه ذات) است، لازم مى آيد كه هر سه محدود باشند، نه نامحدود و نامتناهى. به علاوه، هر «مركّبى» نيازمند به «اجزاى» خويش است، و وجودش معلول وجود آنها است و لازمه تركيب در ذات خدا اين است كه او نيازمند و معلول باشد، در حالى كه مى دانيم او بى نياز و علت نخستين عالم هستى است. 4 ـ از همه اينها گذشته، چگونه ممكن است، ذات خدا در قالب انسانى آشكار شود و نياز به جسم، مكان، غذا، لباس و مانند آن پيدا كند؟ محدود ساختن خداى ازلى و ابدى در جسم يك انسان، و قرار دادن او در جنين مادر، از بدترين تهمت هائى است كه ممكن است به ذات مقدس او بسته شود. همچنين نسبت دادن فرزند به خدا كه مستلزم عوارض مختلف جسمانى است يك نسبت غير منطقى و كاملاً نامعقول محسوب مى شود، به دليل اين كه هر كس در محيط مسيحيت پرورش نيافته و از آغاز طفوليت با اين تعليمات موهوم و غلط خو نگرفته است از شنيدن اين تعبيرات كه بر خلاف الهام فطرت و عقل است مشمئز مى شود، و اگر خود مسيحيان از تعبيراتى مانند: «خداى پدر» و «خداى پسر» ناراحت نمى شوند، به خاطر آن است كه از طفوليت با اين مفاهيم غلط انس گرفته اند! 5 ـ اخيراً ديده مى شود جمعى از مبلّغان مسيحى براى اغفال افراد كم اطلاع در مورد مسأله تثليث، متشبث به مثال هاى سفسطه آميزى شده اند، از جمله اين كه: وحدت در تثليث (يگانگى در عين سه گانگى) را مى توان تشبيه به «جرم خورشيد» ، «نور» و «حرارت» آن كرد كه سه چيز هستند و در عين حال يك حقيقتند، و يا تشبيه به موجودى كرد كه عكس آن در سه آينه بيفتد با اين كه يك موجود بيشتر نيست، سه موجود به نظر مى رسد! و يا آن را تشبيه به مثلثى مى كنند كه از بيرون سه زاويه دارد و اما اگر زوايا را از درون امتداد دهيم به يك نقطه مى رسند. با كمى دقت روشن مى شود اين مثال ها ارتباطى با مسأله مورد بحث ندارد; زيرا «جرم خورشيد» مسلماً با «نور آن» دو تا است، و «نور» كه امواج مافوق قرمز است با «حرارت» كه امواج مادون قرمز است از نظر علمى كاملاً تفاوت دارند، و اگر احياناً گفته شود: اين سه چيز يك واحد شخصى هستند، مسامحه و مجازى بيش نيست. و از آن روشن تر مثال «جسم» و «آينه ها» است; زيرا عكسى كه در آينه است، چيزى جز انعكاس نور نيست، انعكاس نور مسلماً غير از خود جسم است، بنابراين ، اتحاد حقيقى و شخصى در ميان آنها وجود ندارد و اين مطلبى است كه هر كس فيزيك كلاس هاى اول دبيرستان را خوانده باشد مى داند. در مثال مثلث نيز مطلب همين طور است: زواياى مثلث قطعاً متعددند، و امتداد منَصِّف الزاويه ها و رسيدن به يك نقطه در داخل مثلث ربطى به زوايا ندارد.

شگفت انگيز اين كه: بعضى از مسيحيان شرقى با الهام از «وحدت وجود صوفيه خواسته اند توحيد در تثليث را با منطق «وحدت وجود» تطبيق دهند، ولى ناگفته پيدا است اگر كسى عقيده نادرست و انحرافى وحدت وجود را بپذيرد، بايد همه موجودات اين عالم را جزئى از ذات خدا بداند، بلكه عين او تصور كند، در اين موقع سه گانگى معنى ندارد، بلكه تمام موجودات از كوچك و بزرگ، جزء يا مظهرى براى او مى شوند. بنابراين، تثليث مسيحيت هيچگونه ارتباطى با وحدت وجود نمى تواند داشته باشد، اگر چه در جاى خود وحدت وجود صوفيه نيز ابطال شده است. 6 ـ گاهى بعضى از مسيحيان مى گويند: اگر ما مسيح(عليه السلام) را «ابن اللّه» مى گوئيم درست مانند آن است كه شما به امام حسين(عليه السلام) «ثار اللّه» و «ابن ثاره» (خون خدا و فرزند خون خدا) مى گوئيد و يا در پاره اى از روايات به على(عليه السلام) «يد اللّه» اطلاق شده است، ولى بايد گفت: اوّلاً ـ اين اشتباه بزرگى است كه بعضى «ثار» را به معنى «خون» كرده اند; زيرا «ثار» هيچ گاه در لغت عرب به معنى خون نيامده است، بلكه به معنى «خون بها» است، (در لغت عرب به خون، «دم» اطلاق مى شود). بنابراين «ثار اللّه» يعنى اى كسى كه خون بهاى تو متعلق به خدا است و او خون بهاى تو را مى گيرد. يعنى تو متعلق به يك خانواده نيستى كه خون بهاى تو را رئيس خانواده بگيرد. و نيز متعلق به يك قبيله نيستى كه خون بهاى تو را رئيس قبيله بگيرد، تو متعلق به جهان انسانيت و بشريت مى باشى، تو متعلق به عالم هستى و ذات پاك خدائى، بنابراين خون بهاى تو را او بايد بگيرد. و همچنين تو فرزند على بن ابى طالب(عليه السلام) هستى كه شهيد راه خدا بود و خون بهاى او را نيز خدا بايد بگيرد. و ثانياً ـ اگر در عبارتى در مورد مردان خدا تعبير مثلاً به «يد اللّه» شود، قطعاً يك نوع تشبيه، كنايه و مجاز است، اما آيا هيچ مسيحى واقعى حاضر است «ابن اللّه» بودن مسيح(عليه السلام) را يك نوع مجاز و كنايه بداند؟ مسلماً چنين نيست; زيرا منابع اصيل مسيحيت «ابن» را به عنوان «فرزند حقيقى» مى شمرند و مى گويند: اين صفت مخصوص مسيح(عليه السلام) است نه غير او، و اين كه در بعضى از نوشته هاى سطحى تبليغاتى مسيحى ديده مى شود كه «ابن اللّه» را به صورت كنايه و تشبيه گرفته اند، بيشتر جنبه عوام فريبى دارد، براى روشن شدن اين مطلب عبارت زير را كه نويسنده كتاب «قاموس مقدس» در واژه «خدا» آورده با دقت توجه كنيد: «و لفظِ پسرِ خدا يكى از القاب منجى و فادى ما است كه بر شخص ديگر اطلاق نمى شود مگر در جائى كه كه از قرائن معلوم شود كه قصد از پسر حقيقى خدا نيست»

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۷۲تا۱۷۳

۱۷۲ لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلّهِ وَ لاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَميعاً ۱۷۳فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذينَ اسْتَنْكَفُوا وَ اسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَليماً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَ لا نَصيراً

ترجمه
۱۷۲ ـ هرگز مسيح از اين ابا نداشت كه بنده خدا باشد; و نه فرشتگان مقرّب او (از اين ابا دارند). و آنها كه از عبوديت و بندگى او، روى برتابند و تكبّر كنند، به زودى همه آنها را (در قيامت) نزد خود جمع خواهد كرد. ۱۷۳ ـ اما آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را به طور كامل خواهد داد; و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد افزود. و اما آنها كه ابا كردند و تكبّر ورزيدند، مجازات دردناكى خواهد كرد; و براى خود، غير از خدا، سرپرست و ياورى نخواهند يافت.

شان نزول
جمعى از مفسران در شأن نزول اين آيه، چنين روايت كرده اند: طايفه اى از مسيحيان «نجران» خدمت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) رسيده، عرض كردند: چرا نسبت به پيشواى ما خرده مى گيرى؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: من چه عيبى بر او گذاشته ام؟ گفتند: تو مى گوئى او بنده خدا و پيامبر او بوده است. آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر
گر چه آيات فوق شأن نزول خاصى دارد، ولى با اين حال پيوند و ارتباط آن با آيات گذشته كه درباره نفى الوهيت مسيح(عليه السلام) و ابطال مسأله تثليث بود، آشكار است. نخست، با بيان ديگرى مسأله الوهيت مسيح(عليه السلام) را ابطال كرده، مى گويد: شما چگونه معتقد به الوهيت عيسى(عليه السلام) هستيد در حالى كه: «مسيح از عبوديت و بندگى پروردگار استنكاف نداشت و فرشتگان مقرّب پروردگار نيز استنكاف ندارند»؟ (لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلّهِ وَ لاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ). مسلّم است كسى كه خود عبادت كننده است معنى ندارد كه معبود باشد. مگر ممكن است كسى خود را عبادت كند؟ يا اين كه عابد، معبود، بنده و خدا يكى باشد؟! جالب اين است كه: در حديثى مى خوانيم: امام على بن موسى الرضا (عليه السلام)براى محكوم ساختن مسيحيان منحرف كه مدعى الوهيت او بودند به «جاثليق» بزرگ مسيحيان فرمود: عيسى(عليه السلام) همه چيزش خوب بود، تنها يك عيب داشت و آن اين كه عبادت چندانى نداشت. مرد مسيحى برآشفت و به امام گفت: چه اشتباه بزرگى مى كنى؟ اتفاقاً او از عابدترين مردم بود. امام(عليه السلام) فوراً فرمود: او چه كسى را عبادت مى كرد؟ آيا كسى جز خدا را مى پرستيد؟ بنابراين، به اعتراف خودت، مسيح بنده و مخلوق و عبادت كننده خدا بود، نه معبود و خدا، مرد مسيحى خاموش شد و پاسخى نداشت پس از آن اضافه مى كند: «كسانى كه از عبادت و بندگى پروردگار امتناع ورزند، و اين امتناع از تكبر و خودبينى سرچشمه بگيرد، خداوند همه آنها را در روز رستاخيز در دادگاه عدل خود حاضر خواهد ساخت» (وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَميعاً) و به هر كدام كيفر مناسب خواهد داد. در آيه بعد، نحوه برخورد با محشور شدگان را چنين بيان مى كند: «در آن روز آنها كه داراى ايمان و عمل صالح بوده اند پاداششان را به طور كامل خواهد داد، و از فضل و رحمت خود بر آنها خواهد افزود» (فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ). «اما آنها كه از بندگى خدا امتناع ورزيدند و راه تكبّر را پيش گرفتند به عذاب دردناكى گرفتار خواهد كرد و غير از خدا هيچ سرپرست، حامى و ياورى نخواهند يافت» (وَ أَمَّا الَّذينَ اسْتَنْكَفُوا وَ اسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَليماً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَ لا نَصيراً).

۱- استنكاف به معنى امتناع و انزجار از چيزى است و بنابراين، مفهوم وسيعى دارد كه با ذكر جمله «اسْتَكْبَرُوا» به دنبال آن محدود مى شود; زيرا امتناع از بندگى خدا گاهى سرچشمه آن جهل و نادانى است و گاهى به خاطر تكبّر، خودبينى و سركشى است گرچه هر دو كار خلافى است، ولى دومى به مراتب بدتر است. 2 ـ ذكر عدم استنكاف ملائكه از عبوديت پروردگار، يا به خاطر آن است كه مسيحيان قائل به سه معبود بودند ( اب ، ابن و روح القدس و يا به تعبير ديگر خداى پدر و خداى پسر و واسطه ميان آن دو) بنابراين ، در اين آيه مى خواهد معبود ديگر، يعنى «مسيح» و «فرشته روح القدس» هر دو را نفى كند تا توحيد ذات پروردگار ثابت شود. و يا به خاطر آن است كه آيه، ضمن پاسخگوئى به شرك مسيحيان، اشاره به شرك بت پرستان عرب كرده كه فرشتگان را فرزندان خدا مى دانستند و جزئى از پروردگار، و به آنها نيز پاسخ مى گويد. با توجه به اين دو بيان، ديگر جائى براى اين بحث باقى نمى ماند كه آيا آيه فوق دليل بر افضليت فرشتگان بر انبياء هست يا نه؟ زيرا آيه فقط در مقام نفى «اقنوم سوم» و يا «معبودهاى مشركان عرب» است، نه در صدد بيان افضليت فرشتگان نسبت به مسيح(عليه السلام).

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره نسا آیات ۱۷۴تا۱۷۵

۱۷۴ يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً ۱۷۵ فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ في رَحْمَة مِنْهُ وَ فَضْل وَ يَهْديهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقيماً

ترجمه
۱۷۴ ـ اى مردم! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمد; و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم. ۱۷۵ ـ اما آنها كه به خدا ايمان آوردند و به آن (كتاب آسمانى) چنگ زدند، به زودى همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت; و در راه راستى، به سوى خودش هدايت مى كند.

تفسیر
در تعقيب بحث هائى كه درباره انحرافات اهل كتاب از اصل توحيد و اصول تعليمات انبياء در آيات سابق انجام يافت، در اين دو آيه سخن نهائى گفته شده و راه نجات مشخص گرديده است. نخست عموم مردم جهان را مخاطب ساخته، مى گويد: «اى مردم از طرف پروردگار شما پيامبرى آمده است كه براهين و دلائل آشكارى دارد و همچنين نور آشكارى به نام قرآن با او فرستاده شده كه روشنگر راه سعادت شما است» (يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً). «برهان» به عقيده بعضى از دانشمندان از ماده «بَرَه» (بر وزن فرح) به معنى سفيد شدن است و از آنجا كه استدلالات روشن، چهره حق را براى شنونده نورانى، آشكار و سفيد مى كند، به آن «برهان» گفته مى شود. منظور از «برهان» در آيه فوق چنان كه جمعى از مفسران گفته اند و قرائن گواهى مى دهد، شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است. و منظور از «نور»، قرآن مجيد است كه در آيات ديگر نيز از آن تعبير به نور شده است. در احاديث متعددى كه از طرق اهل بيت(عليهم السلام) در تفسير «نور الثقلين» ، «على بن ابراهيم» و «مجمع البيان» به ما رسيده، «برهان» به پيامبر(صلى الله عليه وآله) تفسير شده و «نور» به على(عليه السلام) ، اين تفسير با تفسيرى كه در بالا گفتيم منافات ندارد; زيرا ممكن است از «نور»، معنى وسيعى اراده شود كه هم قرآن و هم امير مؤمنان على(عليه السلام) را كه حافظ قرآن و مفسر و مدافع آن بود در برگيرد. در آيه بعد، نتيجه پيروى از اين برهان و نور را چنين شرح مى دهد: «اما آنها كه به خدا ايمان آوردند و به اين كتاب آسمانى چنگ زدند، به زودى در رحمت واسعه خود وارد خواهد كرد، از فضل و رحمت خويش بر پاداش آنها خواهد افزود و به صراط مستقيم و راه راست هدايتشان مى كند» (فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ في رَحْمَة مِنْهُ وَ فَضْل وَ يَهْديهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقيماً).

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بسم الله الرحمن الرحیم

از خصوصیّات شیعه حقیقی

حضرت امام زین العابدین علیه السلام
▫️إنَّمَا شِيعَتُنَا يُعْرَفُونَ بِعِبَادَتِهِمْ .... الْمُسَبِّحُونَ إِذَا سَكَتَ النَّاسُ وَ الْمُصَلُّونَ إِذَا نَامَ النَّاسُ وَ الْمَحْزُونُونَ إِذَا فَرِحَ النَّاس‏

شیعیان ما تنها با عبادتشان شناخته می شوند...
در وقتی که دیگران ساکتند، آنها تسبیح پروردگار می گویند،
و هنگامی که مردم در خواب هستند، آنها مشغول نماز هستند،
و در حالی که مردم در خوشی هستند، آنها محزون و غصّه دارند.

«صفات الشیعه» ص ۲۹

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بسم الله الرحمن الرحیم

خیر تضمین شده

حضرت امام صادق علیه السلام

من اسْتَخَارَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ هُوَ رَاضٍ بِمَا صَنَعَ اللَّهُ لَهُ خَارَ اللَّهُ لَهُ حَتْماً

هر کس یک مرتبه از خداوند عزّوجلّ طلب خیر کند و نسبت به قضاء الهی راضی باشد، خداوند خیر را برای او بصورت قطعی رقم می زند.

«المحاسن» ج ۲ ص ۵۹۸

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

شقاوت انسان بی محبّت

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:
▫️جاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله وسلّم، فَقَالَ مَا قَبَّلْتُ صَبِيّاً قَطُّ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ هَذَا رَجُلٌ عِنْدِي أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
مردی به محضر پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم آمد، عرض کرد: من تا کنون هیچ کودکی را نبوسیده ام!

وقتی آن مرد رفت، رسول خدا فرمودند: این مرد در نظر من از اهل آتش است.

«الکافی» ج ۶ ص ۵۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

هشدار امام راحل (ره) در خصوص باقی ماندن طاغوتیان در ادارات... اکنون نیز تفاله های نفاق جدید و افساد طلبان در بدنه دولت و برخی مشاغل مهم باقی مانده اند و چوب لای چرخ دولت میگذارند و ملت را اذیت میکنند، ضرورت دارد دولت مردمی فعلی آنها را از ادارات برکنار کند (آذر ماه 1400)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

فرازی از وصیتنامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی

عزت دستِ‌ خداست‌ و بدانید اگـر گمنام‌‌ترین‌ هم‌ باشید، ولی‌ نیتِ‌ شما یاری مردم‌ باشد می‌بینید خدٰاوند؛ چقدر با عزت‌ و عظمت‌ شما را در‌ آغوش‌ می‌گیرد

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

شهید حسن عشوری اهل شهرستان رودسر و از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که در درگیری با تروریست‌ها به شهادت رسید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

#عقلهای_تعطیل

✒️درج اینگونه اخبار در روزنامه دولتی ایران ،از این دولت مورد انتظار نبوده و نیست ،
بهره سیاسی از هنر پیشه یاسلبریتی ها و غیره در فرهنگ سازی یک نظام اسلامی که متوسل به ذوات مقدسه خاندان عصمت وطهارت هچون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و زینب کبری( سلام الله علیها ) دو اسوه بزرگ عفت و پاکدامنی والگوی زنان انقلابی در دوران انقلاب اسلامی ،و اندک زنان و دختران مومنه ومحجبه باقی مانده در جامعه فعلی میباشند ، باآموزه های شیعی وروح انقلاب اسلامی منافات دارد،
رفتار و پوشش و زندگی خصوصی وپشت صحنه اکثر این جماعت باصطلاح بازیگر، ساختگاه وبستر فرهنگ سازی غربی و مقابله با عفت وحجاب فاطمی وزینبی بوده ، وآثارش در جامعه کاملا مشهود است،

چرا مسئولین فرهنگی وغیره در این نظام نمی خواهند بفهمند که پوشش و رفتار و سبک حجاب و نماد های منافی با عفت رایج در جامعه فعلی ،همه برگرفته از زندگی حقیقی و پوشش وزندگی واقعی وپشت صحنه بازیگران سریالها و فیلمهاست، نه برگرفته از آن شخصیتی که در فیلم بجایش بازی میکنند...!
و نتیجه الگو برداری از زندگی حقیقی سلبریتی ها همین بساطی است که جامعه را بشکلی در اورده که هیچ سنخیتی با انقلاب اسلامی و زندگی پاک وعفیف شیعی ندارد،
فقط کافی است نام یک بازیگر را سرچ کنید، با انبوهی از تصاویر حقیقی و پشت صحنه و زندگی واقعی شان روبرو خواهید شد که برای نسل جوان بسیار پر جاذبه تر بوده و اهمیت بیشتری دارد، تا نقشی که بازی کرده اند، و این یعنی تبلیغ و رواج الگوهای و مدلهای غربی برای نسل جوان کشور...!

یک نکته به مسئولین فرهنگی:
شاید بگویید ساده اندیشی نویسنده است که نمیداند ، فعلا برای حفظ اصل انقلاب ، سیاست این است که از هر ابزاری که سرگرم کننده است باید بهره برد،
اما در پاسخ باید گفت:
شیر بی یال و دم و اشکم که دید
این چنین شیری خدا کی آفرید

نظام با رفتار و زندگی ساده و پاک و بدون رانت و بدون دریافت حقوق های نجومی و پایین شهر نشینی مسئولینش حفظ میشود ، نه با استفاده ابزاری از جماعتی که هیچ سنخیتی با نظام اسلامی ندارند،

البته مشروط به اینکه مسئولین نظام اسلامی هم مشی و زندگی ساده رهبر فرزانه انقلاب وفرزندانش و رفتار واندیشه شهید عزیز حاج قاسم را الگوی زندگی خود و آقا زاده هایشان قرار دهند ، نه تجمل گرایی و رفاه طلبی و غیره.!

اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

سردار قاآنی:
با کوچک‌ترین حرکت ‌دندان‌تان ‌را خرد می‌کنیم‌

فرمانده‌‌ مقتدر نیروی قدس سپاه خطاب به آمریکا:

به آمریکاییان می‌گوییم هنوز از جغرافیای اطراف ما وقت دارید که با ذلت بیرون بروید و گرنه از تمام این جغرافیا بدتر از افغانستان اخراج می‌شوید.

سال‌های سال آمریکا حرف از تحریم روی میز و زیر میز می‌زند اما توان و ظرفیت نرم‌افزاری وسخت‌افزاری و اقتدار و عزت این ملت به حدی رسیده که می‌دانند اگر کوچکترین حرکتی کنید دندان‌های شما در دهانتان خورد می‌شود.

دورانی که هر کاری می‌خواستید انجام می‌دادید گذشت.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء , مردم , پیامبر , حق , پروردگارتان , پروردگار , ایمان , کافر , زیان , خدا , آسمان , زمین , دانا , حکیم , اهل کتاب , دین , غلو , زیاده روی , مسیح , عیسی بن مریم , فرستاده خدا , کلمه , مخلوق , مریم , القاء , پیامبران , معبود یگانه , منزه , تدبیر , سرپرستی , فرشتگان , مقرب , فرشتگان مقرب , قیامت , اعمال صالح , پاداش , فضل , بخشش , تکبر , مجازات , دردناک , سرپرست , یاور , مسیحیان نجران , نجران , دلیل روشن , آشکار , کتاب آسمانی , رحمت , هدایت , شیعه , حقیقی , شیعیان , ساکت , تسبیح , خواب , نماز , خوشی , محزون , غصه , امام سجاد علیه السلام , صفات شیعه , امام صادق علیه السلام , طلب خیر , قضاء الهی , راضی , خیر , قطعی , کودک , بوسیدن , رسوب خدا , اهل آتش , طاغوت , دولت مردمی , ادارات , امام خمینی رحمه الله علیه , شهید سلیمانی , حاج قاسم سلیمانی , حاج قاسم , عزت , گمنان , نیت , یاری مردم , خداوند , عظمت , آغوش , شهید حسن عشوری , رودسر , سربازان گمنام امام زمان (عج) , تروریست , شهادت , عقل , تعطیل , سردار قاآنی , نیروی قدس سپاه , ذلت , اخراج , آمریکا , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم


تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۱۰تا۱۱۲

۱۱۰ وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحيماً ۱۱۱ وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً ۱۱۲ وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً

ترجمه
۱۱۰ ـ كسى كه كار بدى انجام دهد يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت. ۱۱۱ ـ و كسى كه گناهى مرتكب شود، به زيان خود مرتكب شده; خداوند، دانا و حكيم است. ۱۱۲ ـ و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس بى گناهى را متهم سازد، بار بهتان و گناه آشكارى بر دوش گرفته است.

تفسیر
در اين سه آيه در تعقيب بحث هاى مربوط به خيانت و تهمت كه در آيات قبل گذشت، سه حكم كلى بيان شده است:
۱ ـ نخست اشاره به اين حقيقت شده كه راه توبه، به روى افراد بدكار در هر حال باز است، مى فرمايد: «كسى كه كار بدى انجام دهد يا به خود (يا ديگرى) ستم كند و بعد حقيقتاً پشيمان شود، از خداوند طلب آمرزش كند و در مقام جبران بر آيد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت» (وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحيماً). بايد توجه داشت كه در آيه دو چيز عنوان شده: يكى «سوء» و ديگرى «ظلم به نفس» ، و با توجه به قرينه مقابله و همچنين ريشه لغوى «سوء» كه به معنى زيان رسانيدن به ديگرى است، چنين استفاده مى شود: هر نوع گناه اعم از اين كه انسان به ديگرى زيان برساند يا به خود، به هنگام توبه حقيقى و جبران، قابل آمرزش است. ضمناً از تعبير يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحيماً: «خدا را آمرزنده و مهربان مى يابد» استفاده مى شود: توبه حقيقى آن چنان اثر دارد كه انسان در درون جان خود نتيجه آن را مى يابد. از يكسو اثر ناراحت كننده گناه ـ با توجه به غفور بودن خداوند ـ از بين مى رود. و از طرف ديگر، دورى خود از رحمت و الطاف خداوند را كه نتيجه معصيت بود، به مقتضاى رحيميت او، مبدل به نزديكى احساس مى كند.
۲ ـ آيه دوم توضيح همان حقيقتى است كه اجمال آن در آيات قبل گذشت و آن اين كه: هر گناهى كه انسان مرتكب مى شود، بالمآل و در نتيجه به خود ضرر زده و به زيان خود گام برداشته است، مى فرمايد: «كسى كه گناهى مرتكب شود به زيان خود كار كرده» (وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ). و در پايان آيه به اين اصل اشاره كرده كه: خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان با خبر، و هم حكيم است و هر كس را طبق استحقاق خود مجازات مى كند، مى فرمايد: «خداوند همواره دانا و حكيم است» (وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً). و به اين ترتيب، گناهان اگر چه در ظاهر مختلفند، گاهى زيان آن به ديگرى مى رسد و گاهى زيان آن به خويشتن است، اما پس از تحليل نهائى همه به خود انسان باز مى گردد و آثار سوء گناه قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر مى شود.

۳ ـ و در آخرين آيه اشاره به اهميت گناه تهمت زدن نسبت به افراد بى گناه كرده، مى فرمايد: «هر كس خطا يا گناهى مرتكب شود و آن را به گردن بى گناهى بيفكند، بار بهتان و گناه آشكارى بر دوش گرفته است» (وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً). در اين آيه، گناهانى را كه انسان مرتكب مى شود و به گردن ديگرى مى افكند به دو قسم تقسيم شده: يكى «خطيئة» و ديگرى «اثم». درباره تفاوت ميان اين دو، مفسران و اهل لغت سخن بسيار گفته اند، اما آنچه نزديك تر به نظر مى رسد،: اين است كه: «خطيئة» از «خطا» در اصل، به معنى لغزش ها و گناهانى است كه بدون قصد از انسان سر مى زند و گاهى داراى كفاره و غرامت است، ولى تدريجاً در معنى خطيئه توسعه اى داده شده و هر گناهى اعم از عمد و غير عمد را در بر مى گيرد; زيرا هيچگونه گناهى (اعم از عمد و غير عمد) با روح سليم انسان سازگار نيست و اگر از او سر بزند در حقيقت يك نوع لغزش و خطا است كه شايسته مقام او نيست. نتيجه اين كه: «خطيئة» معنى وسيعى دارد كه هم گناه عمدى و هم غير عمدى را شامل مى شود، ولى «اثم» معمولاً به گناهان عمدى و اختيارى گفته مى شود. «اثم» در اصل، به معنى چيزى است كه انسان را از كارى باز مى دارد و از آنجا كه گناهان، آدمى را از خيرات، باز مى دارند به آنها «اثم» گفته شده است. ضمناً بايد توجه داشت: در آيه در مورد تهمت، تعبير لطيفى به كار برده شده و آن اين كه: گناه را به منزله «تير» قرار داده و انتساب آن به ديگرى را به منزله «پرتاب به سوى هدف». اشاره به اين كه: همان طور كه تيراندازى به سوى ديگرى ممكن است باعث از بين رفتن او شود، پرتاب تير گناه هم به كسى كه مرتكب نشده ممكن است آبروى او را كه به منزله خون او است، از بين ببرد. بديهى است وزر و وبال اين كار، براى هميشه بر دوش فردى كه تهمت زده است باقى خواهد ماند، و تعبير به اِحْتَمَلَ: «بر دوش مى گيرد» نيز اشاره به سنگينى و دوام اين مسئوليت است!
تهمت زدن به بى گناه، از زشت ترين كارهائى است كه اسلام آن را به شدت محكوم ساخته است، آيه فوق و روايات متعدد اسلامى كه درباره اين موضوع وارد شده، نظر اسلام را در اين زمينه روشن مى سازد، امام صادق(عليه السلام) از حكيمى چنين نقل مى كند: اَلْبُهْتانُ عَلَى الْبَرِىءِ أَثقَلُ مِنْ جِبال راسِيات: «تهمت زدن به بى گناه از كوه هاى عظيم نيز سنگين تر است»! 1 از طرفى تهمت زدن به افراد بى گناه با روح ايمان سازگار نيست چنان كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده: اِذا اِتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخاهُ اِنْماثَ الاِيْمانُ فِى قَلْبِهِ كَما يَنْماثُ الْمِلْحُ فِى الْماءِ: «كسى كه برادر مسلمانش را متهم كند، ايمان در قلب او ذوب مى شود همانند ذوب شدن نمك در آب»! 2 در حقيقت بهتان و تهمت، بدترين انواع دروغ و كذب است، زيرا هم مفاسد عظيم كذب را دارد، هم زيان هاى غيبت، و هم بدترين نوع ظلم و ستم است، و لذا از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قالَ فِيْهِما ما لَيْسَ فِيْهِ أَقامَهُ اللّهُ تَعالى يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى تَلٍّ مِنْ نار حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قالَهُ: «كسى كه به مرد يا زن با ايمان تهمت بزند و يا درباره او چيزى بگويد كه در او نيست، خداوند در روز قيامت او را بر تلّى از آتش قرار مى دهد تا از مسئوليت آنچه گفته است در آيد» روشن است رواج اين كار ناجوانمردانه در يك محيط، سبب به هم ريختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بى گناه و تبرئه گنهكار و از ميان رفتن اعتماد عمومى مى شود.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

رابطۀ مؤمن با عبادت

رسول خدا صلّی الله علیه و آله
أفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْر

برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد؛ با قلبش آن را دوست بدارد و بدن خویش را به عبادت وادارد، و خود را برای آن فارغ گرداند.

پس چنین کسی اهمّیتی نمی دهد که دنیایش با سختی می گذرد یا آسانی.

«کافی» ج ۲ ص ۸۳

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۱۰تا۱۱۲ , كار بد , ستم , خداوند , طلب آمرزش , خدا , آمرزنده , مهربان , گناه , دانا , حکیم , خطا , بی گناه , بهتان , آشکار , مؤمن , عبادت , برترین مردم , عشق , اغوش , قلب , دنیا , آسان , رسول خدا صلّی الله علیه و آله , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام علی علیه‌اسلام میفرماید:

پسرکم، سفارش مرا درک کن،
و خود را میان خویشتن و دیگران،
میزان در نظر آور؛
پس آنچه براى‌خود، دوست مى‌دارى
براى غیر خود نیز دوست بدار ..
و آن‌چه براى خود نمى‌پسندى،
براى دیگران نیز مپسند ..
ستم مکن همان گونه‌ که،
دوست ندارى به تو ستم شود ..
و نیکى کن همچنان‌که،
دوست دارى به تو نیکى کنند ..
زشت بشمار براى خود آن‌چه را،
از غیر خودت زشت مى‌دانى ..
و از مردم براى‌خود چیزى را بپسند
که خودت در حق آنان مى‌پسندى!
مگو آنچه را نمى‌دانى، بلکه،
هر چیزى را که مى‌دانى هم مگو ..
و مگو آن‌چه را دوست ندارى به تو، بگویند! تو نیز به دیگران مگو.»

نهج‌البلاغه، نامه‌۳۱، نامه‌به فرزند

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حاج اســماعیل دولابی رضوان الله علیه :

وقـتی می‌خواهی از مـنزل خارج
شـوی اهـــل‌خانــه را خشـــنود
کن و بـــیرون بیا.

وقــتی هــم خواستی وارد خـانه
شوی بیـــرون در اســـتغفار کن
صلوات بفرست هرناراحتی داری
بـیرون بگـــذار و با روی خــوش
داخــل شـــو.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۰۴

۱۰۴ وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً

ترجمه
۱۰۴ ـ و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! (زيرا) اگر شما درد و رنج مى بينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج مى بينند; ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند; و خداوند، دانا و حكيم است.

تفسیر
از «ابن عباس» و بعضى ديگر از مفسران چنين نقل شده: پس از حوادث دردناك جنگ «اُحد» پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بر فراز كوه اُحد رفت، «ابوسفيان» نيز بر كوه اُحد قرار گرفت و با لحنى فاتحانه فرياد زد: «اى محمّد! يك روز ما پيروز شديم و روز ديگر شما» (يعنى اين پيروزى ما در برابر شكستى كه در بدر داشتيم). پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مسلمانان فرمود: فوراً پاسخ او را بگوئيد (گويا مى خواهد به ابوسفيان اثبات كند كه پرورش يافتگان مكتب من همه آگاهى لازم را دارند) مسلمانان گفتند: «هرگز وضع ما با شما يكسان نيست شهيدان ما در بهشتند و كشتگان شما در دوزخ». «ابوسفيان» فرياد زد و اين جمله را به صورت يك شعار افتخار آميز گفت: اِنَّ لَنَا الْعُزّى وَ لا عُزّى لَكُمْ: «ما داراى بت بزرگ عزّى هستيم و شما نداريد». پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: شما هم در برابر شعار آنها بگوئيد: اَللّهُ مَوْلينا وَ لا مَوْلى لَكُمْ: «سرپرست و تكيه گاه ما خدا است و شما سرپرست و تكيه گاهى نداريد». «ابوسفيان» كه خود را در مقابل اين شعار زنده اسلامى ناتوان مى ديد، دست از بت «عزّى» برداشت و به دامن بت «هبل» در آويخت و فرياد زد: أُعْلُ هُبَلَ !: «سربلند باد هبل»! پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد اين شعار جاهلى را نيز با شعارى نيرومندتر و محكم تر پاسخ دهند و بگويند: اَللّهُ أَعْلى وَ أَجَلُّ! : «خداوند برتر و بالاتر است». «ابوسفيان» كه از اين شعارهاى گوناگون خود بهره اى نگرفت فرياد زد: ميعادگاه ما سرزمين بدر صغرى است. مسلمانان از ميدان جنگ با زخم ها و جراحات فراوان بازگشتند، در حالى كه از حوادث دردناك اُحد سخت ناراحت بودند، در اين هنگام آيه بالا نازل شد و به آنها هشدار داد كه در تعقيب مشركان كوتاهى نكنند و از اين حوادث دردناك ناراحت نشوند. مسلمانان با همان حال، به تعقيب دشمن برخاستند و هنگامى كه خبر به مشركان رسيد با سرعت از منطقه دور شدند و به «مكّه» بازگشتند اين شأن نزول به ما مى آموزد كه: مسلمانان بايد هيچ يك از تاكتيك هاى دشمن را از نظر دور ندارند، و در برابر هر وسيله مبارزه، اعم از مبارزه «جسمى» و «روانى» وسيله اى محكم تر و كوبنده تر فراهم سازند، در برابر منطق دشمنان، منطق هاى نيرومندتر، و در برابر سلاح هاى آنها سلاح هاى برتر، و حتى در برابر شعارهاى آنها شعارهاى كوبنده تر فراهم سازند و گرنه حوادث به نفع دشمن رقم خواهد خورد. بنابراين، در عصرى همچون عصر ما بايد به جاى تأسف خوردن در برابر حوادث دردناك و مفاسد وحشتناكى كه مسلمانان را از هر سو احاطه كرده به طور فعالانه دست به كار شد، در برابر كتاب ها و مطبوعات ناسالم، كتب و مطبوعات سالم فراهم كرد. در مقابل وسائل تبليغاتى مجهز دشمنان از مجهزترين وسائل تبليغاتى روز استفاده نمود. در مقابل مراكز ناسالم، وسائل تفريح سالم براى جوانان خود فراهم ساخت. و در مقابل طرح ها، تزها و دكترين هائى كه مكتب هاى مختلف سياسى، اقتصادى و اجتماعى ارائه مى دهند، طرح هاى جامع اسلامى را به شكل روز در اختيار همگان قرار داد. تنها با استفاده از اين روش است كه مى توان موجوديت خود را حفظ كرده و به صورت يك گروه پيشرو در جهان در آمد.

به دنبال آيات مربوط به جهاد و هجرت، آيه فوق براى زنده كردن روح فداكارى در مسلمانان چنين مى گويد: «هرگز از تعقيب دشمن سست نشويد» (وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ). اشاره به اين كه: هرگز در برابر دشمنان سرسخت حالت دفاعى به خود نگيريد، بلكه هميشه در مقابل چنين افرادى روح تهاجم را در خود حفظ كنيد. زيرا تهاجم از نظر روانى اثر فوق العاده اى در كوبيدن روحيه دشمن دارد، همان طور كه در حادثه اُحد بعد از آن شكست سخت، استفاده از اين روش، سبب شد دشمنان اسلام كه با پيروزى ميدان نبرد را ترك گفته بودند، فكر بازگشت به ميدان را كه در وسط راه براى آنها پيدا شده بود، از سر به در كنند و با سرعت از «مدينه» دور شوند. سپس استدلال زنده و روشنى براى اين حكم بيان كرده، مى گويد: چرا شما سستى به خرج دهيد در حالى كه «اگر شما در جهاد گرفتار درد و رنج مى شويد، دشمنان شما نيز از اين ناراحتى ها سهمى دارند، با اين تفاوت كه شما اميد به كمك و رحمت وسيع پروردگار عالم داريد و آنها فاقد چنين اميدى هستند» (إِنْ تَكُونُوا تَأْلـَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلـَمُونَ كَما تَأْلـَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا يَرْجُونَ). و در پايان براى تأكيد بيشتر مى فرمايد: «فراموش نكنيد كه تمام اين ناراحتى ها، رنج ها، تلاش ها، كوشش ها و احياناً سستى ها و مسامحه كارى هاى شما از ديدگاه علم خدا مخفى نيست» (وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً). و بنابراين، نتيجه همه آنها را خواهيد ديد.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: , ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۰۴ , تعقيب , دشمن , تعقيب دشمن , سست , درد و رنج , درد , رنج , امید , خدا , خداوند , دانا و حکیم , دانا , حکیم , حاج اســماعیل دولابی , منزل , خارج , اهل خانه , خشنود , وارد خانه , بیرون از خانه , بیرون در , استغفار , صلوات , ناراحتی , داخل شو , روی خوش , امام علی علیه‌ اسلام , پسرکم , سفارش , درک , خویشتن , دیگران , دوست داشتن , پسندیدن , ستم , نیکی کن , نیکی , زشت , مگو , كتاب , مطبوعات , وسائل تبلیغاتی , مجهز , تفریح سالم , سالم , تفریح , ناسالم , جوانان , مکتب , سیاسی , اقتصادی , اجتماعی , پیشرو , جهان , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تفسیر آیه ۳۵ سوره مبارکه نساء ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 24 شهريور 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

قرآن و حدیث

 قرآن / انس با قرآن/تلاوت قرآن/حفظ قرآن / کتاب‌الله/ کتاب هدایت

امام صادق(علیه السلام) فرمودند :

خداوند هیچ دری را بر مومن نمیبندد ، مگر اینکه بهتر از آن را به روی او باز کند.

بحار الانوار ج ۵۲ ص ۷۲ امام صادق(علیه السلام) فرمودند :

خداوند هیچ دری را بر مومن نمیبندد ، مگر اینکه بهتر از آن را به روی او باز کند.

بحار الانوار ج ۵۲ ص ۷۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیه ۳۵ سوره مبارکه نساء

۳۵ وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً

ترجمه
۳۵ ـ و اگر از جدائى و شکاف میان آنها (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یکه داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند)، اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مى کند; زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است).

تفسیر
در این آیه، به مسأله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر اشاره کرده، که اگر نشانه هاى شکاف و جدائى در میان آن دو پیدا شد، براى بررسى علل و جهات ناسازگارى و فراهم نمودن مقدمات صلح و سازش، باید داور و حَکَم، از دو فامیل انتخاب کرد، لذا مى فرماید: «و اگر از جدائى و شکاف میان آن دو بیم داشتید، یک نفر حَکَم از فامیل مرد براى رسیدگى به آن بگمارید» (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ). و از آنجا که قضاوت نباید یک طرفه باشد، مى افزاید: «و یک داور و حَکَم از خانواده زن انتخاب کنید» (وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها). سپس مى فرماید: «اگر این دو حَکَم با حسن نیت و دلسوزى وارد کار شوند و هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک مى کند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت مى دهد» (إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما). و براى این که به «حَکَمَیْن» هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند، در پایان آیه مى فرماید: «خداوند از نیت آنها با خبر و آگاه است» (إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً).

محکمه صلح خانوادگى که در آیه فوق به آن اشاره شد، یکى از شاهکارهاى اسلام است. این محکمه امتیازاتى دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله: 1 ـ محیط خانواده، کانون احساسات و عواطف است و طبعاً مقیاسى که در این محیط باید به کار رود، با مقیاس سایر محیط ها متفاوت است، یعنى همانگونه که در «دادگاه هاى جنائى» نمى توان با مقیاس محبت و عاطفه کارکرد، در محیط خانواده نیز نمى توان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بى روح گام برداشت. در اینجا باید حتى الامکان اختلافات را از طرق عاطفى حل کرد، لذا دستور مى دهد: داوران این محکمه کسانى باشند که پیوند خویشاوندى با دو همسر دارند و مى توانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند. بدیهى است این امتیاز تنها در این محکمه است و سایر محاکم فاقد آن هستند. 2 ـ در محاکم عادى قضائى، طرفین دعوا مجبورند براى دفاع از خود، هر گونه اسرارى که دارند فاش سازند. مسلّم است اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبى اسرار زناشوئى خود را فاش سازند، احساسات یکدیگر را آن چنان جریحه دار مى کنند که اگر به اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبرى نخواهد بود، و همانند دو فرد بیگانه مى شوند که به حکم اجبار، باید وظائفى را انجام دهند. اصولاً تجربه نشان داده است، زن و شوهرى که راهى آن گونه محاکم مى شوند، دیگر زن و شوهر سابق نیستند. ولى در محکمه صلح فامیلى، یا این گونه مطالب به خاطر شرم حضور مطرح نمى شود و یا اگر بشود چون در برابر آشنایان و محرمان است آن اثر سوء را نخواهد داشت. 3 ـ داوران در محاکم معمولى، در جریان اختلافات غالباً بى تفاوتند، و قضیه به هر شکل خاتمه یابد براى آنها تأثیرى ندارد، دو همسر به خانه بازگردند، یا براى همیشه از یکدیگر جدا شوند، براى آنها فرق نمى کند. در حالى که در محکمه صلح فامیلى، مطلب کاملاً به عکس است; زیرا داوران این محکمه از بستگان نزدیک مرد و زن هستند، و جدائى یا صلح آن دو، در زندگى این عده، هم از نظر عاطفى و هم از نظر مسئولیت هاى ناشى از آن تأثیر دارد، و لذا آنها نهایت کوشش را به خرج مى دهند که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوى بازگردد! 4 ـ از همه اینها گذشته، چنین محکمه اى هیچ یک از مشکلات و هزینه هاى سرسام آور و سرگردانى هاى محاکم معمولى را ندارد، و بدون هیچگونه تشریفاتى طرفین مى توانند در کمترین مدت به مقصود خود نائل شوند. ناگفته روشن است حکمین باید از میان افراد پخته، با تدبیر و آگاه دو فامیل انتخاب شوند. با این امتیازات که شمردیم، معلوم مى شود: شانس موفقیت این محکمه در اصلاح میان دو همسر به مراتب بیشتر از محاکم دیگر است. مسأله حَکَمَین و شرایط آنها و دایره نفوذ حکم و داورى آنها درباره دو همسر، در فقه اسلامى مشروحاً بیان شده است، از جمله این که: دو حَکَم باید بالغ و عاقل و عادل و نسبت به کار خود بصیر و بینا باشند. اما در مورد نفوذ حکم و داورى آنها در مورد دو همسر، بعضى از فقهاء حکم آن دو را هر چه باشد، لازم الاجرا دانسته اند و ظاهر تعبیر به «حکم» در آیه فوق نیز همین معنى را مى رساند; زیرا مفهوم حکمیت و داورى، نفوذ حکم است. ولى بیشتر فقها نظر حکمین را تنها در مورد سازش و رفع اختلاف میان دو همسر، لازم الاجرا دانسته اند، و حتى معتقدند: اگر حکمین شرائطى بر زن یا شوهر بکنند، لازم الاجرا است. اما در مورد جدائى، حکم آنها به تنهائى نافذ نیست، و ذیل آیه که اشاره به مسأله اصلاح مى کند، با این نظر سازگارتر است. توضیح بیشتر در این زمینه را در کتب فقهى بخوانید.

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

پوستر حدیثی | احادیث تصویری | عکس نوشته | https://rasekhoon.net/hadith | https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx | اخلاص

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بیانات امام خامنه ای (حفظه الله تعالی)

طاغوت

حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

به یاد شهدا ...

 شهید / شهادت/ایثار/ایثارگران / شهدا

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

برخی پیوندها:

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

بخش فیلم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیه ۳۵ سوره مبارکه نساء , جدائى , شکاف , همسر , بیم , داور , خانواده شوهر , خانواده , شوهر , خانواده زن , زن , رسیدگی , تصمیم , اصلاح , خداوند , اصلاح , کمک , دانا , آگاه , نیات , با خبر , یا زهراء سلام الله علیها , امام خامنه ای , ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2151
:: باردید دیروز : 69
:: بازدید هفته : 2264
:: بازدید ماه : 19055
:: بازدید سال : 66728
:: بازدید کلی : 66728

RSS

Powered By
loxblog.Com